The End Of a Comedy.
Nazli | 19 | She slays/They slays | Logophile & Melophile http://t.me/HidenChat_Bot?start=5695703529
نمایش بیشتر566
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
+587 روز
+14630 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
تو تنهایی چون فکر کردن های زیادیت ممکنه برای بقیه کمی عذاب اور باشه.از دور آدمای زیادی رو با نوشته هات جذب خودت میکنی؛ و لایق فردی باید خودت رو بدونی که احترام و ارزش برای ویژگی های مثبت و منفی ات قائل باشه.
https://t.me/DependentOnFighting
Repost from N/a
تو تنهایی چون فکر کردن های زیادیت ممکنه برای بقیه کمی عذاب اور باشه.از دور آدمای زیادی رو با نوشته هات جذب خودت میکنی؛ و لایق فردی باید خودت رو بدونی که احترام و ارزش برای ویژگی های مثبت و منفی ات قائل باشه.
https://t.me/DependentOnFighting
But there's a part of me that recognizes you
Do you feel it too?
When you told me it was serious
Were you serious?
They told me they were only curious
Now it's serious.
دیگه دنبالش نمیگردی. جاش رو بهت نشون میده، ولی دنبالش نمیری. میدونی جاش کجاست، ولی دیگه دنبالش نمیری؛ این یعنی فراموشی. بهت نزدیک میشه، ولی دیگه نگاهش نمیکنی. صدات میزنه و بهت نگاه میکنه، ولی تو دیگه مثل قبل نگاهش نمیکنی و صداش رو نمیشنوی؛ فقط اسمت که صدا زده شده رو میشنوی. بهت نزدیک شده، ولی تو دیگه بهش نزدیک نیستی. ازت میپرسه که نشناختی و تو شناختیش، ولی یادت نیست چجوری نگاهش میکردی؛ تو فراموشش کردی. همه چیز رو خوب یادته، ولی اون حسی که قبلاً داشتی رو دیگه نداری چون تو فراموش کردی، واقعاً فراموشش کردی. دیگه دنبالش نیستی.