cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

مَرن‌جان

@SBMTcanada4226791:رزرو تبلیغات

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
8 241
مشترکین
-524 ساعت
-887 روز
-730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
زن عمو شورت سرخ رنگمو توی دستش تکون داد و کوبیدش توی صورتم. - شورتتو انداختی توی اتاق شهریار که بشورتش؟ با بهت به زن عمو نگاه کردم. شورت من؟ توی اتاق اقا شهریار؟ زن عمو دید چیزی نمیگم به سمتم اومد و بازومو محکم چلوند. - دختره ی وزه، خجالت نمیکشی پسر کوچیکم که خرته لفظ آبجی از دهنش نمیوفته. پسر بزرگمم میخوای با شورتات بر بزنی؟ دستمو روی دهنم گذاشتم. چه تهمتایی بهم میزد - زن عمو من کاری نکردم تهمت نزنی.. پشت دستش که رو دهنم نشست لال شدم. دندونم از درد سر شد. - خفه شو پتیاره. فکر کردی خبر ندارم چیا میکنی تو اتاقت؟ صبح تا شب حمومی خدا میدونه با کجات ور میری. بدنتم همش تیغ میکشی صاف و صوفه. برای من که خودتو درست نمیکنی، برای پسرم این کارو میکنی. شورتمو از دستم چنگ زد و جلوی صورتم تکون داد. - بهت پناه دادم که این بشه جوابم؟ از روح مامانت میترسم که نگهت داشتم ‌وگرنه شوتت میکردم بیرون بی ابرو. - من نذاشتمش به خ... تفی بهم کرد و شورتو انداخت زمین. با چشمای لبالب از اشک به اتاقم رفتم. اتاق هم نه، انباری. چند تیکه لباسمو برداشتم و گذاشتم توی پلاستیک. اینجا دیگه جای من نبود. با باز شدن در انباری برگشتم عقب که با دیدن اقا شهریار مات موندم. - اقا شهریار اینجا چیکار میکنید؟ با چشم های وحشیش بهم زل زد و در انباری رو بست. - شورتتو من برداشتم. شبا بوش می کردم، چه بویی میده تنت دختر. - چرا این کارو کردید، این تجاوز... چسبوندم به دیوار و برآمدگی خشتکشو مالید بهم که ناخواسته ناله کردم. - تو که خوشت میاد جوجو. من دارم از خواستنت میمیرم واحه. مامانمم بفهمه تو حامله ای کاریت نداره. خودشو بهم کوبیذ و... پسره دزدکی لباس زیرای دخترعموی یتیمشو برمیداره و وقتی مامانش میفهمه بلوایی به پا میکنه که... https://t.me/+owP_eMOEqSAyODM0 https://t.me/+owP_eMOEqSAyODM0 https://t.me/+owP_eMOEqSAyODM0 https://t.me/+owP_eMOEqSAyODM0 https://t.me/+owP_eMOEqSAyODM0 https://t.me/+owP_eMOEqSAyODM0
نمایش همه...
Repost from N/a
از شونزده سالگی زن مردی شدم که دوستم نداشت. از شونزده سالگی با چشمای خودم دیدم که میون تن زن دیگه ای آروم می گیره. سیزده سال تموم جلوی چشم بقیه ، کنارش موندم اما زیر سقف خونمون ، راه ما از هم جدا بود. من شبا روی کاناپه می خوابیدم و اون خیلی از شبا خونه نبود. حالا بعد از سیزده سال تصمیم خودمو گرفتم. تصمیم گرفتم که برم. ولی انگار این تصمیم من به مذاقش خوش نیومد! https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk https://t.me/+opE9Al4e5kc3YzNk
نمایش همه...
دامنگیـــــر|هانیه وطن خواه

🌈به نام خداوند رنگین کمان🌈 پارت گذاری : از شنبه تا چهارشنبه، روزانه یک پارت.

Repost from N/a
#پارت10 -مگه زنم نیستی؟؟ تمکینم کن ثمر یالا... با بی نفسی عقب میکشم که مست و لاقیل جلو میکشه و موهامو چنگ میزنه -ن...نکن شهیار... خواهش میکنم ... لباشو مماس لبام مبپیزاره و با خشم میغره -مگه خودت نمیخواستی بری زیرم ها؟؟ مگه خودتو ننداختی بهم عوضی... روی زمین پرتم میکنه و صدای باز شدن زیپ شلوارش، عین ناقوس مرگ تو گوشم میپیچه... -جوری بالا و ‌پایینتُ یکی کنم که نتونی بشینی ثمر... روم خیمه میزنه و بدون توجه به حال خرابم سینمو تو مشتش فشار میده -نکن لعنتی... دردم میاد ... آخ هق میزنم و تقلا میکنم ولی اون جری تر میشه دستِ دیگه‌ش رو لای پاهام میبره... -هومم؟؟ نکنم؟؟ میخوام دهنتم سرویس کنم موش صفت احمق...فکر کردی زن پسر حاج شهروز نکیسا شدی تمام ! نکنه منو نکنُ المومنین فرض کرده بودی ؟‌ گلومو را چنگ میزنه و شلوارم را تا زانو پایین میکشه -اوفف... تواَم که میخوای توله سگ... ادا اصولت واس چی پس ؟ خودشو بین پاهام جا میده و با یک فشار جیغمو در میاره -اخ اخ... جیغات ارضام میکنه... جیغای یه عوضی  که زندگیمو به باد داده... بدون توجه به خونی که از بین پاهام روونه به تم ضربه ای میزنه و سینمو چنگ میزنه - من بهتر بودم یا اون دوست پسر ترسوت که کارشو کرده و تو هفت سوراخ موش قایم شده  ها ؟ با دیدن چهره کبودم ازم فاصله میگیره و با دیدن حال خرابم پشیمونی تو چشماش میشینه -هی... من... هق میزنم و عقب نشینی کردنم باعث میشه چشمش به تخت پر از خون بیوفته -این... این خون چیه؟؟ این خونِ لعنتی برای چیه... با درد مینالم -من دُ...دختر بودم شهیار... آخ...هرچی ازم شنیدی دروغ بود ! چشمام بسته میشه و آخرین چیزی که میشنوم صدای فریاد های بلندشه .... https://t.me/+cjz3AloekZA2OWE8 https://t.me/+cjz3AloekZA2OWE8 https://t.me/+cjz3AloekZA2OWE8 https://t.me/+cjz3AloekZA2OWE8 ثمر دختر روستایی و معصومی که بهش تجاوز شده اما پسر دیگه ای گردنش میگیره! یه پسر همه چیز تمام و جذاب🥲🔥 پسری که از اول نمیخوادش اما وقتی لوندی هاش و میبینه وا میده و...🙊
خاص ترین و متفاوت ترین رمانیه که این روزا تو تلگرام میخونم ✨❌ #دارای‌صحنه‌های‌بزرگسالان 🔞
نمایش همه...
ثـَـــــ✞ـمَر

🖋 •|﷽|• 🖋 رمان های نویسنده : روژ‌کـــــا پسر استــــانبول     خطردلــــبری ثــــمر آخــــار فصل اول آخــــار فصل دوم 🌿 تبلیغات 🌿 @Admisamar پایان خوش 🌟 •کپی حتی با ذکرِ نام نویسنده حرام می‌باشد•

Repost from N/a
Photo unavailable
من ولیعهد ایدن ویپرام🔥 تک فرزند یک خاندان و آلفا و پادشاه قدرتمند آینده #اژدها‌ها هستم...کسی که جرات مقابله با قدرت و نفوذ من رو نداشت ، سالهای زیادی گذشت و بین انسان‌ها زندگی کردم تا اینکه دلم بند دختری شد که از نسل #انسان‌ها...دختری که بطور تصادفی یا تقدیر طبیعت اون رو بعنوان جفت حقیقی من برگزیده بود اون کسی نبود جزء…🔥🤐 خوووب خوووبب یه رمان فوق‌العاده این سری براتون اوردم... یعنی من یچیزی میگم از فوق‌العاده هم اونورتره طوریکه من رو هم معتاد خودش کرده برای همین تصمیم گرفتم این رمان عالی رو هم برای شما دوستان گل معرفی کنم واقعا عالیه. خیلیاتون ازم پرسیده بودین، من چه رمانیو دوس دارم منم میگم این خوشگله رو😍👇🏿 https://t.me/+aNzFawvPfD41ZmJk https://t.me/+aNzFawvPfD41ZmJk فقط متاسفانه لینکش برای ۲۰۰ نفر فعاله بعد باطل میشه پس برای جوین عجله کنید تا جا نمودین😉 #تمام_پارت‌های_هیجانی_و_عاشقانه_ناب
نمایش همه...
❌❌❌❌❌❌❌❌ ولم کن عوضی تو یه قاتل دیوونه ای که به پدر و مادر خودتم رحم نکردی... خنده ی عصبی میکنه و بازوم رو محکم فشار میده که از دردش ناله ی بلندی میکنم... یه بار دیگه این حرفو تکرار کنی یلدا... نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم تو دیوونه ای... با عصبانیت هولم داد که سرم به دیوار برخورد کرد و...🔥 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 بگردم برای دل دخترک داستانمون🥹
نمایش همه...
❌❌❌❌❌❌❌❌ ولم کن عوضی تو یه قاتل دیوونه ای که به پدر و مادر خودتم رحم نکردی... خنده ی عصبی میکنه و بازوم رو محکم فشار میده که از دردش ناله ی بلندی میکنم... یه بار دیگه این حرفو تکرار کنی یلدا... نزاشتم حرفش تموم بشه و گفتم تو دیوونه ای... با عصبانیت هولم داد که سرم به دیوار برخورد کرد و...🔥 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 https://t.me/+q05TaLu-TKphODc0 بگردم برای دل دخترک داستانمون🥹
نمایش همه...
Repost from N/a
⛔️لینک VIP رمان نمک آبرود اینجاست⛔️ - لارا برو عقب لعنتی...! با لوندی دستش رو روی سینه‌اش حرکت داد و لبای رژ خورده‌اش رو به گردن مرد چسبوند. - چرا عماد؟ مگه چیم از زن هرزه‌ات کمتره؟ با سستی سعی کرد عقب بفرستتش، ولی اون بیشتر بهش چسبید و لاله‌ی گوشش رو مکش وار بوسید . - برو عقب لارا، سریعتر! زن دست به سمت پیرهن عماد برده و همونطور که دکمه‌هاش رو باز می‌کرد لب زد: - می‌خوام لذتی بهت بدم که شب نشده زنت رو طلاق بدی! با جاری شدن شهوت داخل رگهاش، خون جلوی چشمش رو گرفت، و بالاخره لارا رو به زیر کشید و غرید: - خودت خواستی دختره‌ی عوضی! و دو طرف لباسش رو کشید و از تنش خارج کرد. https://t.me/+EFZFZykzwQQ2ODFk https://t.me/+EFZFZykzwQQ2ODFk پسره زن داره ولی با خواهر‌زاده‌ی زنش می‌ریزه رو هم، که درست لحظه ای که رو کار بودن زنش می رسه بالا سرشون...🔞 من لی لی ام زنی که همه زندگیش رو فدای عشقش به یه مرد کرد، روزی که می خواستم بهترین خبر زندگیم رو به شوهرم بدم اونو می بینم که داره با خواهر زاده ام تو هم می لولن... https://t.me/+EFZFZykzwQQ2ODFk https://t.me/+EFZFZykzwQQ2ODFk
نمایش همه...
Repost from N/a
Photo unavailable
اون یه نقابداره مردی که به شبح معروفه ، یه شکارچی حرفه ای وزیادی هااات🫦 اما نه رحم داره نه قلب،درتاریک ترین نقطه زندگیش  یهودختری باچشم های جنگلیش سرراهش قرارمیگیره و.... شیرین دخترجوونی که برای حفظ جونش مجبوره به بی رحم ترین شکارچی انسان ها کمک کنه، اماچی میشه اگه این مرد بی قلب ووحشی یهوعاشق این دختر دلبر وسکسی بشه؟ خب خب یه رمان پیداکردم براتون عاشقش میشین یه لوسیفرداره نگم براتون سردسته همه موجودات دوجهان موازی😍باهرپارتش نفس توسینتون حبس میشه! پیشنهادمیکنم ازدستش ندین داستانی سراسر هیجان باچاشنی طنز وعاشقانه ای ناب🥺😌 https://t.me/+6RwmDvc2MbIwODE0 https://t.me/+6RwmDvc2MbIwODE0
نمایش همه...