cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

『 𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🇦🇫🍀』

❁﷽❁🌱 AD: @Qanaawiz_bot

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
492
مشترکین
+424 ساعت
+57 روز
+1130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

تو، سبز وردوج بدخشان، مذاق خوش انار کندهار، زلالی بند امیر بامیان، حلاوت انگور شمالی، تاریخ پرافتخار غزنه (غزنی) ، ابهت هلمند و باران‌های نقره‌ای نورستانی! تو بی‌عدیلی! زیرا تو‌ خود افغانستانی! #دیبــــا_امــــین
نمایش همه...
00:07
Video unavailableShow in Telegram
#پاره_خط: مریم آن‌روز معنای این کلمه را نفهمید، معنی کلمه «حرامی - حرام‌زاده» را نمی‌دانست. سنش آن‌قدر قد نمی‌داد که بی‌انصافی را دریابد و بفهمد به وجود آورنده‌ی حرامی مقصر است، نه خود حرامی که تنها گناهش به دنیا آمدن است مریم از لحن ننه حدس زد که حرامی بودن چیز زشت و نفرت‌انگیزی است، مثل حشره، مثل سوسک‌های گریزپایی که ننه همیشه ناسزاگویی می‌روفت و از کلبه بیرون می‌ریخت. مریم بعدها که بزرگ‌تر شد فهمید طرز ادای این کلمه بود که مریم را وا می‌داشت. گزش آن را بیشتر حس کند، نه چندان گفتنش که انگار چون تفی به سویش پرتاب می‌شد. آن‌وقت فهمید که منظور ننه این است که «حرامی» چیزی است ناخواسته؛ و او، مریم، آدم نامشروعی است که هرگز حق ادعای مشروع بر چیزهایی را ندارد که دیگران دارند چیزهایی مثل عشق، خانواده، خانه و پذیرش! #هزار_خورشید_تابان🌱 ⌞ @𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🍀
نمایش همه...
B74AD9BE0D369F5275F055AC9CF236B7_video_dashinit.mp41.49 MB
01:00
Video unavailableShow in Telegram
دسترخوان وطنی🤍🤌🏻 𝆥℡ @𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🇦🇫♡ 𝆟
نمایش همه...
oAoNiAAiqIY95IQwvBCJGYEk16jOBfMAqSAzvM.mp413.39 MB
#پاره_خط || #هزار_خورشید_تابان شب‌ها لیلا در بستر دراز می‌کشید و به برق سفید ناگهانی که در پنجره‌ها منعکس می‌شد نگاه می‌کرد به تق تتق مسلسل‌ها گوش می‌داد و زوزه موشک‌ها را بالای خانه می‌شنید و بعد خانه می‌لرزید و تکه‌های گچ از سقف می‌بارید بعضی شب‌ها که نور موشک چنان شدید بود که می‌شد در پرتو آن کتاب خواند خواب از سرش می‌پرید اگر هم خوابش می‌برد کابوس‌هایش مالامال از آتش بود و اعضای قطع شده و ناله مجروحان صبح آسودگی به بار نمی‌آورد ندای مؤذن برای نماز طنین می‌انداخت و مجاهدین سلاح هاشان را زمین می‌گذاشتند و رو به مغرب نماز می‌گزاردند. بعد سلاح‌ها را پر می‌کردند و از کوهستان به سوی کابل تیراندازی می‌کردند و کابل به سوی کوهستان در این بین لیلا و دیگر شهرنشینان درمانده تماشا میکردند همان طور که سانتیاگوی پیر شاهد بود که کوسه ها ماهی بزرگش را تکه تکه می‌کنند و می‌خورند. #خالد_حسینی •🍊 𝆥℡ @𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🇦🇫♡ 𝆟
نمایش همه...
00:15
Video unavailableShow in Telegram
دلبره مثل پری✨💕 𝆥℡ @𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🇦🇫♡ 𝆟
نمایش همه...
An_c3N1yXNl0zqrentSuZc2jl3suVRN6VrsKwYcYvE9nM1F_f8NszvRGA_CjzM4F9gA60u.mp43.27 MB
00:14
Video unavailableShow in Telegram
تاجیک♥️✨✨ 𝆥℡ @𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🇦🇫♡ 𝆟
نمایش همه...
An9hpxcUIBGT3MPVlQBAogVo_KWrJfjsO7XDmK5gvQS_Ac2P7tO45Ww8NVND38I.mp410.53 MB
خطاب به شهروندان کابل! «خیاطی برگ» در پل‌سرخ یادتان است؟ همان خیاط خوش‌ذوق "آقا رضا" با یک عالم مشتری دریشی دوست و دریشی پوش! آقا رضا با سقوط وطن، مثل همه ما سقوط کرد مثل هزاران هموطن دیگر مهاجر شد. حالا در گوشه شهر قدیمی ( اسكندريه يا همان الكساندريه، دوباره شروع کرده است. دیدن «لوحه ی برگ» هيجان غير قابل توصیف در من زنده کرد. از روزهای عمیق شکست، رها کردن لانه و رویاهایش در افغانستان قصه میکرد گاهی در صحبت‌هایش بغض می‌کند از اینکه چطور اینطور شد اما در کنار اندوه سنگین جدا شدن از مادر وطن، دوباره با شجاعت ادامه داد! راه سخت بود اما اراده اش قوی روزها ماه ها تلاش کرد برای دوباره شروع کردن کرد با پول کم به دنبال قرضه شد دانه دانه سوزن،تار و وسیله خرید! و سرانجام آقا رضا برگ را در آمریکا با خون دل و آب دیده ساخت خیاطی برگ یکی از برجسته ترین شاید یگانه ترین خیاطی شهر بود که لباس های رسمی چون. دریشی یخن قاق بالا پوش را برای چهره های مختلف سیاسی فرهنگی اجتماعی داخلی و خارجی می دوخت آقا رضا برای کار صادقانه و خوب شهره. شهر بود. خوش کار و خوش ذوق بود به مد روز دنیا و حالا نوبت ماست، که برگ را حمایت کنیم. 🌱 #فرحنازفروتن پیج انستاگرامی برگ: 👇🏻 @BARG.GARMENTS‏ https://www.instagram.com/barg.garments?igsh=Ynh6aml4MnhtMDA2
نمایش همه...
اگر کسی از میوه‌های وطن پرسید به او انار قندهار، انگور شمالی، نارنج، مالته و لیموی ترش و شیرین ننگرهار را مثال بزنید، بگویید مردمی داریم مهربان، زحمت کش و مهمان نواز. بگویید مزه‌ی انار قندهارش همچو عسل کوهسارانِ هزارستانش شیرین و لذت‌بخش است، بگویید سالهای بدی بر این مردم گذشت و میگذرد اما تلاش را سرمشق زندگی‌شان قرار دادند و دهقانان این سرزمین در بدترین روزها در بدترین سالها نیز میوه های شیرینی از مزارع‌شان برداشت کرده ارزانی هموطنان‌شان کردند. بگویید اگر اجازه بدهند ما آرامش را تجربه کنیم می‌توانیم بزرگترین تولید کننده میوه‌جات و سرمایه دارترین کشور جهان شویم. و بگویید در سیاه‌ترین روزها نیز ما امید را از دست ندادیم و این شعر را زیر لب زمزمه کردیم: این شب که همیشه شب نمی ماند هیچ این بغض به زیر لب نمی ماند هیچ من مطمئنیم که درد درمان دارد این فصل بد و غمزده پایان دارد. @Kayhan_Photos | @Qanawiz🇦🇫♡ |
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
‏با من حرف بزن با زبان پل سرخ با زبان کابل قبل از سقوط با زبان شعرهای خاک خورده در ذهن با زبان تفنگی که ط.ا.ل.ب را کشت با زبان گیسوان دختران کابل با زبان بودا و انگور های شمالی با زبان عسکری عاشق سپس مرا در آغوش بگیر و هیچ از روزهای سخت کابل مپرس بگذار بمیرم… #محمد_جلال Kabul, karte Sakhi @kayhan_photos 𝆥℡ @𝑸𝒂𝒏𝒂𝒘𝒊𝒛 🇦🇫♡ 𝆟
نمایش همه...
00:00
Video unavailableShow in Telegram
ولایت پنجشیر افغانستان ♥️ | @Qanawiz🇦🇫♡ |
نمایش همه...
C8cbzYJCahS.mp420.07 MB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.