cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

سوگلی شیخ😈🤤

رمان#صحنه دار#عاشقانه#اورتیک#

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
519
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+337 روز
+6330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

❤️رمان : #آغوش_اشتباهی ❤️نویسنده : #بهار‌_خانم_پ ❤️ژانر : #عاشقانه #اروتیک #بزرگسال ❤️خلاصه : فاح*شه هستم ولی دنیای من پاک تر از افکار کثیف توست. قصه من عاشقی پر لذتی است که تو را می طلبد ولی ...
نمایش همه...
آغوش اشتباهی.pdf12.75 MB
1
Repost from N/a
🖤عزاداری‌هاتون قبول درگاه حق🖤 لیستی از رمان‌های برتر این هفته انتخاب شد👇🏼 لینک لینک لینک لینک لینک لینک لینک 🖤ای اهل حرم میر و علمدار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد🖤
نمایش همه...
Repost from N/a
پسر #ته_تغاری و #شر و شور فرحزادها دست روی #پاستوریزه‌ترین و #بی‌حاشیه‌ترین دختر دانشگاه گذاشته بود... وقتی هم اون چیزی رو می‌خواست کسی #جرئت مخالفت و نه گفتن نداشت... #تمنا_ریاحی هر راهی رو برای #فرار از دست اون #شیطان امتحان کرد اما اون #کوسه بود! یه #هیولای خونسرد و #وحشی که با خنده‌هاش دل هر دختری رو می‌برد و با دیدن تقلاهای اون دختر برای داشتنش #حریص‌تر می‌شد به طوری که مجبور شد.‌.. 🔥 #پسرش_از_اون_عوضی_جذاب‌هاست_که_میگی_من_شوهر_نمیخوام_فقط_همینو_می‌خوام🤤 https://t.me/+fmQ69IECBQkzNzA0 ۸صبح
نمایش همه...
Repost from N/a
- #قانون_شکنی کردی بیبی. حرف #کوسه رو به یه ورت گرفتی. - دیگه نمی... نمی‌کنم. #قول می‌دم... تو رو خدا بذار... بذار برم خونه. - اگه بذارم بری هرکاری #بخوام می‌کنی؟ تند سرم رو به #تایید تکون دادم که لبش به بالا کشیده شد. - مثلاً هر روز ازت #بوس بخوام می‌دی؟ فقط هم تماس #لبی راضیم می‌کنه. الان بلدی عمویی رو ببوسی #فسقلی؟ اخم کرده و پر #نفرت خیره‌اش شدم‌. - حتی بهت آوانس می‌دم و خودم پیش قدم می‌شم. سرش رو نزدیکم آورد و #لب‌هام رو بین لب‌های تر و #داغش گرفت... #شرورترین و #خطرناک‌ترین پسر دانشگاه دست روی #تمنا #ریزه میزه ترین و بی حاشیه‌ترین دختر ترم اولی می‌ذاره و.... https://t.me/+fmQ69IECBQkzNzA0 23
نمایش همه...
سوگلی شیخ✨ #پارت_328 اما باز هم برنگشت نگاهم کنه. شاید اصلا نشنید چی گفتم چون صدام خش‌دار بود. هنوز بدنم میلرزید و حس میکردم تموم در و پنجره‌ی خونه بازه و باد سرد بهم میخوره. آسلی با لیوان آب قند اومد. فواد لیوان رو از دستش گرفت و بدون اینکه نگاهم کنه، گفت: - اینو بخور! قرص و لیوان رو به دستم داد. نگاهش روی تیشرتم بود. قرص رو خوردم. شیرینی آب قند باعث شد کمی حالم بهتر بشه. قرص دیگه ای رو جلوم گرفت. - اینم بخور مسکنه! پوزخند زدم: - چشم قربان! شما امر کنید. قرص دوم رو هم که خوردم، بازوم رو گرفت. - آسلی کمک کن بلندش کنیم. آسلی طرف دیگه امو گرفت اما همین که خواستم بلند شم، دنده هام تیر بدی کشید. انگار گرفته باشه، یه گرفتگی خیلی شدید! حتی نای تکون خوردن نداشتم. قیافم توی هم رفت و آخی گفتم. آسلی- آقا نکنه جاییش شکسته باشه! فواد عصبی دستشو توی موهاش فرو برد. - چرت و پرت نگو! انگار خودشم باور نداشت که چقدر وحشیانه کتکم زده. - نگار وزنتو بنداز رو من. کاری که گفت رو انجام دادم.
نمایش همه...
💔 7😭 1
Repost from N/a
بیبی فیس روایت پسر شر و تخسی که به کوسه معروفه... دخترها براش غش و ضعف می‌رن و پسرها گوش به فرمانشن... شاهزاده‌ی تاریک دانشگاه که به خاطر حرومزادگیش دست به کارهای خطرناکی می‌زنه و کسی جرئت چپ افتادن باهاش رو نداره... تنها کسی که می‌تونه اون کوسه‌ی وحشی و روانی درونش رو آروم نگه داره نِمو کوچولوشه... دختر آروم و بی‌شیله پیله‌ای که وقتی تو دام کوسه افتاده خلاصی ازش غیرممکن شده... https://t.me/+fmQ69IECBQkzNzA0 18
نمایش همه...
Repost from N/a
داستان مثلث عشقی 🔥😍🔺️ دوتا مردی که عاشق یه خانم دکتر میشن❤️‍🔥 یکی سرگرد پرونده‌ی جنایی 🥵 یکی سرآشپز معروف دیوونه🤤 برای خوندن این رمان جذاب و صحنه دار🔞روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻💥 https://t.me/+vDp2uPAX5N05Y2Q0 16
نمایش همه...
Repost from N/a
بار #اول که دیدمش فکر می‌کردم فقط یه #دخترکوچولوی ‌ساده و بی‌سرزبونه که هر چی بهش بگن گوش می‌ده... فکر نمی‌کردم با همه #سادگی و #ناشی‌گری‌هاش بتونه ازم دل ببره... اون دختر کوچولویی بود که #نیاز به #محافظت و #یادگیری داشت و من با تمام وجود #می‌خواستمش... و چیزی رو که #کوسه #حکم می‌کنه باید بدستش بیاره حتی اگه اون دختر کوچولو #مخالف باشه... #رمان_تینیجری_ایرانی_با_تم_خارجی🤤❤️‍🔥 https://t.me/+fmQ69IECBQkzNzA0 ۱۳
نمایش همه...
Repost from N/a
شوهرش رو مجبور کرد رو تخت بیمارستان باهاش... 🥵🤒 _ وِسام حتی یبار هم نشده دعوا کنیم تو نیای سمتم ، تو دیگه منو نمیخوای  +عقلتو از دست دادی؟ این #بدن مال منه نفس ، فقط نمیخوام کاری کنم که تا آخر عمرت ازم #متنفر شی  لبم رو روی لبش گذاشتم و با تمام احساس نیازم به بودن بوسیدمش ؛ صدای #نفس های تندمون فضای اتاق رو پر کرده بود دستم رو جلو بردم بغلش کردم که با #التماس گفت : +نکن قربونت برم نمیخوام اذیت بشی  _تو میتونی مثل همیشه نباشی وسام میتونی #آروم تر باهام باشی +امشب نه ، بذار امشب شوهر خوبی باشم _عزیزم لطفا وسام لباس بیمارستانم رو بالا زد که لبخند روی لبام اومد و گفت : _صدات نباید در بیاد نفس  #پرستارا نباید بفهمن چه زن #جذابی دارم ...❤️‍🔥🙈 برای خوندن ادامه این پارت بزن رو لینک زیر 👇🏼💯😍 https://t.me/+vDp2uPAX5N05Y2Q0 ۱۴
نمایش همه...
Repost from N/a
🖤عزاداری‌هاتون قبول درگاه حق🖤 لیستی از رمان‌های برتر این هفته انتخاب شد👇🏼 لینک لینک لینک لینک لینک لینک لینک 🖤ولی من هر بار که دنیا بهم سخت گرفت اسمتو صدا زدم آقا اباعبدلله🖤
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.