♦️
نظریات مارکس و مارکسیسم چیست؟
✍🏻دیوید پریچیتکو
(قسمت دوم و پایانی)
◾️
سوسیالیسم علمی
▪️مارکس که یک ضدآرمانگرای پروپاقرص بود، اعتقاد داشت نقدی که بر کاپیتالیسم مطرح کرده بر آخرین پیشرفتهای علمی بنا شده است. او نظریه خود را «سوسیالیسم علمی» نامید تا آشکارا رویکرد خود را از رویکرد سایر سوسیالیستها (مثل هنری دوسن سیمون و چارلز فوریه) جدا کند. این عده از سوسیالیستها بیآنکه چگونگی کارکرد جوامع موجود در دنیای واقعی را درک کنند. از این که به رویاپردازی درباره یک جامعه آرمانی در آینده بپردازند، رضایت داشتند.
▪️سوسیالیسم علمی مارکس، فلسفه و اقتصاد او (از جمله نظریه ارزش کار و مفهوم الیناسیون) را با هم ترکیب کرد تا نشان دهد که در کل مسیر تاریخ بشر، جدال عمیقی میان «داراها» و «ندارها» روی داده است. او به ویژه معتقد بود که کاپیتالیسم به جنگ میان دو طبقه بورژوازی (طبقه سرمایهدار که مالکیت ابزارهای تولید را در اختیار دارد) و پرولتاریا (طبقه کارگر که تحت سلطه صاحبان سرمایه است) بدل شده است. مارکس ادعا میکرد که قوانین تاریخ را که تعارضات کاپیتالیسم و ضرورت مبارزه طبقاتی را آشکار میکنند، کشف کرده است.
▪️مارکس پیشبینی کرد رقابت میان سرمایهدارها چنان شدتی پیدا خواهد کرد که دست آخر اغلبشان ورشکست میشوند و تنها چند انحصارگر محدود تقریبا تمام تولید را تحت کنترل خواهند گرفت. این امر به نظر مارکس یکی از تناقضهای کاپیتالیسم بود. بهزعم وی رقابت به جای آنکه به تولید کالاهای بهتر با قیمتهای پایینتر برای مصرفکنندهها بینجامد، در بلندمدت موجب بروز انحصار (MONOPOLY) شده و باعث میشود که هم کارگران و هم مصرفکنندگان استثمار شوند.
▪️اما برای سرمایهدارهای پیشین که حال ورشکست شدهاند، چه اتفاقی روی میدهد؟ آنها در رده پرولتاریا قرار میگیرند و این امر به افزایش عرضه نیروی کار، کاهش دستمزدها و آنچه مارکس ارتش رو به رشد ذخیره بیکاران مینامید، منجر میشود. مارکس همچنین فکر میکرد که طبیعت «بینظم» و برنامهریزی نشده اقتصاد پیچیده بازار مستعد بحرانهای اقتصادی است. به عقیده وی در اقتصاد بازار، عرضه و تقاضا از هم فاصله میگیرند و به نوسانات شدید در کسب و کار و نهایتا کسادیهای اقتصادی شدید منجر میشود.
▪️مارکس بر این باور بود که هر چه اقتصاد سرمایهداری پیشرفتهتر میشود، این تناقضها و تضادها نیز افزایش مییابند. هر چه کاپیتالیسم ثروت بیشتری تولید کند، بذر نابودی خود را بیشتر خواهد کاشت. بالاخره پرولتاریا درخواهد یافت که از این قدرت جمعی برخوردار است که معدود سرمایهدارهای بازمانده را ساقط کرده و به همراه آنها کل نظام سرمایهداری را برچیند.
▪️مارکس فکر میکرد کل سیستم کاپیتالیستی (همراه با مالکیت خصوصی، پول، مبادله در بازار، حسابداری سود و زیان، بازارهای نیروی کار و...) باید از میان رفته و سیستم اقتصادی کاملا برنامهریزی شده و خودگردانی (self-managed) جایگزین آن شود که به استثمار و از خود بیگانگی پایان دهد. مارکس ادعا میکرد که انقلاب سوسیالیستی اجتنابناپذیر است.
◽️
ارزیابی
▫️مارکس یقینا متفکر بزرگی بود که طرفداران انبوهی در سراسر دنیا پیدا کرد. اما پیشبینیهای او با گذر زمان درست از آب درنیامدهاند.
اگرچه بازارهای کاپیتالیستی طی ۱۵۰ سال گذشته تغییر کردهاند، اما رقابت به انحصار تبدیل نشده است. دستمزدهای واقعی افزایش یافته و نرخهای سود کاهش پیدا نکردهاند.
ارتش ذخیرهای از بیکاران نیز به وجود نیامده است. یقینا چرخه کسب و کار نوساناتی را تجربه میکند، اما روز به روز اقتصاددانهای بیشتری به این باور میرسند که کسادیها و رکودهای قابل توجه، بیشتر نتیجه ناخواسته مداخلات دولت (از طریق سیاستهای پولی بانکهای مرکزی و سیاستهای دولت در قبال مالیات و مخارج) هستند تا آن که ویژگی ذاتی بازارها باشند.
▫️بدون شک انقلابهای سوسیالیستی در جایجای دنیا رخ داده است، اما هیچگاه آن طور که مارکس پیشبینی کرده بود، در پیشرفتهترین کشورهای سرمایهداری روی ندادند.
برعکس سوسیالیسم در کشورهای فقیر و موسوم به جهان سوم تحمیل شد.
▫️
نتیجه ناخواسته این انقلابها فقر تودههای مردم و دیکتاتوری سیاسی بوده است. سوسیالیسم در عمل به کلی در دستیابی به جامعه از خود بیگانه نشده، خودگردان و کاملا برنامهریزی شده ناکام ماند.
این ایدئولوژی نتوانست تودهها را آزاد کند و در عوض آنها را با دولتگرایی، سلطه و سوءاستفاده هولناک از قدرت حکومت خرد کرد.
#مقاله #مارکسیسم #سوسیالیسم #برنامهریزی_متمرکز #انقلاب #چپگرایی #دولتگرایی
♟ #liberty
🗞
@andishee_noo 🍃
🔻
ادامه مطلب را از اینجا بخوانید🔻