cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

برایش عٌـِـشِــٰٓقْ شدم⚖️

❈••○|﷽|○••❈ نون و قلم🌱... برایش عشق شدم🎭آنلاین نویسنده: فاطمه محمدی اصل پایان خوش✨ پیج اینستاگرام: http://instagram.com/fatemeh.m.asl

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
189
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

#ادمین_تبادل کریتور یا ادمین چنل تشریف بیارن پیوی لطفا🌸✨ @fatisa_tb
نمایش همه...
Repost from N/a
آب دهنم‌رو قورت دادم و زیرچشمی نگاهی به امیرعلی انداختم. هنوزم‌ بعد گذشت دوهفته از ازدواجمون باهام‌ یه کلمه هم صحبت نکرده بود و مطمئنم‌ همش بخاطر اون ارسلان عوضی بود! آهی کشیدم‌ و از جام‌ بلند شدم. دقیقا بلند شدنم‌ مصادف شد با کج‌ شدن‌ لیوان آبمیوه و ریخت رو لباسم. نچی زدم‌ و بعد صاف کردن لیوان‌ راه افتادم‌ سمت اتاق. پیرهنم‌رو درآوردم و پرتش کردم گوشه اتاق تا بعدا بندازمش لباسشویی. با گیر کردن‌ چیزی به دستم‌ آروم‌ دستم‌رو آوردم پایین و دیدم گردنبندیه که امیرعلی روز تولدم بهم داد. لبخند نشست رو لبم و آروم‌ اول اسممون‌رو نوازش کردم. A,S! با باز شدن در سریع برگشتم‌ عقب که باچهره متعجبامیرعلی مواجه شدم. نگاهش‌رو سرتاپام‌ چرخوند و آروم همونطور که جلو میومد درو بست. سرم‌رو انداختم‌ پایین و عقب و عقب رفتم‌ که چسبیدم‌ به دیوار. پیشونیش‌رو چسبوند به پیشونیم‌و شونه لختم‌رو تو مشتش گرفت که اخمی‌کردم‌ و خیره شدم‌به چشمای بستش. - چرا با من اینکارو میکنی؟ - امیر م... - شششش! انگشتش‌رو کشید رو گردن لختم‌ و چشام‌رو آروم‌ بستم. - صحبت میکنیم؛ اما بعداز اینکه مال خودم‌ کردمت! با پایان‌حرفش لبم‌رو کشید بین لباش که... https://t.me/+YIJflculrjs3OWI0 بعد دوهفته نتونست خودش‌و کنترل کنه و...🤤 سریع جوین‌ بده و ادامش‌رو بدون سانسور بخون🥱🔞
نمایش همه...
Repost from N/a
••🔞🧨🔞🧨🔞🧨•• با خشم به سمتم امد و گفت: - واسه همه غاره علی صدری، نوبت من که میشه نمیتونی؟ عقب رفتم و با استرس گفتم: - امیرعلی برو کنار! خنده ی خبیصی سر داد و گفت: - بیا جلو نزار امشبمون با جیغ از سر نارضایتی بگذره.. عقب تر رفتم که یهو لباسم رو جر داد! -------------------------------------- این رمان پر از صحنه است🧨🔞 بپاچ توش و حالشو ببر🚶🏻‍♀🔪 https://t.me/joinchat/YIJflculrjs3OWI0
نمایش همه...
د۪ٜر۪ٜیـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜـ۪ٜا🌊

کجایی ساحل آرامش دریای طوفانی پریشان بودم ای دریا تو را طوفان صدا کردم... به قلم:آیلین ، آوا🦋 برای خوندن پارت اول رمان عشق پر درسر اینجا کلیک کنید 👇

https://t.me/c/1519276957/14

Repost from N/a
دارای صحنه‌های باز و بدون سانسور🙈🍓🍬 https://t.me/+JjyHrka56r40MGQ0 ضربه‌ی محکمی به باسنم زد و در حالی که وحشیانه سینه‌هام رو چنگ می‌زد کنار گوشم غرید: -زود باش داگی شو جنده! طبق گفته‌ش داگی شدم و خودش رو تنظیم کرد و مردونگیش رو محکم داخلم کرد. جیغ بلندی کشیدم که وحشیانه داخلم تلمبه می‌زد از درد هق هق نالیدم: -آخ لعنتی آروم تر. اهمیتی بهم نداد و ازم بیرون کشید و موهام رو دورِ دستش پیچوند و در حالی که لبه‌ی تخت می‌نشست اشاره به مردونگیش کرد و گفت؛ اگه تو پنج دقیقه ارضام کنی فردا شب میتونی بهم سرویس ندی!🙈🔞 سرم رو به سمتِ مردونگیش برد و...💦🍓 https://t.me/+JjyHrka56r40MGQ0 عاشقانه‌ای هات!🔥🧨 دختره هر شب اربابش رو تمکین میکنه ک..❌ https://t.me/+JjyHrka56r40MGQ0 #محدودیت_سنی #زیر_هیجده_سال_جوین_نشه❌🔞
نمایش همه...
ممنوعـــــــ🔞🔥🙈ــــــه دختری که شب عروسیش دزدیده میشه و با جون عشقش تهدید میشه ولی میفهمن‌ حامله‌س که..🔞 https://t.me/+JjyHrka56r40MGQ0 در حالی که از استرس دست‌هام می‌لرزید آب دهنم رو قورت دادم و وحشت زده سعی کردم دست‌هام رو باز کنم اما محکم به صندلی بسته شده بود. درحالی که قدم به قدم نزدیکم می‌شد سَر اسلحه رو به سمتم گرفت و غرید: -دوتا راه بیشتر نداری هرزه کوچولو، یا بچه‌ی تو شکمت توسط خودم سقط می‌شه، یا با پسر داییت‌ ازدواج می‌کنی! ترسیده نگاهش کردم خم شد روی صورتم و درحالی که اسلحه رو روی بدنم می‌کشید کشدار گفت: -نظرت راجب این که توله‌ی تو شکمتُ سقط کنم و تخم خودم رو بکارم چیه کوچولو؟!🔞💦 https://t.me/+JjyHrka56r40MGQ0 بــــــــــــــــــــــ🍓🔞❌🍼ــــــــــــــــزرگسال
نمایش همه...
دختره حموم کردن پسره رو تو حیاط خونه‌ش تماشا کرده و حالا پسره مچش‌و گرفته🔥♨️ - راستش‌و بگو گلنوشِ شیطون بلا! از کی بهم تمایل جن*سی داری و روم کراش زدی؟ در برابر لحن شیطون و چشم‌های تخس ساشا، حرفی واسه گفتن نداشتم ولی دیوار حاشا بلند بود و من هم ناچار بودم به کتمان حقیقت. - کی گفته من رو شما کراش زدم و بهتون میل دارم؟ فکر کنم وقتی داشتم خورشید رو نگاه می‌کردم، دچار سوتفاهم شدین! ته ریش مرتب و #جذابش رو به حالت متفکری خاروند و یک قدم به جلو برداشت که با این کارش فاصله‌مون کم شد. - دیروز دیدم که با هیز ترین حالت ممکن به تن لخ*تم زل زده بودی و داشتی وجب به وجب هیکلم‌و با چشمات متر می‌کردی! خورشید کجا بود سر شبی! یک قدم عقب رفتم که از پشت به دیوار سرد برخورد کردم. لال مونی گرفتم و #اسیر شدم بین دیوار و #تنِ ورزیده‌ش که خودش ادامه داد و هم زمان بهم نزدیک‌تر می‌شد. - اتفاقاً خوب دیدم که چطور محو حموم کردنم تو حیاط شده بودی و زل زدی به خالکوبی‌هام! تا خواستم جوابش رو بدم، صدای دستگیره در اتاقم بلند شد و ساشا به جای فرار از تراس، من و خودش رو کشید تو کمد لباس‌هام‌و... 🍿🔥 ⭕سرنوشت مهاجرت حسابداری نابغه به آلمان، زمانی دگرگون میشه که ناخواسته همسایه‌ی مخوف‌ترین و مرموزترین مرد شهر میشه که به امپراطور مشهوره و بهترین راننده‌ی مسابقات ماشین سواری غیرقانونیه. دقیقا زمانی که همه چیز روبه راهه، پای این مرد مرموز به خونه‌ی گلنوش باز میشه...💣💥 ❌پارت واقعی⚠️ اسکی ممنوع⛔ https://t.me/+yzPRzYodX2M0MzQ0
نمایش همه...
💥vip💥رمان عهدی در هوهِنزولِرن(hohenzollern)

⚠️ این چنل Vip برای عموم رایگان است ⛔ 🧿تنها چنل رسمی حلما ابراهیمیان🧿 رمان عهدی در هوهنزولرن : آنلاین✍ پارتگذاری: هفته‌ای ۱۴ پارت + تعطیلات🍹 ❌کپی= حرام❌

دختره میره تو تراس با مشاورش حرف بزنه واسه درمان افسردگیش که پسر همسایه رو لخت می‌بینه و دلش وا میشه😂🔥 حلقه‌ی دستم رو دور ماگِ گرمم، محکم‌تر کردم و گوش سپردم به حرف‌های امیدوار کننده مشاورم. _ خب گلنوش جان... رو به روت چی می بینی؟ نگاهم رو از #عضله‌های پیچ در پیچ و نفس گیرِ #بازوهاش به سختی کَندم و به شکم شیش تیکه‌ش با حیرت خیره شدم. به جان خودم تا به حال همچین چیزی ندیده بودم! آبِ نداشته‌ی گلوی کویریم رو به سختی قورت دادم و شروع کردم با چشم‌هام، به شمردن تیکه های #شکمش اما چون ازم فاصله داشت نمی‌تونستم دقیق بشمرم‌شون ولی بیشتر از شیش تا بودن! حالا تو این هاگیرواگیر، سوال خنده‌دار مشاورم کم بود. 《از این زاویه چی می بینی گلنوش جان؟》 حیف که صداش ضبط شده‌ بود وگرنه می گفتم "از شما چه پنهون مشاور عزیزم، یه #هلوی قشنگی می بینم!... #بازوهای خفنی می بینم!... شکم شیش تیکه‌ای می بینم!... یه صورت استخونی، بینی قلمی و کشیده، چشمای مشکی به سیاهی شب، ته ریش #جذاب و #بالاتنه‌ای در حد #هرکول می بینم" شبیه مردهای ایتالیایی بود و با وجود معمولی بودن و طبیعی بودنِ صورتش، #جذابیت و اُبهت خاصی تو صورت و چشم‌های کاملا مشکیش بود. مشغول دید زدن #خالکوبی‌های عجیبش بودم که یکهو سرش رو بالا گرفت و نگاه دزدکیم رو شکار کرد... (پارت واقعی🔥) https://t.me/+yzPRzYodX2M0MzQ0 https://t.me/+yzPRzYodX2M0MzQ0 ⚠️اسکی=اتحاد❌
نمایش همه...
یه لباس #قرمز که #سینه هام کامل مشخص بود و #خود #نمایی میکرد و  بلندیش یه وجب پایین #باسنم بود و روش نگین کاری شدو پوشیدم ،خیلی تو #تنم خوشگل شده بود ،محو تن خودم تو آینه شده بودم که یهو در باز شد و ساشا اومد داخل ، با کلافه گی داد زد:_ بسه دیگه بیا بیرو... با دیدنم #متعجب نگام کرد که کم کم نگاهش #خمار شد روم... بهم نزدیک شد و دستشو از پشت رو کمرم قفل کرد و خودمونو از آینه برانداز کرد .... _ببین چقد بهم میایم ... دستش رو نوازش وار رو #یقه #لختم کشید و #خشدار گفت_اومم خیلی بهت میاد.. تا خواستم حرف بزنم ،سرشو تو #گردنم برد و دستاش رو پاهامو نوازش میکرد... _دلم میخواد اولین #جایی که ترتیبتو میدم اینجا باشه رو صندلی نشستو ،منو با یه حرکت سمت خودش کشید و رو #پاهاش نشوند... لباشو رو لبام گذاشت و #غرید:_دیگه نمیتونم بیشتر از این #خوددار باشم همین الان #میخوامت🔥 با یه حرکت..🔞‼️ https://t.me/+Gx53topBqe80MzRk
نمایش همه...
💥vip💥رمان عهدی در هوهِنزولِرن(hohenzollern)

⚠️ این چنل Vip برای عموم رایگان است ⛔ 🧿تنها چنل رسمی حلما ابراهیمیان🧿 رمان عهدی در هوهنزولرن : آنلاین✍ پارتگذاری: هفته‌ای ۱۴ پارت + تعطیلات🍹 ❌کپی= حرام❌

Repost from N/a
بچه‌ها پروکسی‌ها خیلی ضعیف شده ، به زور وصل میشن ؛ اینجا رو داشته باشید حتما بتونید وصل شید ، سرعت پروکسیاش خوبه:)) https://t.me/+RSLXY9XWRRU5NWE0
نمایش همه...
Repost from N/a
00:13
Video unavailableShow in Telegram
خسته شدی از رمان های آنلاین و ممنوعه؟!😢 دنبال پی دی اف رمان های گی و لزبین هستی اما پیدا نمی کنی؟💔 همه و همه تمام رمان های #مافیایی، #عاشقانه، #صحنه_دار، #گی، #لزبین #بی_دی_اس_ام، #بزرگسال، #خارجی و ... همه و همه در چنل رمان های ممنوعه♨️ مدارک👇🔞 عشق یوسف💋🔥 حرارت عشق♨️✨ مایدا🔥‼️ درد وارونه💢🍆 و کلی رمان صحنه دار دیگه همه و همه فقط در چنل زیر 👇🔞 https://t.me/+HqS6BB0xtBY5MjRk https://t.me/+HqS6BB0xtBY5MjRk هشدار افراد بی جنبه و زیر هجده سال وارد نشن❌♨️🔞
نمایش همه...
PxBbzEUSzcMKNCQE.mp43.38 KB
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.