حس خوب با موج رادیو مثبت
برنامههایی که در این کانال نوازشگر گوش دل شما خواهند شد : ۱_ نیایش ۲_ تقويم تاریخ ۳_ پادکست یا خاطرات من ۴_ موسيقی نوستالژیک ۵_ مطالب تاریخی ۶_ داستان شب برای کوچولو های زیر ۱۰ سال ۷_ گروه خصوصی متصل به کانال و قسمت دیدگاه در کانال
نمایش بیشتر823
مشترکین
+424 ساعت
+197 روز
+8930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
به جناب عشق گفتم: تو بیا دوای ما باش
که به پاسخم بگفتا: تو بمان و مبتلا باش
#مولانا
❤ 1
هر چقدر هم که گذشتهتان آلوده بوده باشد، آیندهتان هنوز حتی یک لکه هم ندارد.
زندگی هر روزتان را با تکه شکستههای دیروزتان شروع نکنید.!!!
به عقب نگاه نکنید مگر اینکه چشماندازی زیبا باشد.
⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟
🌹🌹🌹🦋🦋🦋🕊🕊🕊😊☺️👍🎼
جااااان چه حس خوبی 😍
ترکیب موسیقی و زیبایی طبیعت☺️
🌹🌹🌹🕊️🕊️🕊️🦋🦋🦋😊😌🎼
❤ 3
به دوست داشتن کسانی که صادقانه و خالصانه دوستتان دارند مشغول باشید
که این بهترین مشغولی دنیاست ...😌
🌹🌹🌹🕊️🕊️🕊️🦋🦋🦋😊😌👍🎼
❤ 2
داستان امشب : آقای هندوانه
قصه گو : خاله سمینا ( Someina )
خاله سمینا :
دوست دارم از امشب من برای کوچولوهاتون قصه بگم🌹
پس هرشب با قصه های جدید همراه ما باشید😊
🆔 @podcastdaruosh
👍 1
هر روز یک واژه پارسی جایگزین واژه های بیگانه
واژہ پارسی«نموودار»
بجاے واژہ بیگانہ فرانسہ «دیاگرام»
واژہ پارسے «گفتگوو»
بجاے واژہ بیگانہ فرانسہ «دیالوگ
@podcastdaruosh
👍 1
داستان مشتاق علیشاه کرمانی
بزرگ شهید موسیقی و عرفان
به روایت تاریخ
قسمت سوم
هنوز سالی از شهید شدن مشتاق نگذشته بود که لطفعلی خان زند وارد کرمان شد.
۱۲۰۷ه ق و در کرمان مسقر شد. در ۱۶ ذیقعده ۱۲۰۸ ه ق سپاه آقا محمد خان قاجار به پشت دروازه های کرمان رسید و شهر کرمان عملاً محاصره شد.
این محاصره چند ماه طول کشید.
با گذشت زمان فقر و گرسنگی بیشتر به مردم کرمان فشار می آورد و چون گرسنگی به نهایت رسید، لطفعلی خان دستور داد ۱۰ هزار تن از مردم (اطفال و پیران و زنان) را از شهر بیرون کردند.
قحطی چنان وسیع بود که مردم تمام دامها و طیور و حتی سگها و گربه ها را هم خوردند.
مشتاق به این قضیه اشاره کرده بود.
خلاصه بعد مقاومتی ۴ ماهه بالاخره کرمان سقوط کرد و لطفعلی خان به بم گریخت.
اما ۶۰ هزار سرباز خون آشام آقا محمد خان کرمان را با خاک یکسان کردند.
هزاران تن قتل عام شدند.
جمع کثیری را از چشم نابینا ساختند ۲۰ هزار نفر و گوش آنها را بریدند و سپس به قتل رساندند.
در این یک نکته ظریف هست که اشاره شد شهری خون بهای مشتاق است.
گفته شده وقتی مشتاق در کرمان بود و لطفعلی خان به کرمان آمده بود مشتاق را ملاقات کرد و چون صباحت منظر و نورستگی مشتاق را دید، گفت:
این جوان که پیر درویشان است عمل خلوت را شایسته و سزاوار است.
و به پاداش این سخن روزی که لطفعلی خان دستگیر شد، آقا محمد خان دستور داد لطفعلی خان را به قاطر چیها سپردند و آنها به بدترین وضع به او رفتار کردند.
اما ملا عبداله حکایتی بس شنیدنی دارد:
ملا عبداله مجتهد تکفیر کننده مشتاق و صادر کننده فتوی قتل او به ملا عبداله سگو معروف شد؛ چون هنگامی که مشتاق در شرف مرگ بود، ملا عبداله دید که لب مشتاق تکان می خورد.
نزدیک شد و دید مشتاق آهسته یا هو می گوید و ملا عبداله گفت :
سگو هنوز هم یا هو می گویی؟
و عجیب اینکه این لقب از آن به بعد بروی خود او ماند و مردم خود او و اقوامش را به خاندان «عبداله سگو » می خواندند.
و در خاتمه احوال ملا عبداله نوشته اند که خود از وطن دور و مهجور و متعلقین بیچاره اش اناثاً و ذکوراً اسیر ترکمانان شده، به سر حد توران بردند.و.....
چو بد کردی مباش ایمن از آفات
که لازم شد طبیعـت را مکـافـات
پایان
@podcastdaruosh