[هالیدار ]

و در نهایت از شب و سنگینی غمش به خواب پناه میبریم.

گنجشک لالا

میگم این بار رو تو بگو اول چی گوش میدی‌ ‌ ‌‌‌ ‌

چه چیزی تو عمق نگاته که من…

من ایستادم؛ تا لحظه فرو ریختن سقف، تا لحظه سوختن تمام و کمال زندگی، تا لحظه ویران شدن. و بعد رفتم. تا هرگز باز نگردم.

من ایستادم تا لحظه فرو ریختن سقف، تا لحظه سوختنِ تمام و کمال زندگی، تا لحظه ویران شدن. و بعد رفتم. تا هرگز باز نگردم.

الان همتون دارید مناظره رو میبینید اما ما تام و جری میبینیم چون یه موجود سه سال و‌نیمه اجازه نمیده .

بالاخره تموم شد و ممنون از شما که خوندید

مدیر مدرسه از اونا که عینک گرد میزنن و‌چند دیقه یه بار با انگشت اشاره از وسط عینک هلش میدن عقب. آفتاب گردون