cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

💦سکـــ𝐆𝐑🔞𝐔𝐏ـــس💦

وقتی اون داره سالار کلفتم رو سا.ک میزنه، تو هم جلوی چشمای خمارم، تپل خیس و آبدارت رو بمال...🤫👅💦 گرو.پ🔥 تریسا.م🔞

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
9 505
مشترکین
-6224 ساعت
-4107 روز
+97630 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
تن دختره رو به تخت بسته شده بود که امیر به دختر کنارش دستور داد: _ بشین بین پاهاش و .صشو بخور🤤 دختر با تردید جلو رفت، دهانش رو به #بهشت دختره چسبوند که #ناله‌اش بالا رفت. امیر پشت دخترها ایستاد و با .یرش...🖤 https://t.me/+n-0r6ZDnQ4lhNmU0 https://t.me/+n-0r6ZDnQ4lhNmU0 #تریسام_دخترها_جلوی_ارباب_خشن_عمارت💥🍑🥰
نمایش همه...
#پارت‌جدید 🥵
نمایش همه...
لامصب .یرش عجب چیزی بود، #داغ و بزرگ و کلفت...🫦💦 دستم روغنی بود و قشنگ روش سُر میخورد. شروع کردم دستمو دورش بالا و پایین کردن دور #ک.یرش. که آهی کشید و گفت: - داری چکار میکنی؟ متد جدیده ماساژه؟ - نه میخوام رو .یرت سواری برم...😛🍆 😈 https://t.me/+lTo3nsOmiak0ZTU8 https://t.me/+lTo3nsOmiak0ZTU8 دختره واسه ماساژ میره پیش مرتیکه ح.شری اما با دیدن .یرش ح.شری میشه و روی ک.یرش سواری میره.. 👣🍓
نمایش همه...
🔞 Hard sex 🔞

اون لحظه ای که میگی نکش بیرون بریز توش رو باید تو گینس ثبت کرد🔞

#𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖🫦🔥 #پارت۱ همزمان که داشتم جلو #پدربزرگ_ناتنیم خم و راست میشدم و حرکتای یوگا رو انجام میدادم یه چشمم به #خشتکش بود که کی...رش با هر #لرزش_باسنم سیخ و سیخ تر میشد و همزمان که داشتم رو زمین پاهامو باز میکردم و زانوهای خودمو کش میدادم با صدای #جر خوردن شلوارم چشمام گرد شد و شک نداشتم #تپل صورتیم از زیر بند لامبادام بیرون پرید! فک میکردم حواسش بهم نیست اما با قفل شدن نگاهش رو #ک...ص تپلم لبمو گزیدم و دستمو رو ک...صم گذاشتم _ک...صمو میخوای #لیس بزنی #بابابزرگ؟🍌🍌 https://t.me/+trjZHd3nP4E4NTdk https://t.me/+trjZHd3nP4E4NTdk پدر بزرگ ناتنیش کو*ن تپلشو جر میده🍑💦
نمایش همه...
تن دختره رو به تخت بسته شده بود که امیر به دختر کنارش دستور داد: _ بشین بین پاهاش و .صشو بخور🤤 دختر با تردید جلو رفت، دهانش رو به #بهشت دختره چسبوند که #ناله‌اش بالا رفت. امیر پشت دخترها ایستاد و با .یرش...🖤 https://t.me/+n-0r6ZDnQ4lhNmU0 https://t.me/+n-0r6ZDnQ4lhNmU0 #تریسام_دخترها_جلوی_ارباب_خشن_عمارت💥🍑🥰
نمایش همه...
_ *ص گشادتو یه جوری میگام جـ*نده تا دیگه از این گوه ها نخوری روپوشمو توی تنم جر داد و با دیدن ک*ص و سینه های لخت و شیو کردم پاهامو محکم ازهم باز کرد. _از اولم میدونستم جنـ*ده ای اومدی بدی، یه جوری جرت بدم تا چند روز نتونی راه بری ک*یر روغنیشو یهو توی ک*صم کرد و آهی کشید...🔥 https://t.me/+lTo3nsOmiak0ZTU8 https://t.me/+lTo3nsOmiak0ZTU8.ص ماساژورش رو جرررر میدهههه🥵🍒
نمایش همه...
#𝙝𝙤𝙩_𝙥𝙖𝙥𝙖❌🔥 _اوووف بدو بابایی داره آبم میاد ...بدووو 👅 تند تند تو ک*صم با زبونش تلمبه میزد و با یه دستش ک.یر پر از رگشو تکون میداد: _اههههه چه ک.ص تر و تمیزی داره جیگرممم .خودم با انگشتم گشادش میکنم.... #کی.رش بالا پایین می‌رفت و حسابی ک.ص منم قرمز شده بود که کم کم داشتم ار💦ضا میشدم تا اینکه #ک.یرشو نزدیک شکمم آورد و آب داغشو رو شکمم ریخت و آروم لب زد : _اههههه جونم تازه شد... چوچولمو مالیدم تا اینکه آبم تختشو خیس کرد و اونم منو تهدید کرد و ازم خواست تا هرشب ...🍑🍑 https://t.me/+trjZHd3nP4E4NTdk https://t.me/+trjZHd3nP4E4NTdk به پدربزرگ‌ ناتنیش‌ کـ*ص میده💃  💋
نمایش همه...
𝐒𝐄.𝐗𝐘 𝐏𝐀𝐏𝐀👅

انقدر حواسش بهت باشه که حتی نزاره جـ.ق بزنی خودش مدام بهت بده🤤🔞 نویسنده: lilium صحنه دار و ابدار🔞💦💦

👍 1
-پرستار کوچولو چه ک*ص بی مو و تپلی داری! سرش و برد لای پام و بینیش و به چـ*وچولم مالید: _اووم ک*صت بوی توت فرنگی میده حشری شدم و سرش و محکم به کـ.صِ خیسم فشردم _زبونت و بکن توش حاجی جون، بخورش برام. زبونش و تند کشید روی شیارِ ک*صم انقدر که لرزیدم و آبم اومد. همش و تا قطره ی آخر خورد و نشست روی مبل. به خشتکش اشاره زد، کـ*یرش از زیر شلوار داشت منفجر میشد. _حالا نوبت توعه هرز‌ه کوچولو زود باش برام بخور. نشستم زیر پاشو زیپ شلوارش و پایین کشیدم. آ.لـتِ شـ.ق شدش افتاد بیرون. سر #کلاهکش و وارد دهنم کردم و... https://t.me/+MhfX0A7SXI9jN2M0 https://t.me/+MhfX0A7SXI9jN2M0 پارت اولش ک.صت رو خیص میکنه🍓💦
نمایش همه...
#پارت۵🔞🔞 _کلفته؟ داری جر میخوری؟ ناله کن... ناله که میکنی بیشتر دلم میخواد بگ*امت... _آره کلفته، داغه... دوسش دارم.... بکن منو... داشتم پاره میشدم و از درد اشک تو چشمم جمع شده بود ولی بازم باید مقاومت میکردم. نباید از نقشه ام دست میکشیدم.‌ برگ برنده با من بود.. شروع کرد تلـ*مبه زدن. ضربات محکم جوری که حجم کلفت ک*یرشو تا زیر شکمم حس میکردم. https://t.me/+lTo3nsOmiak0ZTU8 https://t.me/+lTo3nsOmiak0ZTU8 سوپراستار معروفی که به ماساژورش تجا.وز می‌کنه اما.‌‌..😈😈
نمایش همه...
#پارت۵۹🔞💦 سرمو کنار گوشش بردم و اروم لب زدم: - تایم پریود شدنتم که الان نیست هست؟ نگاهش پر از نفرت بود.. تاحالا نشده بود که گلی اینجوری نگاهم کنه... کلافه تر از قبل گفتم. - میگی بهم چیشده؟ با تفی که توی صورتم انداخت مات نگاهش کردم وکم کم اخمام رفت توی هم.. دیگه داشت اون روی قشنگمو بالا میاورد. دستمو با ملایمت بالا اوردم و صورتم رو تمیز کردم‌ و نگاهمو به نگاهش دوختم. - این رفتارا یعنی چی الان؟ با نفرت تخت سینم زدوگفت: - اینم کمته...اینم برای ادمی مثل تو کمه. مات نگاهش کردم ویهو توی صورتش فریاد کشیدم: میگم چه مرگته تو؟ مات موند‌.‌..گریش بند اومد و به سکسکه افتاد. هوفی کردم...زنیکه سلیطه... حداقل به ادم‌نمیگه چه مرگشه بعد اینجوری کنه‌. - پاشو از روم...پاشو. به غرورم برخورده بود...از روش بلند شدم و دستی به گردنم کشیدم. ک.یر بدبختم شق شق بود... دلشو صابون زده بود که توی ک.ص عشقش به اوج برسه. - این چیه روی سینت؟ مات نگاهم رو پایین دادم...
نمایش همه...
👍 5😱 1