cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

برای‌‌ وقتی‌ که‌ به‌ دریا‌ رسیدم؛

من و روزمره‌گی‌هام🥂 (پروانه‌ی بنفش سابق) http://t.me/HidenChat_Bot?start=6641795993 :ناشناس @Purplle_butterflly :پلی لیست

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
314
مشترکین
+3224 ساعت
+1067 روز
+9030 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

تنها وجه مشترکم با آدما نفس کشیدنه وگرنه اینی که تو آینه میبینم هیچ شباهتی به زنده‌‌ها نداره.
نمایش همه...
هیئت امروز پتانسیل اینو داره که بهش زنگ بزنی بگی پاشو بیا مرد؛ پاشو بیا قد و بالاتو نگاه کنم.
نمایش همه...
حساس بودن و نگرانی‌های افراطی مامانم کار داد دستم؛ حیف و صد حیف.
نمایش همه...
انقدر به این روال عادت کردم که الان احساس سردرگمی دارم.
نمایش همه...
مثل تموم سال‌هایی که واسه همه چیز اولویت با نظر مامانم بود امروز هم بهش گفتم میخوام فلان کار رو بکنم گفت بکن گفتم همین؟ گفت اگه بگم نکن صغری کبری میچینی پس بکن منم با سردرگمی گفتم نمی‌پرسی چرا، چطوری، کجا و باکی؟ گفت نه اگه میخوای بکنی بکن....هنوز باورم نمیشه...
نمایش همه...
حس میکنم یکی از بدترین تجربه‌های زندگیم رو امروز تجربه کردم که فهمیدم نباید تسلیم درست و غلط‌های بقیه شم و بترسم...ترس...عامل تسلیم شدنم... و متاسفانه این تجربه گند زد به سال‌هایی از زندگیم که میتونستم به بهترین شکل بگذرونم اما با پیچوندن مدرسه و خاطره نداشتن از دبيرستانم گذشت :)
نمایش همه...
مامانم نخواست بیشتر از این اعتراف کنه که اشتباه کرده و این اشتباه رو یه بار هم سر دانشگاه رفتن من کرد و گفت دانشجوی تنها اونم شهرِ دگ؟ عمرا.
نمایش همه...
و باز فرزند اول خانواده قربانی شد. خانوادم این اشتباه رو سر داداشم قرار نیست تکرار کنن درحالی که من سوختن و خاکستر شدن خودمو تو تجربی بارها دیدم و الان حتی ذوق آرزوهای سابقم رو ندارم :)
نمایش همه...
امروز یه مکالمه‌ای با مامانم داشتم که آخر اون مکالمه مامانم چیزی گفت که از شنیدنش ماتم برد. بهم گفت از اول بهتر بود میزاشتم می‌رفتی هنر؛ لبخندم خشک شد گفتم چرا؟ گفت تو که آخرش رشته‌ خودتو به جایی نرسوندی یا بهتره بگم نخواستی برسونی کاش میزاشتیم بری هنر. زبونم تند شد گفتم من نگفتم؟ گفتم مامان توروخدا بزار برم گرافیک گفتی اصلا و ابدا حتی تو انتخاب رشته قسمت والدین گرافیک رو اولویت آخر زدی گفتی الا و بلا ریاضی بخون ریاضیت خوبه. گفت اون موقع اونجوری فکر میکردم الان نظرم عوض شده؛ و من چند ساعته به این فکر میکنم که مامانم منو هم از چیزی که میخواستم دور کرد هم چیزی که اون انتظار داشت نشدم؛ یه جاهایی باید حرف گوش نکنی؛ یه جاهایی باید لج کنی؛ باید پافشاری کنی تا اونی بشه که میخوای :)
نمایش همه...
امروز یه مکالمه‌ای با مامانم داشتم که آخر اون مکالمه مامانم چیزی گفت که از شنیدنش ماتم برد. بهم گفت از اول بهتر بود میزاشتم می‌رفتی هنر؛ لبخندم بسته شد گفتم چرا؟ گفت تو که آخرش رشته‌ خودتو به جایی نرسوندی یا بهتره بگم نخواستی برسونی کاش میزاشتیم بری هنر. زبونم تند شد گفتم من نگفتم؟ گفتم مامان توروخدا بزار برم گرافیک گفتی اصلا و ابدا حتی تو انتخاب رشته قسمت والدین گرافیک رو اولویت آخر زدی گفتی الا و بلا ریاضی بخون ریاضیت خوبه. گفت اون موقع اونجوری فکر میکردم الان نظرم عوض شده؛ و من چند ساعته به این فکر میکنم که مامانم منو هم از چیزی که میخواستم دور کرد هم چیزی که اون انتظار داشت نشدم؛ یه جاهایی باید حرف گوش نکنی؛ یه جاهایی باید لج کنی؛ باید پافشاری کنی تا اونی بشه که میخوای :)
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.