نور.

"بیا وقتی اتفاق افتاد نگرانش باشیم."

یا به عبارتی:

فکر کنم کم کم دارم یاد می‌گیرم از "تهش که چی‌؟"ها جدا شم و یکمم که شده تو حال زندگی کنم.

فکر کنم کم کم دارم یاد می‌گیرم از "تهش که چی‌؟" ها جدا شم و یکمم که شده تو حال زندگی کنم.

کاش انقدر با خودم نجنگم.

گفتم جا نمونه در جواب این بود

اذیت نکن 😂 خندیدیم ولی نکن وانمود میکنم اونی باشه. ولی خوب شد چون من مامانم یه ساله که مرده و براش گریه نکرده بودم حالا کردم چون یادم اومد فقط خانواده اس که برای آدم میمونه هیچ دوستی نمیمونه همه فقط خودشون براشون مهمن و من یکی شون رو از دست دادم حالا باید خودم از پس دردام بر بیام تنهایی تو که میدونستی واسه چی به یه کسی که تازه مامانش رو از دست داده نزدیک شدی نمیدونستی چه قدر آسیب پذیر بودم؟ خیلی سعی کردم نذارم نزدیکم بشی ولی تا یکم اجازه دادم تو این کارو کردی و نشون دادی هرچی هم باور کردم ازت الکی بوده دوباره فروپاشی روانی ولی ممنونم . برای مامانم سوگواری کردم بالاخره کاری که تو کردی دربرابر درد اون هیچه فقط اتیش رو روشن کردی

ولی برام آهنگ بفرستین 🫵🏻

خب دیگه بسه دوستان برین بخوابین، بوس بوس.

شاید طرز نوشتنمو تغییر دادم که وقتی چشم تو چشم شدیم زیاد ضایع نباشه😂