cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

غَوغا.

شاعری دیوانه که ژنتیک میخواند. http://t.me/HidenChat_Bot?start=5923195223

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
793
مشترکین
-224 ساعت
-207 روز
-8730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

00:33
Video unavailableShow in Telegram
331869527_1162095518325176_646008333176455199_n.mp44.92 MB
💘 3💔 2🤨 1
انگار یک قسمتی از درونم خراب شده و دیگه جا نمیخوره.
نمایش همه...
🤨 8🍓 1
دنیایی که جنین درک کرده کیسه ی آب و بندِ نافش هست. مرگ هم همینه . ما دنیایی رو درک کردیم که توش نفس میکشیم میخوابیم گشنه میشیم ولی بعد از مرگ پا به جهانی میذاریم که چیزهایی در اونجا هست خارج از منطقِ انسانیه. مردم مرگ رو به عنوانِ معنای واقعیِ "نیستی" تفسیر میکنن. با اینکه مرگ به معنایِ دقیقِ "نیستی" نیست! برایِ جنینی که هنوز به دنیا نیومده "هستی" معنایی نداره و هنوز هستی شروع نشده. ولی وقتی به دنیا میاد و هستی اش آغاز میشه. پس نیستی هم دربرابرِ هستی ظاهر میشه و معنا پیدا میکنه. وقتی مرگ میآد دیگه "هستی" معنایی نداره پس همینطور" نیستی"بی معنی میشه. "از پامیر تا سیروان"
نمایش همه...
6💘 1
Repost from Club la Fleur
Photo unavailableShow in Telegram
برای کودکان فلسطین، کنگو، ارمنستان، کوردستان
نمایش همه...
💔 9 6👍 3
Repost from غَوغا.
زیاد جدی نگیر اغلب افراد حرف ما رو اونطوری که خودشون دوست دارن تحلیل میکنند.
نمایش همه...
سه ی سه ی صفر سه! وحشی ست که اهل ناکجاآباد است اهلی ست که آماده ی هر امداد است چون جنگل دریازده ی گیجم من خرداد من آشفته ترین خرداد است.. تولدِ نالیِ عزیزم مبارک❤️❤️❤️. سه سه صفر سه هم رسید و مثل بقیه ی روز ها بیهوده و ساده داره میگذره. از این جهت میگم بیهوده چون، در هر صورت زمان بهت نشون میده که تو یک موجود با تاریخِ انقضا هستی و هرچقدر هم بخوای خودت رو به خوابِ خرگوشی بزنی باز هم این حقیقتِ تلخ رو توی صورتت تُف میکنه. نالی همیشه تولد خودش رو سه خرداد اعلام میکنه البته این درست نیست چون تاریخ دقیق دومِ خرداد هست. اما این باعث شده من هم همیشه سوم جشن بگیرم پس به قولِ خراسانی ها"دل حسابه".
نمایش همه...
11 5🍓 2
اردیبهشت 03: اردیبهشت در یک چشم بهم زدن اومد و رفت. مثل یک رویا. قرار بر این بود از اول سال هر ماه یک متن بنویسم و حس و اوضاعم در اون ماه رو ثبت کنم ولی این اردیبهشت اینقدر سریع و شاید پر مشغله گذشت که الان یادم افتاد باید بنویسم. به قولِ دوستی "چه خوب که هنوز مینویسی" و آره چه خوب که هنوز مینویسم،نوشتن یکی از اون روش هایی هستش که میتونم رشدِ فکری خودم رو در گذرِ زمان احساس کنم. به هرحال جدای این بحث ها میخوام چیزهایی رو بگم که فکر میکنم چند سال بعد مرور کردنش برام شیرین باشه... تابستونِ یک سال قبل رمان به فروش میرسد رو شروع کردم و هیچ ایده ای نداشتم نوشتنش قراره چقدر زمان بگیره اون اوایل گفتم خب تا آخرِ تابستون تمومش میکنم ولی اوضاع اینطوری پیش نرفت و پاییز شد و این تا همین فروردین ادامه پیدا کرد. ایامِ تعطیلات با غوغا کلی بحث کردیم و صحبت کردیم و قرار شد زودتر سر و تهِش رو جمع کنم و این پروسه ی طولانی رو کوتاه. و همینطور هم شد یکهو به خودم اومدم و دیدم زنگ زدم به ناشر و ناشر متن رو خوند و موافقت کرد شاید تمام این مسائل تا قبل از اینکه بخوام براش اقدام بکنم خیلی سخت به نظر میرسید ولی تمامش شاید در یک چشم بهم زدن طی شد. تماس گرفتم با شوشا و متنِ رمان رو براش بردم و شوشا قرار شد یکروزه کل رمان رو بخونه و تا شب بهم خبر بده و نظرش رو بگه. ساعت یک شب شوشا پیام داد و از کار راضی بود،کار ارسال شد برای ویراستِ نهایی و صفحه آرایی که همین چندروز قبل خبرِ گرفتنِ شابک و مجوزش اومد. بعد از این ماجرا بود که بیشتر از قبل به دفترِ کار شوشا میرفتم و ساعتها باهم صحبت میکردیم و صحبت میکردیم و در همین حین رمانِ "از پامیر تا سیروان" رو شروع کردم به نوشتن. خودم هیچوقت فکر نمیکردم اینقدر سریع کار رو تموم بکنم،ولی رمانِ از پامیر تا سیروان در اردیبهشتِ صفر سه تموم شد. و حجمِ کمتری که نسبت به رمانِ "به فروش میرسد" داره و به زبانِ کردی نوشته شد. هم برای ادایِ دین به ادبیاتِ کردی و هم اینکه افسانه ای قدیمی از فرهنگ و ادبیات رو ثبت کرده باشم و از تحریفش جلوگیری بکنم. افسانه ای که ترک هایِ ترکیه در حالِ تحریفِ داستان به نامِ خودشون هستن. به علاوه کارهایِ دیگه ای که فکر میکنم مثلِ دونه هایِ یک بذر کاشته شده هستن و فعلا بهتره تا عملی نشدن و رشد نکردن حرفی ازشون نزنم. نتیجه ی اخلاقی ای که از این ماه گرفتم این بود که :"آدم ها فقط در زمانی که بفهمند داری میمیری باهات مهربون هستن". به هرحال این اردیبهشت در عینِ پرکاری و سرشلوغی در یک چشم بهم زدن گذشت.
نمایش همه...
7 5🍓 2
Photo unavailableShow in Telegram
و بلاخره “به‌فروش‌میرسد” از تابستون۴۰۲ با فصل درخت انجیر شروع شد و در بهار ۴۰۳ با فصل درخت توت،به اتمام رسید. از همه کسانی که در مسیر نگارش این رمان،کنارم بودن صمیمانه تشکر میکنم. به محض موجود شدن در مراکز پخش از همینجا اطلاع رسانی میکنم.
نمایش همه...
21🍓 6💘 5👍 2
دور فلکی یکسره بر منهج عدل است، خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل
نمایش همه...
👍 8 4🍓 2
خانم محمدی اعتقاد داشت مرگ نیرویِ فوق العاده خلاقیست که بالاترین ارزش هایِ اخلاقیِ زندگی،از فکر کردن به مرگ و بررسی کردنِ آن سرچشمه میگیرد. قبل از اینکه پرستار بشود و به این شغل مشغول شود فارغ التحصیلِ دانشکده ی فلسفه بود و آنطوری که خودش گفته بود فقط برایِ این پرستار شده بود تا لحظاتِ آخرِ زندگیِ انسان هارا ببیند و آن را بررسی کند. میگفت هسته ی اصلیِ همه ی اساطیر و باورها،مرگ است. قوی ترین سوالاتی که بشر از طریقِ اساطیر و باورها مطرح میکند به نوعی با تولدِ دوباره،رستاخیز و زندگیِ بعد از مرگ ربط دارند. او میگفت تمام مکاتب و مذاهب و نظریاتِ متفکرین معاصر تلاششان برای شفاف سازی معنیِ مرگ است،که از طریقِ آن بشر بتواند کنترلِ تقدیرش را به دست بگیرد. شوپنهاور مرگ را نبوغ الهام بخش فلسفه میدانست. اینجا به نظرم میرسد که پزشکان و فیلسوفان به نوعی باهم همکار هستند چرا که پزشکان مسائلِ قبل از مرگ را بررسی میکنند و فیلسوفان بعد از پدیده ی مرگ تازه کارشان شروع میشود. توماس مان گفته است "بدونِ مرگ بعید بود در کره ی زمین شعری سروده میشد." خانم محمدی اینجا بود که به نقطه ی اوجِ حرف هایش میرسید و چشم هایش را میبست و با ذوق ادامه میداد: تمام افرادی که در طولِ قرن ها اشعارِ مختلف را مطالعه کردند،میتوانند به نوعی این حرف را تایید کنند. اولین شعرِ حماسی،افسانه ی گیلگمش و اولین شعرِ غنایی ادبیاتِ جهان، شعری سروده ی سافو، کلا با مرگ سروکار دارند و مفهومِ مرگ در بن مایه ی این ها وجود دارد. و بعد از آن هم هیچ شاعرِ بزرگی نبوده که بخش زیادی از اشعارش را به مرگ اختصاص نداده باشد. میکل آنژ گفته بود:"هیچ فکر و اندیشه ای در ذهنِ من نیست که مرگ،آن را با تیشه خودش نتراشیده باشد." خانم محمدی دستاوردِ سالها تماشایِ مرگِ آدم هارا اینطور خلاصه میکرد که "مرگ نه تنها الهام دهنده ی تخیلاتِ هنرمندان و فیلسوف ها است ، بلکه به شدت رویِ برخورد ها و رفتار هایِ آدمیزاد تاثیر دارد. و مرگ سازنده ی افراد برجسته ی تاریخ است که ما از آنها تحت عنوانِ افسانه ها و قدیسین نام میبریم. و مرگ لزوما مخرب و فاجعه آمیز نیست و میتوان از آن به عنوانِ مثبت ترین و خلاق ترین عنصرِ زندگی نام برد." "از پامیر تا سیروان"
نمایش همه...
8 6🍓 4