cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

بهارعاشقی

رزرو تبلیغات👇 https://t.me/+FpSgW_uO3Ng1YzA0 لینک ناشناس 👇 https://telegram.me/BChatBot?start=sc-940117 چنل پاسخگویی👇 @bahar67909 کپی حرام است و پیگرد قانونی دارد✖️

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
8 470
مشترکین
+624 ساعت
-577 روز
+2 24330 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

بزودی افزایش قیمت داریم قشنگا پس از وی آی پی جذابمون جا نمونید که به جاهای خیلی حساسی رسیدیم🙂🥳
نمایش همه...
- ویار آلبالو کردم! - توعه بی عرضه حق این ک آلبالو بخوری و بخوای ویار کنی نداری! سیلی به صورتم زد اشک توی چشمام جمع شد دستی به شکمم کشیدم - اما بچم؟! خواستم حرفی بزنم با حرکتی ک کرد...... https://t.me/+vnn-kv3kq6MxYTc0
نمایش همه...
•نِجــابَتِ گنـــاه•

قـصه عشـق مـن و تـو عشــق تـوی یـه نگـاهـ نـه درسـتهـ نـه گنـاهـ ⭕️هرگونه کپی حرام و پیگرد قانونی دارد⭕️ به قلم: ی.جعفری نجابتِ گناه(آنلاین) ترک ساحل(آنلاین) 🔐محافظ: @yaldatag🔐

سوگل دختری ۲۲ ساله که عاشق داداش بسیجی ۱۸ ساله خودش شده مهردادی که داداش واقعیش نیس نه از یه پدر نه از مادر و خود مهرداد از این موضوع خبرنداره و فقط سوگل و مامان باباش خبردارن،سوگل انواع و اقسام روش ها رو برای نزدیکی به مهرداد انتخاب میکنه حتی شبانه وقتی خوابه لباساشو درمیاره و لختش میکنه و براش..🔞👅👇 https://t.me/+UileRtrjNw9iYTA0
نمایش همه...
𝙃𝙊𝙏𝙄𝙎𝙈🔞

Just69🍌🔞

- ویار آلبالو کردم! - توعه بی عرضه حق این ک آلبالو بخوری و بخوای ویار کنی نداری! سیلی به صورتم زد اشک توی چشمام جمع شد دستی به شکمم کشیدم - اما بچم؟! خواستم حرفی بزنم با حرکتی ک کرد...... https://t.me/+vnn-kv3kq6MxYTc0
نمایش همه...
•نِجــابَتِ گنـــاه•

قـصه عشـق مـن و تـو عشــق تـوی یـه نگـاهـ نـه درسـتهـ نـه گنـاهـ ⭕️هرگونه کپی حرام و پیگرد قانونی دارد⭕️ به قلم: ی.جعفری نجابتِ گناه(آنلاین) ترک ساحل(آنلاین) 🔐محافظ: @yaldatag🔐

سوگل دختری ۲۲ ساله که عاشق داداش بسیجی ۱۸ ساله خودش شده مهردادی که داداش واقعیش نیس نه از یه پدر نه از مادر و خود مهرداد از این موضوع خبرنداره و فقط سوگل و مامان باباش خبردارن،سوگل انواع و اقسام روش ها رو برای نزدیکی به مهرداد انتخاب میکنه حتی شبانه وقتی خوابه لباساشو درمیاره و لختش میکنه و براش..🔞👅👇 https://t.me/+UileRtrjNw9iYTA0
نمایش همه...
𝙃𝙊𝙏𝙄𝙎𝙈🔞

Just69🍌🔞

-بزار این نه ماه لعنتی تموم شه. بعد زایمانت ، بچرو برمیدارم میدم زنم بزرگ کنه تا پیش پدرش و زن باباش باشه نه توعی که صلاحیت نگهداری نداری زنیکه. توژال معشوقه پنهانی فرمان💔وقتی حامله میشه فرمان تصمیم میگیره بچرو ازش بگیره و ترکش کنه... https://t.me/+vnn-kv3kq6MxYTc0
نمایش همه...
•نِجــابَتِ گنـــاه•

قـصه عشـق مـن و تـو عشــق تـوی یـه نگـاهـ نـه درسـتهـ نـه گنـاهـ ⭕️هرگونه کپی حرام و پیگرد قانونی دارد⭕️ به قلم: ی.جعفری نجابتِ گناه(آنلاین) ترک ساحل(آنلاین) 🔐محافظ: @yaldatag🔐

Repost from بهارعاشقی
00:03
Video unavailable
sticker.webm1.67 KB
Repost from N/a
Photo unavailable
نیلی، دختری به ظاهر شاد ولی باطنی غمگین، او حتی نمیدانست پدر و مادرش چه کسانی هسنتد. امیر رادش، پسری از طبقه مرفه جامعه، جوانی بی‌درد و فراری از ازدواج! برخورد این دو باهم و سرنوشتی که برای هر کدام رقم می‌خورد… بازی تقدیر تنها بازی‌ است که به جزء خالق توانا هیچ کس از آن اطلاع ندارد! #عاشقانه #طنز #معمایی https://t.me/+R0_GnDiTvCY3MDk0 https://t.me/+R0_GnDiTvCY3MDk0 دوستان این رمان از سال ۱۴۰۰ پارت گذاریش متوقف شده بود و حالا دوباره شروع شده😍😍😍
نمایش همه...
Repost from N/a
#پارت_واقعی_رمان❌ #شاهر🔥 #پارت_1 https://t.me/+JT-dZ-xHNuoyZGY0 به سیگارِ توی دستم خیره شدم و با لبخندی تلخ گفتم: - میگن دیونم! هه اونا خودشون منو دیونه کردن من حالم خوبه خیلی هم خوبه با صدای غمگینه مادرم سرمو بالا اوردم که با دیدنم بغضش شکست و زد زیرِ گریه، قهقه ایی زدم و گفتم: - چته؟ چیه همین منو میبینی زرتی میزنی زیرِ گریه؟! - پسرم اینجور نگو من مادرتم! پوزخندی زدم و سیگارمو خاموش کردم از روی زمین بلند شدم: - مادر؟ هه چه مادرِ دلسوزی من داشتم کنارش زدم و خواستم به سمته بیرون برم که چند نفر با لباس های سفید به سمتم اومدن... مامان به سمتشون خواست بره که با بهت نالیدم: - شما کی هستین؟ با صدای پر ابهت پدرم به سمتش برگشتم: - اومدن ببرنت جایی که باید باشی! هیستریک شروع به خندیدنم کردم و دستامو روی سرم گذاشتم: - مگه من دیونم؟ شما چرا اینجور میکنید؟ منم بچتونم نامردااااااااااااا گلدونی که کنار دستم بود رو برداشتم سمته پدرم پرتاب کردم، مامانم با جیغی که زد تازه فهمیدم چیکار کردم... گلدون خورده بود به پایه پدرم و زخم عمیقی روی پاش ایجاد کرده بود که خونش بند نمی اومد... - من....یهویی شد...من دیونه نیستم.... اون ادما بهم نزدیک شدن که فریادی پر از خشم کشیدم و مشتی به صورته یکیشون زدم: - نزدیکم نیاید! میگم دیونه نیستم چرا نمیفهمید؟! بریدددددددد پشتمو بهشون کردم و خواستم برم که دستامو از پشت گرفتن.... - چی...چیکار میکنیددددد؟! ولم کنییییید حرومزاده هاااااا سوزش چیزی رو داخل بازوم احساس کردم و دیگه چیزی نفهمیدم و کم کم چشمهام بسته شد و فقط صدای مبهم اطرافم رو  می‌شنیدم: - وضعیتش بدتر از اونیه که فکر می‌کردیم! - چطوره وضعیتش مگه؟! - اختلال روحی روانی داره و اگر درمان نشه ممکنه دست به قتل بزنه https://t.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0 https://t.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0 https://t.me/+I1NA8ihUBoZjNDY0 #محدودیت_سنی‼️
نمایش همه...
Repost from N/a
رابطه ممنوعه بین دکتر و بیمار❌ لحظه ای به در خیره شدم که میلاد با خنده وارد اتاق شد و بدون اینکه ترسیده باشد گفت: - ببین برای اینکه بخوام یه بوس ازت بگیرم به چه دردسری افتادم! عصبی به سمتش هجوم بردم و با مشت کوبیدم به سینه اش: - میلاد تو مریضِ منی؟ متوجه این هستی؟ برو بیرون الان یکی میاد آبروم میره... بی توجه به من گازی از گردنم گرفت که جونم رفت و آروم تر گفتم: - بس کن میلاد....من طاقت ندارم... خنده ی شیطانی ایی کرد و من رو به در اتاق کوبید، خواستم از زیر دستش در برم که لب‌هاش رو روی لبهایه تشنم قرار داد و بی قرار شروع به بوسیدنم کرد... - میلاد....نفسم بالا نمیاد خفه شدم... خنده ایی کرد و فاصله گرفت همینکه کمی نفس گرفتم خواستم در را باز کنم و فرار کنم که چند بار دستگیره را بالا پایین کردم ولی باز نشد... - خانم دکتر نداشتیماااا! تو فکر کردی من میزارم امشب بدونه هیچ کاری از این اتاق بری بیرون پرنسس؟!.... https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 https://t.me/+txPCChHxcDg5NDI0 #لینکش_بعد_از_۱_ساعت_باطل_میشه🔥
نمایش همه...
👍 2 1
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.