𝙻𝙸𝙴𝙱𝙴𝚂 𝚁𝙾𝙼𝙰𝙽

https://t.me/+zblJAP-EWL43MmVk گپ مخصوص رول پلی BDSM ❌💦

https://t.me/+OUkyWUm8yHkzYWU0 چت روم اس امی 💦😈

یه فیلم هیجانی و جذاب از مستر اسلیو گرل 👅⛓ مشاهده فیلم 👇👅 https://t.me/Holyhot_bot?start=bba9cdede083fd590e0579a598d1a53f

https://t.me/+oRyHSBe4_NU2NTA8 گپ پابلیک 💦🔥

زیر گوشم لب زد : بازم‌تکرارش میکنی ؟ اخم کردم : بازم برگردم عقب تکرارش میکنم ... ضربه های پشت همی زد و ناله هام و با بوسیدن گردنم ساکت کرد و با باز کردن پام و نگه داشتن ِ رونم با پاش انگشتش و کشید رو سوراخم و شروع به مالیدن کرد از شدت نیاز و خواستن خمار لب زدم : ددی ؟ 🥹❤️ خونسرد به کارش ادامه داد : هوم ؟ قوسی به کمرم دادم و باسنم بیشتر تو مرکز دیدش قرار گرفت : میدونی با این چیکار میکنن ؟ برای انگشت کردن نیستا ... برای به ف.اک دادنه ... 😈❌ بلافاصله بعد از حرفم آروم خندیدم دستش و کشید رو پهلوم و با چنگ زدن و قفل کردن پهلوهام دیکش و فرستاد تو ناله ای کردم و همراه با داد زدنم خودم و کشیدم جلوتر و بلافاصله بغضم ترکید گودی کمرم و نوازش کرد : هیییییش ... هق زدم‌ : تکون نخوریا ...🤫 آخخخخخخخ ... همراه با فرستادن بقیه دیکش تو باسنم ضربه هاش و شروع کرد و کتفم و بوسید : هیییییییش ... دستم و با کشی که تو دستش بود بست و دستش و کشید رو پهلوهام و‌اورد پایین و دیکم و گرفت تو دستش و همونطور که هندجاب میکرد شونم و بوسید : آروم باش پسرم🫢💦 https://t.me/+oee59vCe-JExYjQ0 https://t.me/+oee59vCe-JExYjQ0 ساعت ۱۷:۳۰ بپاک

https://t.me/+OUkyWUm8yHkzYWU0 چت روم اس امی 💦😈

https://t.me/+oRyHSBe4_NU2NTA8 گپ پابلیک 💦🔥

فیلم خفن ددی/ لیتل گرل جدید ⛓🔥 مشاااااااااهده فیلـــمـــ💦❌

https://t.me/+JdVhVinY9WxmYjFk بهشت چت روم اس ام آزاد 💦🔥

🔪🖤🔪🖤🔪🖤🔪🖤🔪 🔪🖤🔪🖤🔪🖤🔪🖤 🔪🖤🔪🖤🔪🖤🔪 🔪🖤🔪🖤🔪🖤 🔪🖤🔪🖤 🔪🖤 #The_game_of_fate #part116 _نمیدونم واقعا چند وقت از هم دور بودیم و تا حدودی انگار از هم فاصله داشتیم میخواستم بگم همون موقعه هم چیزی بینمون نبود همش نقشه بود ولی یاد حرف سوگند افتادم ک میگفت چیزی رو بروز ندم رو کردم سمتشو گفتم: +مشکلی بینمون نیست ،یه تایم مجبور بودیم از هم فاصله داشته باشیم _پس هنوز مال منی؟ +اره _اوم چیزه امشب بیام پیشت؟ +نمیدونم ،ببینم چی میشه _باشه رو هوا برام بوس فرستادو رفت. رفتم توی سالن خودمو مشغول گیم کردم تا زمان بگذره سوگند نه بهم زنگ زد نه هم جواب گوشیشو میداد نگرانش بودم. _نگین یهو برگشتم و گفتم: +جان بگو _من میخوام به هر قیمتی ک شده باز بدستت بیارم +مگ الان ب دست نیاوردی؟ _احساس میکنم نه رفتم سمتش بغلش کردمو گفتم مال همیم. لپمو بوسیدو وبه کارش ادامه دارم. شب شده بود خسته بودم کمرم درد میکرد دراز کشیدم رو تخت به سقف خیره بودم ک یکی نشست رو تخت یهو با ترس به سمتش برگشتم لیلا بود بیخیال دوباره چشامو بستم . که شروع کرد ب ماساژ بدنم اول کمرمو ماساژ داد بعد رفت پایین آروم آروم کونمو ماساژ داد همینجوری هی میرفت پایین به مچ پام ک رسید آروم پامو بوسید و دوباره اومد بالا یکم طول کشید تا دوباره ماساژم بده چشامو باز کردم و به پایین نگاه کردم دیدم لباساشو در اورده و حالا داره میاد رو تخت ابرویی دادم بالا و گفتم: +از کجا به کجا؟ _خب میخوام بهت خوب سرویس بدم خستگی از وجودت در بیاد +خیلی ممنون برگشتم به کمر دراز کشیدم اومد روی پاهام نشست و شروع کرد به خودشو مالیدن رو پام دو طرف کونشو گرفتمو محکم فشارش دادم که آخی گفت پوزخندی زدمو نیم خیز شدم و تیشرتمو در اوردم. نویسنده:𝑱𝒖𝒎𝒃𝒖𝒍 #roman @liebesroman