cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🍃new idea ♟Liberty

🧠خطرناک تر از سرنیزه و توپ،سلاح های ذهن هستند. ✒️فون میزس 📃📰مطالب متنوع و اطلاعات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی وفلسفی 🌎بازار آزاد ♟️لیبرالیسم 📼 مستند 🗞مقاله 📖خلاصه کتاب وکتابخانه📚 📕 @kholaseketabe 🍃 👥گروه اندیشه نو https://t.me/+n7-KwTAA3Vc3Mjg0

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
1 369
مشترکین
-224 ساعت
+17 روز
+2130 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
#گفتار پنجاه و یک درصد یک ملت می تواند یک رژیم توتالیتر ایجاد کند، اقلیت ها را سرکوب کند و همچنان دموکراتیک باقی بماند. ✍🏻اریک فون کوئنلت-لدین ♟ #liberty 🗽 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👍 6👎 1
‍ 🔴 انقلاب فرهنگی چین: پاکسازی مخالفان و مرگ لیوشائوچی ✒ نوشته دیوید پیتروزا 🧩 قسمت چهارم مائو کوشید به منظور ایجاد مزاحمت برای رقیبانش، ناآرامی دانشجویی برپا کند. او همیشه یک انقلابی بود و با درگیری و آشوب ترقی میکرد. دانشجویان چینی مشتاق بودند نیروهای ضربتی مورد نیاز مائو را برای ایجاد آشوب و هرج و مرج تامین کنند. درست همانطور که ووهان به خاطر یک نمایشنامه سقوط کرد، دانشجویان چین به خاطر یک پوستر دچار شوریدگی مائوئیستی شدند. در دانشگاههای چین، یکی از معدود راههای ابراز وجود علنی دانشجویان و استادان تهیه و به نمایش گذاشتن به اصطلاح پوسترهای با نشانه های بزرگ بود. این پوسترها شعارهای انقلابی مانند: " زنده باد صدر مائو " یا " مرگ بر امپریالیستها "، را با نشانه های بزرگ اعلام میکردند، و در خیابانها و ساختمانهای عمومی به نمایش گذاشته می شدند. پوسترهای با نشانه های بزرگ، همچون همه شیوه های دیگر بیان در جمهوری خلق چین، می بایست تاییدگر مواضع رسمی حزب کمونیست چین میبودند. انقلاب فرهنگی به حرکت افتاده بود و با شتاب پیش میرفت. با نیرو گرفتن مائوئیستها، تعداد زیادی از هواداران لیوشائوچی از کار بر کنار شدند. در هجدهم ژوئیه ۱۹۶۶، مائو، که قدرتش هر روز افزایش می یافت، به پکن بازگشت. لیوشائوچی میکوشید باقیمانده قدرتش را حفظ کند. او (یازدهمین) اجلاس عمومی (پلنوم) کمیته مرکزی هشتم را فرا خواند، چون فکر میکرد میتواند به آسانی این گردهمایی را کنترل کند و پلنوم از موضع او حمایت خواهد کرد؛ اما او اشتباه میکرد. در اجلاس، لین پیائو دو تن از مقامات بلند پایه لیوشائوچی (لو دینگ یی، وزیر فرهنگ و یانگ شانگ کون، مقام پلیس مخفی) را به تلاش برای کودتا متهم کرد. لین پیائو این توطئه ادعایی را بهانه قرار داد و به سربازانش دستور داد ایستگاه رادیو و مواضع امنیتی عمومی را در پکن به تصرف در آوردند. با در اختیار گرفتن چنین مواضع کلیدی، کودتای خود او داشت قدرت کسب میکرد. لیوشائوچی اینک دریافت که در موضع مخاطره آمیزی قرار دارد. تصمیم گرفت علنا اشتباهاتش را بپذیرد تا شاید از این راه از گرفتاری بیشتر دوری گزیند. او به رهبری حزب گفت: " خودم مسبب این گرفتاری ام و اگر از من اظهار نارضایتی کنید، نمیتوانم شما را ملامت کنم ". لیو امیدوار بود که با انجام این اعتراف، آنها او را به خال خودش بگذارند. اما این بار کانگ رذل و بی رحم در آن سوی فرآیند پاکسازی قرار داشت و سخنان لیو صرفا باعث حملات بیشتر و شدیدتر نسبت به او شد. کانگ شنگ در هجدهم اوت ۱۹۶۶ این دستورات را صادر کرد: " خواهشمند است گاردهای سرخ را به منظور رسیدگی به خائنانی که در هر واحد و اداره ای نفوذ کرده اند سازماندهی کنید. به موضوع بازداشت و خیانت لیوشائوچی و دیگران رسیدگی کنید ". در همان ماه لیو از جایگاه مقام دوم حزب تنزل مرتبه یافت. یکسال بعد عده ای چنان او را بیرحمانه کتک زدند که پایش شکست. در این میان دار و دسته مائو، نابودی دنگ شیائوپینگ را نیز هدف قرار داده بودند. تا این زمان، بسیاری از مخالفان مائو به مرگ محکوم شده بودند، یا در جلسات مبارزه تا سر حد مرگ کتک میخوردند (روشی که در آن اشخاص را میزدند، عذاب میدادند، و مجبورشان میکردند که به خطاهای سیاسی و شخصی خود اعتراف کنند). مائو، دنگ را از هر دو این سرنوشتها دور نگه داشت، اما او را از مجازاتهای دیگری که اینک معمولا برای کسانی تعیین میشد که خشم مائو را برانگیخته بودند، معاف نکرد. کلاه بوقی بر سر دنگ گداشتند و او را در خیابانها گرداندند. همچنین مجبورش کردند با اعتراف به خطاهایش در گردهمایی های بزرگ عمومی خودش را تحقیر کند... لیوشائوچی، مجبور شد به خاطر برانگیختن خشم صدر مائو بهای بسیار سنگینی بپردازد. کتکهای وحشیانه ای که لیو در اوت ۱۹۶۷ متحمل شد، به سلامتش آسیب جدی وارد ساخت. یک ساعت طول میکشید تا کارهای ساده ای مثل لباس پوشیدن یا کمتر از سی متر راه رفتن را انجام دهد...آنقدر ضعیف شده بود که دیگر نمیتوانست خودش غذا بخورد و از طریق یک لوله پلاستیکی مواد غذایی را دریافت میکرد. سرانجام لیوشائوچی در دوازدهم نوامبر ۱۹۶۹ درگذشت. تا سه سال حتی خانواده اش از مرگش با خبر نشدند. یک دهه تمام سپری شد تا مردم چین از درگذشت رئیس جمهور سابقشان با خبر شدند. این نمونه ای بود از آنچه بر سر هزاران و هزاران مقام حزبی دیگری وارد آمد که در جریان انقلاب فرهنگی پاکسازی شدند. #تحلیل #انقلاب_فرهنگی #چین 📃 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👍 5
Photo unavailableShow in Telegram
📌دیالوگ وجدان اگه بیدار باشه آدمو اذیت میکنه 🎥The Treasure of the Sierra Madre (1948) #سینماهنر 📽 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👍 6
Photo unavailableShow in Telegram
📗کافه اروپا 🖋اسلاونکا دراکولیچ مجرم پروری و خلافکار ساختن کل جمعیت کشور و تبدیل کردن همه مردم به جنایتکاران خرده پا، یک جور ابزار کنترل و سلطه بر ملت است. تو جنس قاچاق می‌کنی و در نتیجه نه تنها یک مظنون هستی (البته در واقع تو صرفا قربانی بی گناه، نخوت حکومتی)، بلکه تحت هر شرایطی یک جنایت‌کار خرده‌ پا هم محسوب می‌شوی. در نتیجه سکوت می‌کنی: فرمان می‌بری و اگر گیر افتادی رشوه می‌دهی، و به قانون میانگین امید می‌بندی-عملاً ممکن نیست آنها بتوانند همه را گیر بیندازند. هرچه می‌توانی می‌خری و بختت را می‌آزمایی. #ازکتاب 📗 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👍 4👏 3
10:46
Video unavailableShow in Telegram
📌چند مصاحبه و سوالات مختلف از هانا آرنت: از جبرگرایی تاریخی تا توتالیتاریسم 📎به نظر می‌رسد قرن ما تحت تحکم نوعی از تفکر است که براساس جبرگرایی تاریخی بنا شده است؟ 📎چرا کنش های انسانی غیرقابل پیش بینی هستند؟ تفکر انتقادی از نظر هانا آرنت چیست؟ #مستند #توتالیتاریسم #آرنت #تاریخ #جبرگرایی #تفکر_انتقادی 📹 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
Hannah_Arendt_1973_Interview_Clips_English_&_French_2.mp424.31 MB
👍 7
♦️نظریات مارکس و مارکسیسم چیست؟ ✍🏻دیوید پریچیتکو (قسمت دوم و پایانی) ◾️سوسیالیسم علمی ▪️مارکس که یک ضدآرمان‌گرای پروپاقرص بود، اعتقاد داشت نقدی که بر کاپیتالیسم مطرح کرده بر آخرین پیشرفت‌های علمی بنا شده است. او نظریه خود را «سوسیالیسم علمی» نامید تا آشکارا رویکرد خود را از رویکرد سایر سوسیالیست‌ها (مثل هنری دوسن سیمون و چارلز فوریه) جدا کند. این عده از سوسیالیست‌ها بی‌آنکه چگونگی کارکرد جوامع موجود در دنیای واقعی را درک کنند. از این که به رویاپردازی درباره یک جامعه آرمانی در آینده بپردازند، رضایت داشتند. ▪️سوسیالیسم علمی مارکس، فلسفه و اقتصاد او (از جمله نظریه ارزش کار و مفهوم الیناسیون) را با هم ترکیب کرد تا نشان دهد که در کل مسیر تاریخ بشر، جدال عمیقی میان «داراها» و «ندارها» روی داده است. او به ویژه معتقد بود که کاپیتالیسم به جنگ میان دو طبقه بورژوازی (طبقه سرمایه‌دار که مالکیت ابزارهای تولید را در اختیار دارد) و پرولتاریا (طبقه کارگر که تحت سلطه صاحبان سرمایه است) بدل شده است. مارکس ادعا می‌کرد که قوانین تاریخ را که تعارضات کاپیتالیسم و ضرورت مبارزه طبقاتی را آشکار می‌کنند، کشف کرده است. ▪️مارکس پیش‌بینی کرد رقابت میان سرمایه‌دارها چنان شدتی پیدا خواهد کرد که دست آخر اغلب‌شان ورشکست می‌شوند و تنها چند انحصارگر محدود تقریبا تمام تولید را تحت کنترل خواهند گرفت. این امر به نظر مارکس یکی از تناقض‌های کاپیتالیسم بود. به‌زعم وی رقابت به جای آنکه به تولید کالاهای بهتر با قیمت‌های پایین‌تر برای مصرف‌کننده‌ها بینجامد، در بلندمدت موجب بروز انحصار (MONOPOLY) شده و باعث می‌شود که هم کارگران و هم مصرف‌کنندگان استثمار شوند. ▪️اما برای سرمایه‌دارهای پیشین که حال ورشکست شده‌اند، چه اتفاقی روی می‌دهد؟ آنها در رده پرولتاریا قرار می‌گیرند و این امر به افزایش عرضه نیروی کار، کاهش دستمزدها و آنچه مارکس ارتش رو به رشد ذخیره بیکاران می‌نامید، منجر می‌شود. مارکس همچنین فکر می‌کرد که طبیعت «بی‌نظم» و برنامه‌ریزی نشده اقتصاد پیچیده بازار مستعد بحران‌های اقتصادی است. به عقیده وی در اقتصاد بازار، عرضه و تقاضا از هم فاصله می‌گیرند و به نوسانات شدید در کسب و کار و نهایتا کسادی‌های اقتصادی شدید منجر می‌شود. ▪️مارکس بر این باور بود که هر چه اقتصاد سرمایه‌داری پیشرفته‌تر می‌شود، این تناقض‌ها و تضادها نیز افزایش می‌یابند. هر چه کاپیتالیسم ثروت بیشتری تولید کند، بذر نابودی خود را بیشتر خواهد کاشت. بالاخره پرولتاریا درخواهد یافت که از این قدرت جمعی برخوردار است که معدود سرمایه‌دارهای بازمانده را ساقط کرده و به همراه آنها کل نظام سرمایه‌داری را برچیند. ▪️مارکس فکر می‌کرد کل سیستم کاپیتالیستی (همراه با مالکیت خصوصی، پول، مبادله در بازار، حسابداری سود و زیان، بازارهای نیروی کار و...) باید از میان رفته و سیستم اقتصادی کاملا برنامه‌ریزی شده و خودگردانی (self-managed) جایگزین آن شود که به استثمار و از خود بیگانگی پایان دهد. مارکس ادعا می‌کرد که انقلاب سوسیالیستی اجتناب‌ناپذیر است. ◽️ارزیابی ▫️مارکس یقینا متفکر بزرگی بود که طرفداران انبوهی در سراسر دنیا پیدا کرد. اما پیش‌بینی‌های او با گذر زمان درست از آب درنیامده‌اند. اگرچه بازارهای کاپیتالیستی طی ۱۵۰ سال گذشته تغییر کرده‌اند، اما رقابت به انحصار تبدیل نشده است. دستمزدهای واقعی افزایش یافته و نرخ‌های سود کاهش پیدا نکرده‌اند. ارتش ذخیره‌ای از بیکاران نیز به وجود نیامده است. یقینا چرخه کسب و کار نوساناتی را تجربه می‌کند، اما روز به روز اقتصاددان‌های بیشتری به این باور می‌رسند که کسادی‌ها و رکودهای قابل توجه، بیشتر نتیجه ناخواسته مداخلات دولت (از طریق سیاست‌های پولی بانک‌های مرکزی و سیاست‌های دولت در قبال مالیات و مخارج) هستند تا آن که ویژگی ذاتی بازارها باشند. ▫️بدون شک انقلاب‌های سوسیالیستی در جای‌جای دنیا رخ داده است، اما هیچ‌گاه آن طور که مارکس پیش‌بینی کرده بود، در پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری روی ندادند. برعکس سوسیالیسم در کشورهای فقیر و موسوم به جهان سوم تحمیل شد. ▫️نتیجه ناخواسته این انقلاب‌ها فقر توده‌های مردم و دیکتاتوری سیاسی بوده است. سوسیالیسم در عمل به کلی در دستیابی به جامعه از خود بیگانه نشده، خودگردان و کاملا برنامه‌ریزی شده ناکام ماند. این ایدئولوژی نتوانست توده‌ها را آزاد کند و در عوض آنها را با دولت‌گرایی، سلطه و سوء‌استفاده هولناک از قدرت حکومت خرد کرد. #مقاله #مارکسیسم #سوسیالیسم #برنامه‌ریزی_متمرکز #انقلاب #چپگرایی #دولت‌گرایی ♟ #liberty 🗞 @andishee_noo 🍃 🔻ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻
نمایش همه...
♦️نظریات مارکس و مارکسیسم چیست؟

✍🏻دیوید پریچیتکو 🔄محمدصادق الحسینی، پریسا آقاکثیری (قسمت دوم و پایانی) 🔻در واقع مارکس معتقد بود که ما در نظام کاپیتالیستی «از خود بیگانه» شده‌ایم یا از توان خود برای برنامه‌ریزی و کنترل خلاقانه سرنوشت مشترک خود «دور افتاده‌ایم» (separated). اما اگر برنامه‌ریزی جامع سوسیالیستی در عمل جواب ندهد، یعنی اگر همان‌طور که از میزس و‌هایک آموخته‌ایم چنین چیزی غیرممکن باشد، آنگاه نمی‌توانیم به معنای مارکسی کلمه «از خود بیگانه» شده باشیم. 🔻به عبارت دیگر، در صورتی که برنامه‌ریزی تمام و کمال ممکن نباشد، واقعا نمی‌توان…

👍 7👌 2 1
📌‍ انقلاب فرهنگی چین: آغاز انقلاب فرهنگی، و برکناری " های جوی ✒ نوشته دیوید پیتروزا 🧩 قسمت سوم ‍ از ۱۹۶۵، جنگ قدرت بسیار شدیدی در چین آغاز شد که تقریبا یک دهه دوام آورد و در ۱۹۶۶، رهبری چین رسما نام انقلاب فرهنگی را بر آن نهاد. مائو تلاش کرد، از طریق انقلاب فرهنگی، توده ها، دهقانان، کارگران، و به ویژه دانشجویان و دانش آموزان دبیرستانی را علیه دشمنانش در حزب کمونیست و دستگاه دولتی بسیج کند. مخالفان مائو، از جمله لیوشائوچی، دنگ شیائوپینگ و پیروانشان، علیرغم نفوذ یا مقام بالایشان، افشا و از کار برکنار شدند. مائو هیچگاه تمام قدرتش را از دست نداده بود. او پس از جهش بزرگ به پیش، متحمل ضربه ای شده بود، اما هنوز هم در قدرت سهم داشت. مائو صدر حزب کمونیست باقی مانده و در جامعه از نفوذ عظیمی برخوردار بود. محبوبیتش در میان اعضای عادی هنوز بسیار بود. حتی بسیاری از کسانیکه بعدها به دروغ به فعالیتهای ضد مائو متهم شدند، چنان احترامی برای مائو قایل بودند که به خود می قبولاندند که این اتهامات باید به نحوی درست باشد، چون صدر مائوی کبیر ممکن نبود اشتباه کند. لیوشائوچی نیز در قدرت سهیم بود. او رئیس جمهور بود و بر سیاست حکومتی نفوذ زیادی داشت. مائو از تقسیم قدرت با لیو و حامیانش نظیر دنگ شیائوپینگ رنجیده خاطر بود. در واقع او از تقسیم قدرت با هر کسی نفرت داشت. میخواست بار دیگر فرمانروای مطلق چین باشد، و برای دستیابی به آن هر کاری دست میزد. مائو در جنگ با لیوشائوچی و دنگ شیائوپینگ متحدان با درایتی داشت. جیان چینگ (همسر چهارم!)، کانگ شنگ (رئیس سابق پلیس مخفی)، و لین پیائو (وزیر دفاع) یاورش بودند. لین در نیروهای مسلح صاحب نفوذ بود؛ جیان در زندگی فرهنگی کشور داشت نفوذ فزاینده ای پیدا میکرد؛ و کانگ در به کارگیری دسیسه، بی رحمی، و اتهام زنی بی اساس مهارت داشت. آنچه به واقع مورد منازعه بود، قدرت سیاسی بود، اما حامیان مائو هدف واقعی خود را پنهان میکردند. آنها ادعا میکردند که لیو دارد تلاش میکند سرمایه داری را در چین احیا کند، که دارد از کمونیسم راستین و مائوئیسم راستین روی بر میگرداند. با آنکه درست بود که لیو مایل نبود در فجایعی چون "جهش بزرگ به پیش" کورکورانه از مائو پیروی کند، اما اینکه او تلاش میکرد سرمایه داری را احیا کند درست نبود. با این حال، با شدت یافتن جنگ قدرت، چنین اتهاماتی بیشتر رایج شد و در نظر میلیونها چینی باورکردنی تر به نظر آمد. دعوای بین مائو و لیوشائوچی سرانجام در نوامبر ۱۹۶۵ علنی شد و این هنگامی بود که جیان چینگ و کانگ شنگ، با همراهی حامیانشان در مطبوعات چین، یک رشته نقد ادبی نمایشنامه ای را که یک متحد لیوشائوچی نوشته بود آغاز کردند. نمایشنامه #برکناری_های_جوی نام داشت و ووهان، معاون شهردار پکن، آنرا نوشته بود و درباره یک امپراتور چین بود که یک مقام عالی رتبه را برکنار میکرد. مائوئیستها مدعی شدند که این به واقع سرزنش مائو به خاطر برکناری شش سال پیش وزیر دفاع (پنگ دهوآی) است. در سپتامبر ۱۹۶۵، خود مائو نمایشنامه ووهان و حملات فرضی آن نسبت به رهبری خویش را مورد انتقاد قرار داد. مائو توضیح داد: "" موضوع اصلی نمایشنامه برکناری از مقام است. امپراتور مینگ، "های جوی" را بر کنار کرد. ما هم در ۱۹۵۹ وزیر دفاع، (پنگ دهوی آی) را بر کنار کردیم. "پنگ" همان "های جوی" است "". نمایشنامه ووهان حمله به مائو نبود؛ در واقع مائو شخصا موضوع نمایشنامه ووهان را پیشنهاد کرده بود، اما وقتی پای سیاستهای خطیر به میان می آمد، واقعیت اهمیت چندانی نداشت. ووهان از مقامش کناره گیری کرد. بعد نیروهای مائوئیست به سراغ رییس ووهان، پنگ چن (شهردار قدرتمند پکن) رفتند، که متحد صمیمی تر لیوشائوچی بود. آنها پنگ چن را به حمایت از حمله ادبی ووهان به صدر مائو متهم کردند. اما پنگ چن هدف واقعی مائوئیستها نبود، همانطور که ووهان نبود. لیوشائوچی و دنگ شیائوپینگ هدف اصلی بودند. #تحلیل #انقلاب_فرهنگی #چین 📃 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👍 6👌 1
Photo unavailableShow in Telegram
📌دیالوگ وقتی آینده ‏ای نداری مثل اینه که خونتو روی آب بسازی 🎥خانه ای روی آب #سینماهنر 📽 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👍 5👏 3
📗قدرت بی قدرتان 🖋واتسلاو هاول جنگ مستمر علیه جامعه مدنی و فرد زندگی در طبیعت خود گرایش به تکثر،به گوناگونی، به تشکل و سازمان یابی مستقل و خلاصه به آزاد بودن؛ درحالی که نظام پساتوتالیتر به عکس، خواهان تک صدایی، یک شکلی و نظم و انضباط است. این نظام به اندازه ای به فرد خدمت میکند که برای به خدمت خویش درآوردن او ضرورت دارد. هدف فقط حفظ قدرت در دست گروه حاکم نیست، تلاش برای حفظ خود تابع پدیده ای اجتماعی یعنی «اتوماتیزم» است. از نظر نظام ارزش فرد متناسب با نقشی ست که در این اتوماتیزم دارد و در خدمت آن است. ایدئولوژی مانند "پل-عذر"، فرد و نظام را بهم وصل میکند. #ازکتاب 📗 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
👏 6👍 5
01:41
Video unavailableShow in Telegram
📌قدرت قیمت گذاری 📎هایک: باور ندارم که بسیاری از مردم سوسیالیسم را نیمه دوست میپندارند و کمونیسم را سراسر اشتباه.
کار فریدریش آگوست فون هایک در اقتصاد سیاسی منجر به شکل‌گیری یک الگوی توانمند در انتخاب فردی به‌جای تصمیم‌گیری دولتی شد و نتیجهٔ این آزادی در انتخاب، از نظر او منافع اقتصادی (بهره‌وری بیشتر) و منافع غیر اقتصادی (آزادی بیشتر) بود. او همچنین یک فیلسوف سیاسی بود که می‌کوشید جامعۀ پیرامونش را تحلیل کند. هرچند که با بدبینی تمام معتقد بود که یافتن نقطه‌ای که بتوان از آن نظری جامع در مورد جامعه به‌صورت یک کل به‌دست آورد و بر حسب آن زندگی اجتماعی را فهمید و احتمالاً طرحی نو درافکند، محال است. 📗 فلسفۀ سیاسی فون هایک جان گری
#مستند #قیمت_گذاری #اقتصادی #هایک 📹 @andishee_noo 🍃
نمایش همه...
11.04 MB
👍 7
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.