𝐌𝐚𝐜𝐚𝐧'𝐬 𝐃𝐚𝐫𝐤𝐥𝐚𝐧𝐝

#مگا_آرتیست_ایران #پارت130 چند ساعت گذشت؛ در این فاصله یزدان و امین تو همون هتل مهمان‌ها یه اتاق گرفتن. به محض رسیدنشون یزدان و امین هردو گوشی هاشون رو خاموش کردن و تا ساعت هشت شب تخت خوابیدن! اون چند ساعت خواب ریکاوری خوبی بود برای شروعِ روزای جدید، اهداف جدید و مسیرِ جدید زندگی..‌. اون روز یه صفحه‌ی جدید از کتاب سرنوشت برای هردوشون باز شد. صفحه‌ای که سبز بود. زنده بود... نور داشت! یه سرنوشتِ پر پیچ و خم جدید که روزای بد و خوب زیادی داشت... روزایی که مثل راز بودن. هیچ کس نمی‌دونست تهش قشنگه یانه... هیچ کس نمی‌دونست بعد از اون روز، چه اتفاقاتی برای یزدان و امین خواهد افتاد. چه روزهای عجیبی رو پشت سر خواهند گذاشت. هیچ کس نمی‌دونست اونا خواسته یا ناخواسته وارد بازیِ جدید روزگار شدن... یعنی چه اتفاقاتی تو راه بود؟! یعنی یزدان، امین، یا هرکدوم از ما، از پس روزای پیش رو بر میایم؟ یعنی کجا این بازی تموم میشه؟ کِی کم میاریم؟ می‌بریم یا می‌بازیم...؟! اصلا، برد و باختی وجود داره؟! نمیدونم... نه من، نه یزدان و امین، نه رهام و امیر و نه هیچ کدوم شما نمی‌دونین... شاید تنها قسمتِ خوبِ زندگی همین راز بودنش باشه... ساعت نزدیک های هشت شب بود که یزدان از خواب بیدار شد. امین زودتر از اون بیدار شده بود و حموم بود. یزدان به محض لود شدنش یاد تصمیمِ یکتا افتاد. دلشوره گرفت... یعنی رفته بود؟! چه اتفاقی افتاده بود؟! چنگی به گوشیش زد و سریع روشنش کرد. به محض روشن شدن، اعلان پیام یکتا روی صفحه‌ش نمایان شد. سریع بازش کرد و با خوندندش لبخند زد... - دیگه نرفتما... مثل دفعه‌های قبل احساس کردم درست نیست‌‌‌. این بارم حق با تو بود. ولی قول دادی خودت منو می بریا! دیر نکنی خب؟ نذاری ذوقم خاموش شه... یزدان واقعا خوشحال شد... این بار با بقیه دفعات فرق داشت. این بار یکتا خودش به این نتیجه رسیده بود که رفتنش درست نیست. خودش تجزیه و تحلیل کرده بود. خودِ خودش... یکتا بزرگ شده بود. این بلوغش یزدان رو خیلی ذوق زده کرد... حالا بهتر می‌تونست روش حساب کنه. سریع با ذوق پیام داد: - مرسی رفیق! دمت گرم. نوکرتم هستم. و ارسال کرد‌... @mega_artist_iran

خب بریم سراغ پات

چند نفرو مهمون چنلم میکنی قشنگم🥲🧡 https://t.me/macansunshine

وای قلبم😍🥹✨🌿❤️رومینا دور سرت بگرده خوشگلمممم مرسیییی از محبتت✨🫂❤️❤️❤️

خب جا داره از همین جا روز نویسنده رو به رفیق خوشگلم که قلمش حرف نداره تبریک بگم.😍 رومینای عزیزم هنر رقصاندن کلمات کار هرکسی نیست،تو نمونه ای تو این حرفه.✍🏻🩷 خیلی خوشحالم که افتخار خوندن رمان های قشنگت رو داشتم. روزت مبارک باشه. موفقیت روزافزون آرزومندم برات زیبا🫶🏻 𝐹𝑜𝑟 𝑦𝑜𝑢:@Mega_artist_iran♡

مرسییی خوشگلم😍❤️

قربونت برم من مرسیییی😍🥹❤️❤️❤️❤️

روزت مبارک دختر خفن و خوش قلب🌚🫠 @Mega_artist_iran

برسیم به آرزوهامون❤️✨ رهام و امیرم موفق تر از همیشه باشن🌿