رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
🔻 برگهی «اَشِمْ وُهو»، پژوهشگاه و آموزشگاه دین مَزدَیَسنا، دِژ فرهنگی ایرانشهر در تلگرام 🔸️ راهاندازی در روز خور از ماه بهمن اوستایی، برابر با 2581/11/5 شاهنشاهی (25 ژانویهی 2023) 🔸 فهرست اصلی: t.me/AshemVohu2581/66 (مهمترین پستها پین میشوند.)
نمایش بیشتر2 704
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+77 روز
+11430 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
🔸 یاران ارجمند! نتایج و شواهد عملی آنچه به گونهی تئوریک در اینجا گفته شد را میتوانید در کلیپ بالا ببینید.
🔸 آری؛ راست اینست که چه به گونهی نظری و چه عملی، برتری نهاد موروثی پادشاهی بر نهاد انتخابی جمهوری، انکارناپذیر است.
🔥 @AshemVohu2581 🔥
👍 3
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
09:02
Video unavailableShow in Telegram
↩️ جمهوری یا پادشاهی؛ کدام سودمندتر است؟
💠 در کلیپ بالا، پاسخی درخور نگرش به این پرسش داده شده است. این کلیپ، که به دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا تعلق دارد، به شرح نتایج حاصل از پژوهشی آکادمیک در آمارهای جهانی میپردازد و پاسخی دندانشکن به کسانی میدهد که مدعی منسوخ شدن و ناکارآمد بودن پادشاهی به عنوان حکومتی موروثی در جهان امروز اند.
💠 پیشنهاد میشود کامل ببینید.
🔥 @AshemVohu2581 🔥
🔥 2
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
↩️ لزوم حکومت موروثی و نقدی بر نظام جمهوری / بخش 2 از 2
💠 آنها گاه حتی مردم را به بردگی میکشند بیآنکه خود آن مردم از بردگیشان آگاه باشند؛ زیرا در چنین سیستمی این خود مردم اند که بیآنکه بدانند، انتخاب میکنند تا زامبیوار تن به بردگی دهند. در یک چنین سیستمی، جابجایی مداوم قدرت به قصد پیشگیری از استبداد و فساد سیاسی، بیشتر به یک شوخی میماند؛ چه، در این سیستم، نهایتا نظام سیاسی به گونهای ساختار مییابد که تعویض دورهای رئیسجمهور عملا تاثیری در جابجایی حقیقی قدرت نخواهد داشت. این از آن روست که قدرت حقیقی و مادامالعمر به جایی جز نهاد ریاست جمهوری منتقل خواهد شد؛ جایی در لایههای درونی و پنهان قدرت که سرمایه در آن جمع شده است، رسانه از آن خط میگیرد و بهدشواری میتوان راهی یافت برای نظارت بر آن یا مقابله با آن. تعویض قدرت در چنین ساختاری گاه در بهترین حالت خود به زمین بازی چند جناح سیاسی ویژه با پشتوانهی سرمایهداران صاحبرسانه تبدیل میشود که بیرون از آن زمین بازی، تقریبا شانسی برای ارتقای جایگاه سیاسی دیگران وجود نخواهد داشت.
💠 پس اگر ظاهرنگریهای سادهلوحانه را دور بریزیم و نگاه درستی به ماجرا داشته باشیم، درمییابیم که اگرچه تعیین رئیسجمهور به عنوان بلندپایهترین مقام کشوری توسط یک شخص عادی مانند یک پزشک، کشاورز، آموزگار، کارگر و یا کارمند که هیچ یک نه تخصص و نه زمان آن را دارند که پیشینه و کارنامهی یکایک نامزدهای ریاست جمهوری به همراه وابستگیها و کیستی پیرامونیان آنها را بررسی کنند و برنامههای تکتک آنها برای زمینههای گسترده و پرشماری چون سیاست خارجی، اقتصاد، ارتش، امنیت، صنعت، عمران و بسی دیگر را بر روی ترازو گذارند و بر اساس آن داوری نمایند، به نظر زیبا و شیرین و جذاب میآید، اما این شیرینی زهری مرگآور را در دل خود دارد. به سخنی دیگر، تصور آنکه انداختن یک رای در یک صندوق توسط عامهی مردم، جلوی دیکتاتوری، هرجومرج و فساد را میگیرد و به پیشرفت کشور و خوشبختی ملت میانجامد، چیزی بیش از یک نگاه بر اساس خوابی شیرین و کودکانه به امر سیاست نیست! زیرا گاهی همه چیز به آن سادگی که ما میپنداریم، پیش نمیرود؛ مگر آنکه بخواهیم باری دیگر از بیرون آمدن یک امارت اسلامی از دل جمهوری افغانستان شگفتزده شویم!
💠 این همه در حالیست که عامل وراثت در سیستم پادشاهی و تبدیل شدن نهاد خانواده به اساس و خاستگاه نهاد قدرت در کشور، هرآینه در چهارچوب حاکمیت قانون، همهی دشواریهای نامبرده را از میان میبرد. چه، در سیستم پادشاهی، پادشاه سرنوشت خانه و خانوادهی خود را گرهخورده با سرنوشت میهن و ملت خود خواهد دید. به دیگر سخن، او میهن را به چشم خانهی خود و ملت را به چشم فرزندان خویش خواهد نگریست. او همچنین میداند که تاجوتختش همچون میراثی به یکی از فرزندانش خواهد رسید. حال کدام مادر یا پدر است که بخواهد میراثی ویران را برای فرزندش به جا گذارد؟ گذشته از اینها، در سیستم پادشاهی، تنها شاهزادگان اند که شانس دستیابی به پادشاهی را دارند و از این رو، پیشینهی کسی که قرار است به پادشاهی رسد، دارای بیشترین اندازهی شفافیت و بررسیپذیری ممکن خواهد بود. آموزش و پرورش شاهزادگان از هنگام زایش به قصد آمادهسازی آنها برای تبدیل شدن به یک پادشاه شایسته، احتمال فساد و سوءاستفاده از قدرت به دست پادشاه را به کمترین اندازهی ممکن فرو خواهد کاست.
💠 در چنین سیستمی اگرچه امکان برکنارسازی پادشاه در صورت نقض قوانین یا اثبات ناشایستگی وجود خواهد داشت، اما تا جای توان از رخ دادن چنین رویدادهایی که ضرورت برکنارسازی پادشاه را پدید آورند، پیشگیری خواهد شد و این ثبات سیاسی کشور را خواهد افزود. جایگاه فراجناحی پادشاه به علت درگیر نشدن در بازیهای سیاسی و حزبی نیز او را از بسیاری از آلودگیها در امان نگاه خواهد داشت. با این همه، نهادهای نظارتی امکان نظارت خواهند داشت و امکان وجود نهادهای انتخابی از سوی مردم نیز سلب نخواهد شد که این به ایجاد توازن سیاسی یاری خواهد کرد تا کشور نه از مزایای نهاد قدرت موروثی بیبهره بماند و نه مزایای نهاد قدرت انتخابی. با این همه، تا جای توان از معایب هر دو کاسته خواهد شد.
💠 پادشاه همچنین به عنوان نمادی از سراسر تاریخ و جغرافیای کشور عمل خواهد کرد، پشتوانهاش فرهنگ و سنت ملی خواهد بود و بدین سان همهی اقشار ملت را نمایندگی خواهد کرد؛ در حالی که رئیسجمهور به چرایی آنکه خاستگاهش نه سنت تاریخی کشور، بلکه دعواهای سیاسی میان جناحها و احزاب است، در بهترین حالت تنها میتواند نمایندهی اکثریت رایدهنده به خودش باشد. پس در یک جمعبندی کوتاه باید جمهوری را عرصهی بروز منفعتطلبی سیاسی دانست و پادشاهی را عرصهی گسترش حس صادقانهی میهنپرستی و نتیجتا ثبات کشور و شکوفایی میهن از هر روزن.
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥
❤ 14🔥 4👍 2
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
↩️ لزوم حکومت موروثی و نقدی بر نظام جمهوری / بخش 1 از 2
💠 پادشاه از دل یک خانواده بیرون میآید اما رئیسجمهور از دل بازیها و تبلیغات سیاسی، جناحی و حزبی. کسی که از دل بازیهای سیاسی و جناحی بیرون میآید، نیاز دارد به جلب نظر مردم. جلب نظر مردم اما فقط از راه داشتن شایستگی ممکن نیست، بلکه بسیاری اوقات کافیست یک کلاهبردار و شیاد حرفهای بود که به داشتن شایستگی تظاهر میکند.
💠 ضمن اینکه جلب نظر مردم نیازمند تبلیغات، تبلیغات نیازمند رسانه و رسانه نیازمند سرمایهی هنگفت است. پس یک فرد برای به ریاست جمهوری رسیدن در درجهی نخست به پشتیبانی مالی هنگفت نیاز دارد. حال این سرمایه یا از آن خودش است و یا از آن دیگران. از آن دیگران بودن سرمایه بدین معناست که آن فرد نمیتواند مستقل باشد؛ اکثر مردم در یک جامعه هم نه سرمایهدار اند و نه ثروت هنگفتی دارند. از سویی دیگر، مستقل نبودن سیاستمداران و وابستگی قدرت سیاسی به سرمایه، نقش دستهای پشت پرده را افزایش میدهد، راه را بر اعمال قدرت باندهای مافیایی سیاسی باز میکند و حتی احتمال پدید آمدن دولت در سایه را میافزاید. گفتنیست که این عدم استقلال حتی میتواند به معنای وابستگی به بیگانگان باشد.
💠 پس اصولا جمهوری برای شیادان و کلاهبرداران سیاسی جذاب است، معمولا عدم استقلال سیاستمداران را ایجاب میکند، درگیریهای جناحی بر سر قدرت را فارغ از توجه به منافع ملی و مصالح جامعه افرایش میدهد، بستر سیاسی را برای دخالت بیگانگان مستعدتر میسازد، و نقش تبلیغات گسترده در آن بیشتر از داشتن یک کارنامه یا پیشینهی مقبول و یک برنامهی کارآمد برای آینده است.
💠 در یک نظام جمهوری همچنین ثبات کشور در تمامی ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی، دچار میزان تهدید بیشتری است؛ چرا که در یک نظام جمهوری معمول گریزی از جابجایی مداوم قدرت از راه تعویض دورهای رئیسجمهور نیست. جابجایی مداوم قدرت در ذات خود، پدیدآورندهی احتمال بیثباتی بیشتر است که این در کنار وجود بازیهای سیاسی و درگیریهای جناحی، احتمال جنگ و آشوب در کشور را هم افزایش میدهد. هر چند پیدایش یک دیکتاتوری دورهای نیز امر غیرممکنی نیست، با این همه، جابجایی مداوم قدرت به خودی خود کاهشدهندهی احتمال شکلگیری دیکتاتوری است. اما حتی این را هم نمیتوان مزیت جمهوری نسبت به پادشاهی قلمداد کرد؛ چرا که دیگر ویژگیهای جمهوری که به آنها اشاره شد، خطر زایش یک دیکتاتوری نوین از دل جمهوری و حتی احتمال توقف جابجایی مداوم قدرت را افزایش میدهند.
💠 وقتی از سویی پای کلاهبرداران سیاسی و شیادان حرفهای به قدرت سیاسی باز شود و از سوی دیگر افراد نیکخواه و کاردان نیز نتوانند بدون وابستگی مالی به افراد یا گروههایی در پشت پرده به قدرت رسند، روشن است که پیدایش دیکتاتوری از رگ گردن به ما نزدیکتر خواهد شد؛ که این دیکتاتوری میتواند یک دیکتاتوری آشکار و یا بدتر از آن، یک دیکتاتوری پنهان باشد. یک دیکتاتوری پنهان، حکومتیست دیکتاتوری که شهروندان حتی امکان تشخیص وجود آن را ندارند؛ چه رسد به آنکه بخواهند به مبارزه با آن بپردازند. این نکته شاید حتی بدانجا بیانجامد که خود شهروندان به مبنای مشروعیت یک حکومت دیکتاتوری تبدیل شوند.
💠 روی هم رفته، مجموعهی نکات بالا بهخوبی آشکار میکنند که چرا حکومتهایی چون حکومت کیم جونگ اون در کرهی شمالی، حزب کمونیست در چین، بشار اسد در سوریه، مادورو در ونزوئلا و جمهوری اسلامی در میهنمان ایران جملگی جمهوریهایی راستین هستند. پس انکار جمهوری بودن این حکومتها توسط برخی جمهوریخواهان چیزی بیش از یک مغالطه برای تطهیر جمهوری نیست. چه، اصولا شکلگیری این دسته از حکومتها، در گرایش ذاتی نظام جمهوری برای تبدیل شدن به یک دیکتاتوری و یا حتی آنارشی (هرجومرج) ریشه دارد.
💠 در نهایت آنکه اگر به قدرت رسیدن یک پادشاه ستمگر و مستبد ناشی از زاده شدن تصادفی یک دیکتاتور در خانوادهی پادشاهی باشد، به قدرت رسیدن یک دیکتاتور در سیستم جمهوری ناشی از پتانسیل ذاتی و ساختاری این نوع حکومت است. همچنین اگر در سیستم پادشاهی ما تنها باید از تبدیل یک کودک به یک شخصیت سیاسی فاسد بهراسیم (که این نیز بهآسانی مشکلیست حل شدنی)، در سیستم جمهوری میباید از به قدرت رسیدن مجموعهای از کلاهبرداران و شیادان حرفهای بهراسیم که از پشتوانهی مالی نیرومندی برخوردارند، بر باندهای پیدا و پنهان مافیایی تکیه کرده اند، رسانهها را اختاپوسوار به اشغال درآورده اند، و خلاصه آنکه برای سلطه یافتن و سلطهدار ماندن به طور حرفهای از هر جهت آماده شده اند؛ این دسته افرادی فاسد و منفعتطلب اند که شناسایی و به زیر کشیدنشان به چرایی وجود ساختار منسجمی که ذاتا آنها را پرورش داده و در دامان خود از آنها محافظت میکند، بس دشوارتر از به زیر کشیدن هر دیکتاتور دیگری است.
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥
❤ 15👍 1
Photo unavailableShow in Telegram
🔺 پاسخ میهنپرستان هشیار ایرانی به کارزارهای گلوبالیستی ارتجاع سرخ و سیاه
🔥 @AshemVohu2581 🔥
👍 31👏 6🔥 3❤ 2👌 1
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
☕️ بریدهی کتاب 📖🔎
↩️ وابستگی تاریخ، زبان و هویت ایرانیان به دین مَزدَیَسنا برای دمیدن روحی تازه به ملیت ایرانی
💠 «بهخصوص باید در نظر داشت که تاریخ و زبان ایران علاقهی تامی به دین قدیم زرتشتی دارد، چه ریشهی این درخت کهنسال در سرزمین ایران آبیاری گشته، برگ و بری یافته است، دینی نیست که از خارج به وطن ما مهاجرت کرده باشد چنان که آیین بودا از هندوستان به چین رفت و مذهب عیسی از فلسطین به اروپا نفوذ نمود و دین اسلام از عربستان به سوی ایران شتافت. ما برای روشن نمودن وقایع تاریخی ایران قدیم و جستن اصل و بنیان لغات فارسی محتاج به مزدیسنا هستیم، این احتیاج را چینیان زردنژاد نسبت به آیین آریایی بودا ندارند و نه اروپاییان نسبت به مذهب سامی عیسی، تاریخ ما ایرانیان که از قرن هشتم پیش از میلاد شروع میشود، بیشتر از هزار و سیصد و پنجاه سال پیش از استیلای عرب، به مزدیسنا مربوط است. در این دورهی طولانی که عهد سرافرازی ماست دین زرتشتی یکی از عوامل بسیار مهم آن همه مجد و جلال و بزرگی بوده است، هر چند که زبان ما پس از استیلای عرب با لغات سامی آمیخته و آلوده شده، ولی ریشهی آریایی خود را نباخته و رشتهی ارتباط آن با فُرس و زبان اوستا و پهلوی از هم نگسسته است، به جاست که در مدارس عالی ما تدریس فرس و اوستا و پهلوی معمول گردد، همان طوری که در مدارس بزرگ اروپا تدریس زبانهای یونانی و لاتینی که ریشهی زبانهای غربی است معمول است. امید است که بهزودی دولت ما چند تن از پارسیان دانشمند اوستا و پهلویدان را به تهران جلب نموده، تحصیل این دو زبان را برقرار سازد و به ملیت ما روح تازهای بدمد.»
📚 یشتها- گزارش پورداود
✍ استاد ابراهیم پورداود
🔥 @AshemVohu2581 🔥
❤ 24🔥 2
نمایش همه...
تبادلات
ATRIN invites you to add the folder “تبادلات”, which includes 27 chats.
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
↩️ فلسفهی موروثی بودن پادشاهی بر پایهی نگاه ایرانشهری
💠 آن گونه که از گواههای تاریخی برمیآید و این تن نیز در مقالهی "شناسایی دو اصل بنیادین در پادشاهی ایرانشهری" نشان داده ام، یکی از دو اصل بنیادین پادشاهی در نگاه ایرانشهری "حکومت موروثی" بوده است. موروثی بودن پادشاهی امریست که بر پایهی گواههای تاریخی، از آغاز شاهنشاهی هخامنشی گرفته تا پایان شاهنشاهی ساسانی بر آن پافشاری میشده است.
💠 برای نمونه، گزنفون -از تاریخنگاران برجستهی یونان باستان- در بخشی از کتاب خود به نام "کورشنامه" که دربارهی شیوهی پرورش شاهنشاه کورش بزرگ هخامنشی نگاشته شده است، از آموزش یافتن فرزندان بزرگان در آموزشگاههایی ویژه خبر داده و نوشته است: «در قوانین و آداب و رسوم ایرانی پیشبینیهای لازم صورت میگرفت که حتیالمقدور رذایل اخلاقی صورت نگیرد و مردم به طوری بار آیند که مرتکب اعمال قبیح و ننگآور نشوند و محتاج به تنبیه و مواخذه نگردند.» افلاتون -فیلسوف یونانی- نیز دربارهی شاهزادگان هخامنشی میگوید: «فرزند شاه را به خادمههای نالایق نمیسپارند بلکه بهترین خواجهسرایان دربار را بر او میگمارند و اینان موظفند که علاوه بر تربیت کودک مراقب باشند تا اعضای تن او نیک رشد کنند و راست به بار آیند تا کودک از زیبایی تن هیچ کم نداشته باشد، و آن خواجهسرایان را همه به دیدهی احترام مینگرند.»
💠 همزمان با گواههای تاریخی پیشین که از روزگار هخامنشیان خبر میدهند، این سخنان ابنخلدون -تاریخنگار عرب- را نیز دربارهی روزگار ساسانیان در دست داریم: «ایرانیان [باستان] هیچکس را به پایگاه فرمانروایی بر خویشتن نمیگماشتند مگر آنکه از دودمان پادشاهی باشد، سپس از میان آنان کسی را برمیگزیدند که دیندار و دانا و فضیلتمند و تربیتیافته و سخاوتمند و دلاور و نیکوکار باشد.»
💠 همچنان که پیداست، از گزنفون و افلاتون تا ابنخلدون، گواههای تاریخی بر روی اصل موروثی بودن پادشاهی پافشاری دارند. افزون بر این، هر دوی این بنمایهها که یکی از شاهنشاهی هخامنشی و دیگری از شاهنشاهی ساسانی آگاهی میدهد، بر چیستی فلسفهی حکومت موروثی در نگاه ایرانیان باستان نیز همنِگَری (اتفاق نظر) دارند. بر این پایه، شالودهی حکومت موروثی در نگرش ایرانشهری بر آموزش و پرورش درست و بهینهی شاهزادگان استوار بوده است. در واقع، بر پایهی نگاه ایرانشهری، حکومت موروثی بهترین شیوهی کشورداریست زیرا در این شیوه میتوان یک تن را از هنگام زایشش برای خطیرترین امر انسانی، یعنی ادارهی کشور، از هر روزن آماده و ورزیده ساخت.
💠 با این همه، گفتنیست که به گفتهی گزنفون «کورش بر طبق سنن و قوانین و آداب ایرانی رشد و پرورش یافت. این آداب در عصری که غالب کشورها به خیر عامه توجهی نداشتند، بیشتر معطوف به خیر عامه و مصالح مملکتی بود.» به گفتهی ابنخلدون نیز «[ایرانیان باستان] فرمانروایی او [= پادشاه] را بدان مشروط میکردند که به داد [= عدالت] گراید.» بر این پایه، اصل حکومت موروثی، دارای اصلی مکمل نیز بوده است که "حکومت قانون" نام دارد؛ چه در نگاه ایرانشهری، حکومت میباید مشروط به داد و قوانینی باشد که شالودهی آنها بر نیکبختی همگانی یا همان خیر عامه استوار باشد.
💠 روی هم رفته، همان سان که حکومت قانون بهترین تضمین برای بازداشتن یک کشوربان از خودکامگی و ستمگری است، حکومت موروثی نیز بهترین تضمین برای آنست که فردی شایسته در راس امور سیاسی کشور جای گیرد. بدین سان، تا جای توان، نیازی به تن دادن به هزینهها و بیثباتیهای ناشی از ناشایستگی کشوربان و برکنارسازیاش وجود نخواهد داشت؛ با این همه، اگر نیاز باشد، برکنارسازی او نیز بر پایهی سازوکارهایی قانونی انجامپذیر خواهد بود.
💠 چه بسیار حکومتهای دیکتاتوری (مانند خلافت/ولایت) که به چرایی عدم پایبندی به اصل حکومت قانون به ستم و بیداد انجامیده اند، و نیز چه بسیار حکومتهای دموکراتیک (مانند جمهوری) که به چرایی عدم پایبندی به اصل حکومت موروثی به فساد و ویرانی رسیده اند! حال آنکه سیستم پادشاهی ایرانی با ارائهی دو تضمین نامبرده، احتمال وقوع دو رویداد پیشین را به کمینه (حداقل) میرساند.
🗯 یارینامه:
1- شناسایی دو اصل بنیادین در پادشاهی ایرانشهری (حکومت موروثی و حکومت قانون) _ شمارهی هفتم واجنامه
2- کورشنامه _ نوشتهی گزنفون _ ترجمهی رضا مشایخی _ کتاب نخست، فصل دوم
3- دورهی آثار افلاطون _ جلد دوم _ ترجمهی محمدحسین لطفی و رضا کاویانی _ شرکت سهامی انتشارات خوارزمی _ برگههای 657 و 658
4- مقدمهی ابنخلدون _ جلد اول _ ترجمهی محمد پروین گنابادی _چاپ نخست، 1336 _ نشر الکترونیک، 1390 _ برگهی 476
✍ بهدین تیرداد نیک اندیش
🔥 @AshemVohu2581 🔥
🔥 18👏 5❤ 4👌 1
Repost from رسانهی زرتشتی «اَشِمْ وُهو»
00:30
Video unavailableShow in Telegram
↩️ آیا موبدان نان را فدای پند میکردند؟ (پاسخ به کلیپ بالا بر پایهی اوستا👇)
💠 «کسی که غله بکارد، اَشَه میکارد. او دین مزدا را برتر و برتر میرویاند؛ او دین مزدا را چندان نیرومند میکند که با صد نیایش توان کرد؛ که با هزار نیاز توان کرد؛ که با ده هزار پیشکشی توان کرد.
💠 هنگامی که جو به بار آید، دیوان از جا برمیجهند. هنگامی که گندم فراوان بروید، دل دیوان از هراس میلرزد. هنگامی که گندم آرد شود، دیوان ناله برمیآورند. هنگامی که گندم خرمن شود، دیوان نابود میشوند. در خانهای که گندم این چنین به بار آید، دیوان پیش نمییایند. از خانهای که در آن گندم این چنین به بار آید، دیوان دور رانده میشوند. هنگامی که در خانهای انباری از گندم باشد، چنان است که آهن سرخ گدازان در گلوگاه دیوان به گردش درآید.
💠 بشود که موبد این مَنثرَهی وَرجاوَند را به مردمان بیاموزد: "هیچ کس بی خوراک، توان آن ندارد که به آیین اشه رفتار کند؛ توان آن ندارد که برزیگری کند؛ توان آن ندارد که فرزندانی پدید آورد. هر یک از آفریدگان جهان اَستومَند با خوردن زنده ماند و از نخوردن بمیرد."»
📚 اوستا- وندیداد؛ فرگرد سوم
🔥 @AshemVohu2581 🔥
👏 21🔥 5👍 2❤ 2👌 2