cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

BARBLO

🍷 بـــــــــــاربـــــــــلـــــــــو 🍷 (الهه‌ی‌پاکی‌وزیبایی‌که‌خیانتکاروشیطانی‌می‌شود) 🍷نویسنده: نیلا.د.ب این رمان مورد تایید انجمن نویسندگان ایران قرار دارد و هرگونه پخش و نشر آن پیگرد قانونی دارد🚫 https://telegram.me/BChatcBot?start=NilaDB

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 743
مشترکین
-124 ساعت
-277 روز
-9630 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
_ عزیزم! میشه کمکم کن... او مثل اینکه مهمون داری عشقم، پس من برم بعدا م... با لبخند عمیق و چهره خونسرد چشم از صورت عصبی ارغوان برداشته و خیره ایوا همسر ظریف و به شدت خواستنیم‌ شدم، حس آرامش توی چهره اش باعث آروم شدن طوفان درونم شد، دستم و دراز کردم سمتش. _ تو هیچ وقت مزاحم نیستی نفس آراج، بیا اینجا ببینم فنچولم. لبخند روی صورت دوتامون پر رنگ تر شد. جلوتر اومد و دستم و‌ گرفت که با یه فشار نسبتا محکم کشیدمش‌ تو بغلم اون کوچولو رو، واقعا مثل فنچ بود تو بغلم.🔥🤤 https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk 12پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
_یه شب با من باش منم تورو از این باتلاقی که توش هستی نجاتت بدم عصبی از پشت میز بلند شدم _عمرا برای نجات جونم تن به همچین کاری ... با کشیده شدن چادرم هینی کشیدم و سینه به سینش وایستادم که دستشو سفت دورم حلقه کرد و نیشخندی زد _خودت میدونی از هرجا بچرخی تهش مجبوری تو این سینه حبس باشی پس چرا الکی دست و پا میزنی حاضرم بخاطرت باعث و بانی این وضعتو‌ به خاک سیاه بنشونم‌ ولی تو... https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 دختری که به جرم قتل تو زندانه و آدمی از گذشته پیدا میشه که میخواد نجاتش‌ بده ولی شرط و شروطی داره که.....♨️ 1شب پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
میگه لب آوا رو کجا گذاشتی🤣🔞 _مرصاد! نکن! آی! کبود شد. الان یکی میاد میبینه وحشی! لباشو روی گردنم قرار داد و عمیق بوسید و بویید که چشمامو از لذت بستم: +کی میخواد بیاد تو اتاق من جوجه؟هوم؟ با باز شدن ناگهانی در و قرار گرفتن یگانه تو قاب در مرصاد سریع عقب کشید: _چی شد؟! ول نمیکردی که! ×عمووو! عمووو! بابا، آوا رو داشت بوس میکرد! عمو غیااااث! +هیس! توله سگ! جقله بچه من آوا رو بوس نمیکردم که...داشتم...آها داشتم ... _داشتی چی؟!میخوای به یه ذره بچه بگی داشتی ازم لب میگرفتی! خب همون بگو بوس کردی وحشی روانی! یگانه اینبار جیغ زد: ×آوا جون ،بابا لبتو گرفت؟! یعنی لبتو برداشت؟! دیگه لب نداری ؟کجاست؟!🥲 ×عمو غیاااث! میدونی چیشد؟ بابا از آوا لبشو گرفت! _لب گرفت؟!از آوا لب گرفتی مرصاد!؟ مرتیکه جلو یه ذره بچه اینکارا چیه؟ با قرار گرفتن یهویی لبای مرصاد رو لبام هینی کشیدم که همزمان صدای اووو گفتن غیاث و جیغ بنفش یگانه بلند شد: _اره از آوا لب گرفتم! خودشم میخوام بگیرم❤‍🔥 هنوز این رمان رو نخوندی!؟😂❤‍🔥 توصیه به شدت ادمینه،بیا جوین شو که تازه لینک vip براتون گذاشتم🔥 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 18پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
و با فشار محکمی که دستمو به سمت خودش کشید! با ضرب تو بغلش افتادم و لحظه بعد گرمای لب هاش و بوسه های حرصیش‌ بود که نسیب لبای سردم شد. هیجان زده دستم بند یقه اش شد و بازهم بغض لعنتی مثل سیب تو گلوم گیر کرد، نمیدونستم چیکار کنم نمیتونستم به قلبم اجازه دوست داشتنش‌ رو بدم، نمیتونستم جونش رو تو خطر بندازم، آخر این بازی چندان جذاب نبود و نخواهد بود و من از اینکه آسیبی به آراجی که اصلا ربطی به این قضیه نداره برسه! خیلی وحشت داشتم. با فشار محکمی که به کمرم داد فهمیدم که از همراهی نکردنم‌ چندان راضی نیست و پس دل به دلش دادم و لب بالاییش‌ و تو دهنم کشیدم و مک آرومی زدم و ولش کردم همین.🤤💦😈 ولی آراج انگار دیونه شد چنان محکم لب هامو بوسید و وادارم کرد لبامو فاصله بدم تا زبونش و وارد دهنم کنه! که از لذت پاهام سست شد و اراج انقدر‌ غرق بازی با زبونم بود که متوجه اش نشد. کم کم نفسم داشت بند می اومد که با مشت چند بار به شونه اش کوبیدمو تقلا کردم که بعد مک محکمی که به لبام زد سرشو عقب کشید و من با نفس نفس سرمو به شونه اش تکیه دادمو‌ چشم بستم تا کمی به خودم بیام، آه لعنتی با یه بوسه حالمو عوض کرده بود، قشنگ لزج بودن‌ بین پاهامو احساس میکردم. دستش پشت کمرم نشست و ماساژ گونه حرکتش داد و گفت.💦😋 _ ای جونم، خانمم ضعف کرد؟ وروجک تو که دلت میخواد چرا به زبون نمیاری که اینطوری حالت بد باشه.😈🔥 https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk 18پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
نوک سینه امو که بین لباش گرفت و مکید! نبض گرفتن کل نقاط بدنم با‌ ناله شهوت ناکی که از دهنم بیرون اومد یکی شد. _ آه اراجج! اومم‌ آه. خودشو بین پاهام جا داد و به رون پام و سینه دیگه ام چنگ انداخت...که اینسری از درد ناله ام دراومد.😈🔥 _ آخ ایی آروم اراج پوستم سوخت. سرش بالا اومد و با نگاه جادویش‌ نیشخندی زد. _ خیلی کم طاقتی خانم خانما. و از روم کنار رفت، شوکه به این تغیر یهویی مودش‌ نگاه می کردم که با بیخیالی لباساشو‌ درآورد و با شلوارکش‌ پرید رو تخت و ساعدش و گذاشت رو چشماش....💦🔞 https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk https://t.me/+wXSH1lxWuqE1M2Rk‌ ‌ ‌ 12پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
_از دیشب بهش*تم میسوزه دیگه نمیخوام باهات رو یه تخت بخوابم! خنده ی تو گلویی کرد و بی توجه اومد روم _جایی جز تخت منو برات جهنم میکنم آلما دستی به پهلوی لختم کشید و سیلی ای رو باسنم زد که آخم بلندشد‌🍑💦🔞 _بدنم نمیکشه رابطه هاتو خشنی زورگویی هیکلت دو برابر منه هر سری بعد رابطه کبودم بغضمو بازور قورت دادم_دستشویی رفتنی اونجام میسوزه نمیتونم درست راه برم مک خیسی به نوک سینم زد 😋 _کسی که با منه نبایدم‌ بتونه درست راه بره!...🍑 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 https://t.me/+rMw7BH_mR_syMjM0 دختری که گیر مردی میوفته که هیچ جوره از تنش سیر نمیشه و هر شب....💦🤤🔞 12پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
پرونده هارو گذاشتم رو میز کاوه و چشمکی‌ بهش زدم‌ ، میخواستم برگردم که دستام اسیرش شد و لب‌شو‌ چسبوند به گوش‌مو‌ گفت‌: +فرار میکنی بیبی -نکن کاوه موکل بیرونه دست‌شو‌ کرد توی شلوارم‌ که ناخواسته آهم‌ بلند شد.. +دلم میخوادت همین الان مجالی بهم نداد بی طاقت منو خوابوند‌ رو میز و حمله کرد به لبام..🔞🔥 https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 "وکیل هورنی که نمیتونه‌ از منشی هاتش‌ بگذره حتی اگه موکل‌ منتظرش‌ باشه..🤤💦" #گی #عاشقانه #صحنه‌دار #اروتیک‌ #خشن #رئیس #کارمندی https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 24پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
مامان منو نازدار امشب تو اتاق خودم میخوابیم بعد رو به من کرد و با چشمک گفت مگه نه؟ نگار رفتاراش چند وقتیه عجیب شده لحافطو برداشت و گفت: دنبالم بیا دختر عمه رفتم داخل اتاقش که یهو درو بست و اومد سمتم پاشو محکم وسط پام فشار داد که اه غلیظی کشیدم.. ولی متعجب داشتم نگاش میکردم نگار چرا داشت اینکارو میکرد. اروم دم گوشم زمزمه کرد: _امشبو میخام باهات حال کنم دختر عمه خیلی مستم امشب بدجوری داغونم قول میدم بهت خوش بگذره توام لذت ببری🤤 لباس داغشو روی لبام گذاشت و.💋😋 سرشو تو گودی گردنم برد و زبونشو زیر گردنم کشید و دستشو گذاشت روی....🤤🍑💦 https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk نگار که با دختر عمه هم دانشگاهیش سعی میکنه رابطه برقرار کنه یه شب باهاش سک.س میکرد که مامانش میاد و...😈🔞💦 24پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
00:03
Video unavailableShow in Telegram
https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 #گی #ددی #لیتل‌بوی #صحنه‌دار #خشن ترسیده عقب عقب رفت و افتاد رو تخت...ددی کامیار روش خیمه زد و.. +بیبی تو به خودت آسیب زدی و این‌ خط قرمز منه -هق‌هق‌ ببشید‌ ددی.. +هیش بدجوری برای خودت تنبیه خریدی بیبی بوی مانی رو خوابوند و شروع کرد باسن سفیدشو‌ با دستای قدرتمندش‌ قرمز‌ کردن‌.. +اول اسپنک‌ بعدم میریم سراغ‌ اون سوراخ خوشگلت...🔞🔥 "لیتل‌بوی کیوت و شیطونی که ددی مهربون‌شو‌ عصبانی کرده و حالا باید شب سختی داشته باشه‌ چون اون خط قرمز ددیشه‌ ولی مراقب خودش نبوده...🥹" https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 https://t.me/+RRoYVtwaXog4Mjk0 18پاک
نمایش همه...
evaknosies-svnteenreprise.mp40.53 KB
Repost from N/a
نگار دختری که پارانوئید داره و لزبینه عاشق دختر دایی ش شده و بهش حس داره یه شب که نازدار میاد خونشون باهاش ...💦😈 https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk https://t.me/+KGJevn6MeGA1YzNk منتظر نازدار بودم که زودتر بیاد داخل سرویس بهداشتی چند شبیه خونمون پره منم نتونستم با نگار رابطه ای برقرار کنم داشتم دیوونه میشدم یهو در باز شد و با عجله گفت: _چیشده نگار چرا اینقدر عجله داشتی چیکارم...🫣 نذاشتم ادامه بده سریع کشوندمش داخل دستشویی و درو بستم بدون اینکه بهش توجه کنم سریع شلوارشو کشیدم پایین.. لبامو روی بهشتش گذاشتم 😋🔞 داغی بهشتش بیشتر حشریم کرد که روی صندلی ک ازقبل اورده بودم نشوندمش که بدون هیج حرفی نشست مات و مبهوت داشت منو نگا میکرد شلوار خودمو سریع دراوردم و خودمو جوری تنظیم کردم که بهشتم قشنگ میخورد به بهشت نازدار ..💦🤤 لبامو قفل لباش کردم کع بعد چند دقیقه صدای در دستشویی اومد😱💦🔞🔥 18پاک
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.