- ما به زنای بدکارو کاسب جنس نمیفروشیم!
قلبم به درد اومد، یه نصفه شبی پناه برده بودم خونهی میرسبحانِ خوش اسم و رسم و حالا پشت سرمون حرفای ناجوری میزدن، از خونه بیرون نمیاومدم از ترس اما امروز اجباراً برای خریدن نوار بهداشتی اومده بودم.
- زود خریدمو میکنم میرم، آقا کاری ندارم با کسی که
مرد دیگهای که توی مغازه بود اومد جلوتر و میخواست بیرونم کنه
- زبون خوش حالیت نیست؟ میگه به زن خراب جنس نمیده چرا نمیفهمی؟( آرام دم گوشم پچ زد)
شبی چند می ری؟ ساعتی ام کار می کنی؟
صدای فریاد حاج سبحان پیچید تو مغازه
- با ناموس من اینجوری حرف میزنی مرتیکه الدنگ؟
سبحان با چشم های قرمز به خون نشسته به فروشنده زل می زنه و می گه :
_خانومم هرچی می خواد بهش بده ملتفت شدی؟
بعد هم دسته ای اسکناس روی میز مرد کوبید...
تا از مغازه بیرون اومدیم و دستم رو کشید و سمت محضر سر خیابون برد...
- محرمت میکنم تا تموم شه این حرفا!🫢❤️🔥
https://t.me/+B3MLi2J5zD8xYTE0
https://t.me/+B3MLi2J5zD8xYTE0
https://t.me/+B3MLi2J5zD8xYTE0
اون میر سبحانه🔥
کسی که اسمش قسم راست مردم محلهست و کل طایقه به مرام و معرفتش میشناسنش...
کسی که مردونگی کرد و یه
زن بیوه که آوراه بود رو نصفه شب به خونهش راه داد، از روز بعدش سبحان جذابمون شد نقل دهن کل محل که حاجی زن بیوهای رو که نامحرمه آورده خونهش و باهاش رابطه داره!
سید مردی نبود که اهل اینکارا باشه، سید آدمی نبود که نگاه بد به کسی بندازه و همه میدونستن تاحالا یه نمازشم قضا نشده پس باید اون زنو از خونه بیرون میکرد تا حرف و حدیثایی که پشتش بود تموم شه اما چه کنیم که سیدمون اینبار بدجوری دلش برای پاکی و معصومیت اون زن لرزیده بود و...🤤🔞
https://t.me/+B3MLi2J5zD8xYTE0
https://t.me/+B3MLi2J5zD8xYTE0
https://t.me/+B3MLi2J5zD8xYTE0
#مذهبی_بزرگسال♨️