ادامه رمان توی این چنل @rosalkaaa

رمان #یاسمین چنل اصلیش به خاطر #صحنه‌های باز #فیلتر شده😔 الان تنها راه دسترسی به رمان یاسمین چنل vip رمان هست❤️‍🩹💔 کسایی که مایل به تهیه اشتراک vip هستن به ادمین پیام بدن *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Fayamounaadmin ❌❗️به دلیل فیلترینگ عضوگیریش محدوده اکر کسی مایل به عضو شدن هست زودتر اقدام کنه تا عضوگیریش تکمیل نشده❤️ #رمان‌خودمه❌

کیا رمان #یاسمین رو نمیخونن؟!🤨 هرکی نمیخونه عمرش در فناس😁 #غیرتی بودن و #کله‌خراب بودن پسرم به روایت تصویر🤦🏻‍♀ ماجرا از این قراره که آغا غیاث غیرتی و کله‌خراب عاشق خاله ی ناتنیش، یاسمین خانم میشه، این یاسمین خانم ما هم یه خاستگار داره که براش مزاحمت ایجاد میکنه. غیاث جانم میزنه به سیم آخر و اون بدبختو با چوب بیسبال از ک.ون میگ.اد😐🔪 #شل‌کن😈😂

🥰❌از تخفیف طلایی vip جا نمونید❌🥰 💥🔥#اشتراکvip همه‌ی رمان‌هام #تخفیف خورده😋💥 🫶🏻رمان‌های من👇🏻 1⃣روسالکا، رابطه ممنوعه و داغ فاحشه‌ای سرکش با جناب سرگردی مذهبی و مقید❤️‍🔥 2⃣یاسمین، س*ک*س ممنوعه مردی متعصب و هات با خاله‌ی ناتنیش❤️‍🔥(چنل اصلی به دلیل صحنه‌های باز فیل‌.تر شد و الان فقط چنل vip در دسترسه) 3⃣هورنی‌میلف، س.ک.س داغ و خشن زن ح.شری با حاجی مذهبی و مقیدی که اوستای پسرشه❤️‍🔥 4⃣هیاهوی برکه، عاشقانه‌ای هیجانی در دنیای گرگینه‌ها❤️‍🔥(این رمان کامل شده و تمامی پارت‌هاش در چنل vip موجوده) برای ورود به چنل هرکدوم از رمان‌ها روی اسم رمان کلیک کنید✅💚 *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Fayamounaadmin

🥰❌تخفیف طلایی vip فقط تا ۹ امشب❌🥰

رمان #یاسمین توی vip به جاهای قشنگی رسیده🥺 چنل اصلیش به خاطر #صحنه‌های باز #فیلتر شده😔 الان تنها راه دسترسی به رمان یاسمین چنل vip رمان هست❤️‍🩹💔 کسایی که مایل به تهیه اشتراک vip هستن به ادمین پیام بدن *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Fayamounaadmin ❌❗️به دلیل فیلترینگ عضوگیریش محدوده اکر کسی مایل به عضو شدن هست زودتر اقدام کنه تا عضوگیریش تکمیل نشده❤️ #رمان‌خودمه❌

#یاسمین پارت۳۳۶ رابطه ها***ت و ممنوعه با خاله ناتنی🔞🤫 #رمان‌خودمه❌ با انگشت شصت لبمو از زیر دندونم بیرون کشید - نکن دختر، بیشتر از اینا نمیتونم خودمو کنترل کنم تا همینجا... سرمو توی گردنش فرو کردم و آروم پچ زدم: - اگر بخوام خودتو کنترل نکنی چی؟! - یه حسی داره بهم میگه جوجه میخواد با این ترفند منو پیش خودش نگهداره تا خون نجس اون حرومزاده رو نریزم.... درسته نقشمو فهمیده بود، اما دلیل نمیشد که عقب نشینی کنم، دستامو دور گردنش حلقه کردم - چقدر... دلم واسه عطر تنت تنگ شده بود... کمرمو نوازشوار دست کشید: - من بیشتر، اما الان کار مهم تری دارم، شیطونی نکن بچه... یقشو چنگ زدم و خیره توی چشماش با پرویی گفتم: - چه کاری مهم تر از من... - کشتن اون عوضی... - پشیمونم نکن از اینکه بهت تکیه کردم... چشماش توی صورتم دودو میزد، انگار نمیدونست باید چیکار کنه، دستم به سمت اولین دکمه پیرهنش رفت، بازش کردم - دیگه بسته اینهمه دوری و خودداری... دستش روی دستم نشست، - یاس من مطمئن نیستم این الان همون چیزی باشه که تو میخوای، من احساس میکنه تو فقط به خاطر اینکه منو آروم کنی داری این کارو میکنی، نه به خاطر خودت... بهم برخورد، احساس میکردم دیگه منو نمیخواد و داره به این بهانه پسم میزنه، لب برچیدم و با ناراحتی گفتم: - فک میکردم دوسم داری، اما حالا که خودم دارم پیش قدم میشم، داری پسم میزنی و.... روی صورتم خم شد و کنار لبم زمزمه کرد: - من که تشنه‌ی چشیدن طعم این بدنتم، اما تا مطمئن نشدم خاله ریزه هم به اندازه من مشتاقه، بیشتر از اینا پیش روی نمیکنم... بوسه‌ای پر حرارت روی لبم نشوند، چشماش شیطون شد و ش‌.هوتی پچ زد: - تنها یه راه واسه فهمیدنش هست! با فرو رفتن یهویی دستش توی شورتم، ضربان قلبم اوج گرفت، انگشتای داغشو که روی شیار خیس و لزج به.شتم کشید، ناخوداگاه پاهامو بیشتر باز کردم، توی گلو اووووووم کشداری گفت که خجالت زده صورتمو توی سینش پنهون کردم، داغ و ش.هوتی کنار گوشم پچ زد: - انگار خاله ریزه واقعا واسه من خیس کرده... #رمان‌خودمه❌ 🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 خلاصه رمان یاسمین: غیاث مردی ۳٠ساله مذهبی و سنتی که اسیر یه دختر ۱۷ساله میشه که براش ممنوعه... 😰🔞 غیاث دست میذاره روی یاسمینی که خاله ناتنیشه و وقتی با مخالفتش رو برو میشه، در نهایت بی رحمی.... 🥺♨️ #رمان‌خودمه❌

👇🏻رمان جدیدم 🫦💦 https://t.me/+a4h74uU36XkyMGY8

ادامه رمان توی این چنل @rosalkaaa

سلام قشنگا، متاسفانه چنل یه خاطر صحنه‌های باز فیلتر شد😔 الان تنها راه دسترسی به رمان چنل vip هست❤️‍🩹💔 کسایی که مایل به تهیه اشتراک vip هستم ن به ادمین پیام بدن *آیدی ادمین جهت خرید اشتراک vip👇🏻 @Fayamounaadmin