- همخواب! VIP
عشق تو امید زندگی منه این امید رو ازم نگیر!❤️ فصل اول رمان فایل شده❤️
نمایش بیشتر1 094
مشترکین
-324 ساعت
-807 روز
+26130 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
با دیدن بدن سفید و زیبای پسر رو به روش با شهوت و عذاب وجدان برای این رابطه گناه، دستشو روی نیپلاش کشید
_به نظرت میتونی زیرم تحمل کنی و از حال نری؟
تند تند سرشو تکون میده که روی تخت پسرو پرت میکنه و روش خیمه میزنه
زبونش رو روی نوک سینه وصورتی و نرم پسر کشید و گاز محکمی از اون تیکه گوشت خوشمزه گرفت
پسر از درد قطره اشکی از چشماش سر خورد و سعی کرد با مالیدن نیپل دیگه خودش دردشو فراموش کنه
پاهای سفید پسر رو بالا گرفت و به سوراخ صورتی و باکره ش نگاه کرد
بدون آماده کردن یا تنگ کردن حفره صورتی ش دو انگشتشو واردش کرد
با دیدن صورت سرخ از درد پسر با نیشخندی سرعت انگشت هاشو بیشتر میکنه و....🔞💦🔥
https://t.me/+c9ZZaispU185N2Vk
https://t.me/+c9ZZaispU185N2Vk
رابطه ممنوعه یه پسر با یه کشیش که سرانجام رابطه شون...
1800
Repost from N/a
♨️آلفایی که به امگای حاملهاش تجاوز میکنه تا بچش سقط بشه😱🔞💦
شلوارمو کشید #پایین.
که بدنم یخ کرد.
_نکن.
#شلوار و شرتمرو بیرون کشید و #سیلی به باسنمزد.
_آخ که چه شبایی به یاد این کون#هلوییت🍑 جق زدمو وقتی پسرارو #میگاییدم تورو تصور میکردم
اگه بدونی چند نفرو #کشتم بخاطر اینکه اونا تو نبودن.
از ترس #بدنم شروع به لرزش کرد.
یهو چیزی رو گذاشت زیر زبونمو با انگشتش دهنو فکم رو گرفت و مجبورم کرد صبرکنمتا #قرص حل بشه.
کم کمحس کردمبدنمداره بی حس میشه.
_کل بدنتریلکسمیشه و وقتی بچترو #سقط کنی دیگه درد نمیکشی.
حتی نمیتونستمدیگه #حرف بزنم.
خم شد و آلتشو گذاشت دم #سوراخم...🔞💦
https://t.me/+uu3S5xaRkYMyZTA0
https://t.me/+uu3S5xaRkYMyZTA0
2100
آمین پسر مظلوم و زبون درازی که نگهبانی خونه ای رو قبول می کنه. قرار بود خونه خالی از سکنه باشه و هیچ کس توش زندگی نکنه ولی با اومدن پسر کوچیک خانواده همه چیز بهم ریخت.
پسره روانی سادیسمی که از آزار دیگران از زجرشون تغذیه می کرد و وای از زمانی که چشمش آمین مظلوم رو بگیره و قصد آزارش رو داشته باشه.
#گی
#عاشقانه
https://t.me/+4eage764QiFiODdk
5700
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
-چی از جونم میخوای؟ لعنتی من شوهر دارم؟!!
پسر خان: میخوام امتحان کنم اون ک#صی رو که شوهرت میکنه توش😈
https://t.me/+hUz-EOC8Edc0NzM0
https://t.me/+hUz-EOC8Edc0NzM0
پسر خان تو زمین کشاورزی افتاده دنبال دختر خدمتکار و میخواد بهش تجــ♨️ـاوز کنه😱
3100
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
#𝗗𝗮𝗱𝘆_𝗹𝗶𝘁𝗲𝗹𝗴𝗶𝗿𝗹🥹🛁
#𝘀𝗲𝘅𝗿𝗼𝗺𝗮𝗻🔞🙊
ددی شیر توت فرنگیو تو شیشه #شیرم ریخت و سرشو تو #سوراخم گذاشت🍓🍼
-نازت گرسنش شده بابایی؟دلش شیر میخواد؟
مظلوم سری تکون دادم که خم شدو #شیر جاری شده از سوراخمو #لیس زد.💦🌸
-ددیَم گرسنشه ، شیر با طعم #چوچول نیوشا خانوم..
خندیدم که شروع کرد به لیس زدن #چوچولمو همزمان با #شیشه شیر توم تلمبه میزد..🍭💧
آهه..ددی #نازم داره پر میشه تند تر #لیس بزن..🤤👅
https://t.me/+zFR-xBFqVx9kNWQ0
https://t.me/+zFR-xBFqVx9kNWQ0
1100
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
- اگه بشینم روش #دردم میاد خان؟🙈🔥
کمرشو چنگ زد و آروم خودشو درونش فرو کرد
- اگه شل کنی و لذت ببری نه #رعیت کوچولوم.
♨️🫦🥵⭕🔞
- حالا خودتو بالا و پایین کن...
🍆💦
پاهاشو از هم باز کرد و #تف زد سرش و در حالی که خودشو بهش #میکوبید گفت:
- یعنی جوری بکنمت که دیگه نتونی برگردی پیش شوهر بی غیرتت..."🔥
https://t.me/+hUz-EOC8Edc0NzM0
https://t.me/+hUz-EOC8Edc0NzM0
900
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
#Horny_girl🍦🔞
#hotroman🔥💦
-داری چیکار میکنی #توله_سگ؟؟؟خودتو #میمالی به عروسک؟؟؟
با فریاد بلند ددی و دیدنش توی چهارچوب در ترسیده عروسکمو پرت کردم پایین #تخت و لبمو جلو دادم
-خب ددی وقتی تو نیستی من تنهایی حوصلم سر میره،اصلا تو خیلی #ددی بدی هستی همش منو تنها میزاری ددی بد!🥺🎀
با اخم نگاهم میکرد که #لجباز ازش رو برگردوندم
-خب وقتی نیستی من دلم برا #آبنبات ددی تنگ میشه👅🍭💦
با پوزخند جلو اومد و #کمربندش رو باز کرد
-که دلت واسه #آبنبات ددی تنگ میشه؟؟
#شو*رتش رو پایین کشید موهامو #چنگ زد و.....🤤🔞💦🍓
https://t.me/+zFR-xBFqVx9kNWQ0
https://t.me/+zFR-xBFqVx9kNWQ0
یواشکی خودشو به عروسکش میماله تا ار*ضا بشه ولی ددیش سر میرسه و....🫣🍒🔥
1400
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
شاهزاده مرموزی که عاشق خواجه خواهرش میشه و میفهمه که اون عقیم نشده🔞😱
روی #پاهام👣 کشوندمش که نقی زد و خواست بلند شه که کشیدمش و دقیق روی #دیکم🍆 نشست و هینی کشید: شاهزاده من... من... آه...👑🏰
شاهزاده خودش رو آروم تکون میداد و به باسنش🍑 میمالوند😜💦
روی بدن شاهزاده سواری میکرد و همزمان کلاهش رو با دست نگه داشته بود🏇👅
: آه شاهزاده.. اوممم اووممم...https://t.me/+9TRrU4n1Qdg1OGRk https://t.me/+9TRrU4n1Qdg1OGRk
2100
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
غزل دختر ۱۸ ساله فوق ح.شری که به پسر و دختر رحم نمیکنه !
وقتی با یه دختر تو رابطس و حسابی همو ارضا میکنن وارد یه شرکت آی تی بزرگ میشن برای کار آموزی رئیس این شرکت کیه؟ دادمهر طاهریان
بزرگترین هوش آی تی کل ایران که یه میلیاردر واقعیه اما دختر بازی تو خونش نیست و عقیده داره زن آیندش باید آفتاب مهتاب ندیده باشه!
غزل هم که یک دل نه صد دل عاشق دادمهر شده سعی میکنه که...
-اوم بابایی خودکار خیلی کوچیکه من ک.یرتو میخواممم
هنینطور که خودکار رو توی سوخم تکون میداد مکی به لبم زد
-هنوز زوده التم بره تو بهشتتت! تحمل کن کوچولوی ح.شری
خودکار تو بهشتم بود و شصت دادمهر چ.وچ.ولمو میمالید
ناخواسته لرزی تو تنم نشست و اب نازم روی دستش ریخت..💦🔞
https://t.me/+7PEjifVoqEY3YTNk
https://t.me/+7PEjifVoqEY3YTNk
با رئیس شرکتی که کارآموزی میره سک.س میکنه🙈💦
2000
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
پسری که قبل مسابقه رالی🏎 باید به ددیش انرژی بده😔💦
روی د_یک ددی نشستم و همزمان جیغی کشیدم:
وای ددی... خیلی کلفتی😭🥹ددی با دیدن اینکه تکون نمیخورم و ثابت موندم روی تخت پرتم کرد و با یه دستش گلوم و با دست دیگهش دستام رو بالا سرم قفل کرد و ضربه رو شروع کرد... نفس🫁 کشیدن واسم مختل شده بود اما منکر لذت🤤 بیانتها نمیشدم! با ضربهای که به اون نقطه حساس کوفتی خورد بالا رفتن سیاهی چشمام رو حس کردم و #پر_یکامم از #د_یک کوچولوم بیرون ریخت🔞 باید قبل🥹 و بعد🤷♀ مسابقه ددیش رو سیر کنه و در آخر ددیش برا تشکر واسش🍆 میخوره😭💦 https://t.me/+9TRrU4n1Qdg1OGRk https://t.me/+9TRrU4n1Qdg1OGRk
2420