cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

رمانی هات🔥رابطه ممنوعه

📚رمان عشق آتشین🔥 رمان رابطع ممنوعه.پارت گزاری بزودی کانال رمان دومی @roman_eshghatashin گروه چتمون😍👻

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
339
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Part 48 سام : تو باشگاه بودم مشغول وزنه زدن فردا مسابقه داشتم با ے بوڪسور اسپانیایے ؛؛با نزدیک شدن باربد وزنه رو پایین گزاشتمو نفس عمیق ڪشیدمو بهش خیره شدم باربد : چه خبره امروز؟؟؟ انقد خودتو خسته نڪن سام سام :  فردا مسابقه س میخام اماده باشم باربد : چه اهمیتے داره این مسابقه وقتے میخاے برے ایران ... سامے : سریع روشو ازم برگردوند با لبخند از رو تخت بلند شدمو پشت بهش وایستادمو دستمو رو شونه ش گزاشتمو فشار دادم صداے اے ایش ک دراومد خندیدم بارید : ول ڪن اخخ الان شونمو میشڪونے سامے : پ دمغ نباش روت و هم از رفیقت برنگردون روشو برگردوند سمت من با لبخند بهش نگاه ڪردم  ے مشت اروم زدم ب بازوش تو چته پسر ها؟؟ باربد : یعنے نمیدونے چمه ؟؟؟ سام: بخاطر رفتن من ما ک باهم حرف زدیم باربد : تو حرف زدے ن من سام من بدون تو تو این خراب شده چیڪار ڪنم اصلا چرا بمونم بخاطر چے بخاطر ڪے ؟؟ همه ے امید من اینجا تویے تو هم میخاے برے سام: مگ بچه اے این حرفا چیه باربد من فقط ے چند وقت میرم ایران خیلے زودم برمیگردم مادرم حساس شده نگرانمه دلتنگه باربد : ۵ ساله حساس نشده بود ایندفعه حساسه ؟؟ سام : ایندفعه فرق میڪنه باربد خودت ک میدونے مامان ۵ ساله دورے منو تحمل ڪرده حالا میخاد ببرمش ایران باربد : من بدون تو چیڪار ڪنم اینجا ؟اصلا بدون تو مگه روزا میگزره سام : باربد من ک نمیخام موندگار بشم پسر برمیگردم بابا یڪے دوماه شاید بیشتر نمیشه نترس ڪلے ڪار داریما باربد : اگه موندگار بشے چے ؟؟؟ سام : من بهت قول دادم قول شرف میدونے ک قولام قوله
نمایش همه...
Part 47 سامے : ابے ب دست و صورتم زدمو رفتم اشپزخونه  نشستم پشت میز مامان با لبخند مشغول گرفتن لقمه برا من بود سامے : خب بگو چه خبر مامان خوشگل من افسانه : ے چیزے بگم قول میدے ن نیارے ؟؟؟ سام: تا چے باشه ؟؟ افسانه : عه سامے : اخ دردت ب جون من فداے اون تیز نگاه ڪردنت برم من افسانه : اومدم راضیت ڪنم ے چند وقت بریم ایران سام : ایران ؟؟؟ افسانه : اره دلم پوسید عزیزم پدرت ک از صبح سرڪاره تو هم ک پیشم نیستے از صبح باید درو دیوار خونه رو نگاه ڪنم دلم برا مامان برا دوستام برا همه شون تنگ شده سامے : تجربه ب من ثابت ڪرده ک هر وقت مامان خوشگلم خودشو بهونع میڪنه الڪیه ک ب نفع پسرش ڪار ڪنه مگه نه ؟؟ افسانه : اره شاید ولے دل خودمم گرفته واقعا احتیاج دارم ے چند مدت ایران باشم سامے : من ڪار دارم مامان .... افسانه : باز گفتے ڪار ؟؟؟چه ڪارے هان از صبح تا شب تو رینگ چے میخاے ؟؟؟از صبح تا شب مشت بڪوبے مبارزه ڪنے چیو ب ڪے میخاے ثابت ڪنے ؟؟؟ سامے : ڪمے خودمو ڪج ڪردمو رو صندلے جا ب جا شدمو همینجورے ک داشتم لقمه اے ک برام گرفته بود و میخوردم لب زدم دوس ندارے پسرت ورزشڪار باشه ؟؟؟ افسانه : چرا معلومه ک میخام ولے ن اینڪه این ورزش تمومه زندگے پسرمو بگیره ک مادرشو فراموش ڪنه ... سام : مامان این حرفارو نگو ے غریبه الان بشنوه با این سوزے ک تو دارے تعریف میڪنے فک میڪنه واقعیه باورش میشه افسانه : مگه دروغ میگم ؟؟این ورزش بوڪس و رینگ و مبارزه چند ساله تمومه وقتتو گرفته اونقدر ک از پیشمون رفتے سام : اشک از چشماش چڪید از رو صندلے بلند شدم جلو رفتمو سرشو چسبوندم ب قفسه ے سی..ه ے م تحمل ریخته شدن اشڪاشو نداشتم دنیام داغون میشد الهے من قربونت برم اشک نریز افسانه : مگه من چے خواستم هان فقط میگم ۵ سال چسبیدے ب رینگ و مبارزه حالا فقط ے چند وقت ازش دور باش باهام بیا ایران بریم مگه چے خواستم من باید ارزوے اینو ب گور ببرم ک پسرم دوباره پیشمه سامے : تحمل دورے ازش ممڪن نبود حتے تو تصورم الهے قربونت بشم چشم هر چے تو بگے ..
نمایش همه...
Part 46 سام : نگران چیے ؟؟ افسانه : چرا برنمیگردے پیش من و پدرت هنوزم رو تصمیمت مسرے ؟؟؟ سام : باز شروع شد مامان ؟؟ افسانه : بس نیست ۵ سال دورے ؟؟؟ سام : الهے فدات شم همچین میگے ۵ سال انگارے ۵ سال پیشت نیومدم خب میام بهت سر میزنم ک هر چند ماه مثل الان ک تو اومدے افسانه : اخه مگه من چند تا بچه دارم چرا متوجه نیستے میخام بچه م ڪنارم باشه پیشم باشه سام : میام باشه اوڪے شه ڪارام افسانه : ۵ سال ڪارات اوڪے نشده ؟؟؟بخاطر اون دختره ے ... سام‌: باز دوباره هجومے از خاطرات سیاه تو ذهنم مرور شد شقیقه هام نبض میزد و همینطور قلبم ملافه رو تختے با خشونت چنگ‌زدم نگاهم ب مامان بود اما حواسم ے جاے دیگ مامان اروم لب زد افسانه : خوبے پسرم چت شد دوباره ببخشید ... سام : وقتے دید جوابشو نمیدم خم شد رو صورتم نگرانش ڪرده بودم اب دهنمو قورت دادمو چند بار مشتمو باز و بسته ڪردم این ڪار ب ارامشم ڪمک میڪرد نباید نگرانش میڪردم خوبم مامان ... نگاهش رو عسلے و ب جعبه ے داروهام افتاد افسانه : داروهاتو میخورے عزیزم  ؟؟ سام : بله طبق دستور مامان خوشگلم گزاشتم رو عسلے ک جلو چشمم باشه بخورم افسانه :الهے فدات شم‌ من سام : خدا نڪنه برم ے ابے بزنم دست و صورتم تا مامانم ے چایے مشتے از اون چایے هاش ک عطرش ڪل خونه رو ورمیداره بریزه من اومدم ...
نمایش همه...
Part 45 سام: با تڪوناے دست یڪے چشامو باز ڪردم مامان بود باورم نمیشد فک ڪردم خواب میبینم چند بار چشمامو باز و بسته ڪردم گ لبخند پررنگ مامان و دیدم دست ڪشیدم تو موهامو سر جام نشستم ک مامان هم لبخند زد و نشست لبه ے تخت سام : ڪے اومدے ؟؟چرا مهرداد هیچے بهم نگفت افسانه : اولن ک سلام پسر عزیزم خوبے صبح بخیر دومن ب جاے سلام وعلیک و خوش اومد گوییته سام : دست خودم نبودم یڪے از خواب بیدارم میڪرد اعصابم ب هم میریخت سعے ڪردم لبخند بزنم از چشماش میخوندم ک نگرانم بود همیشه نگران بود حتے وقتے شاد بود و خوشحال بازم نگرانم بود ے چیزے تو عمق چشماش میدیدم انگار ترس از دست دادن منو داشت همیشه سلام مامانم خوبے حالا بگو بدونم ڪے اومدے ؟؟؟ افسانه : صبح ساعت ۶ رسیدیم نگفتم بیاے فرودگاه ڪه دوست نداشتم زابراه بشے ... سام : دوس نداشتے یا میخاستے سوپرایزم ڪنے افسانه : دومیش سوپرایز تر میشے بدونے میز صبحونه رو هم چیدم دوستت صبحونشو خورد رفت حالا پسر خوش تیپ ورزشڪارم بره تا دست و صورتشو بشوره منم میرم چایے میریزم سام : نگاهم از رو صورت مهربونش سرید رو دستاش دستاشو تو دستم گرفتمو ب لبم نزدیک ڪردمو بوسیدمش ... افسانه : عه زشته مامان جان اینجورے نڪن ... سام : نگاهمو بهش دوختم‌چیڪار خوشگل خانوم بوسیدن دست مادرم زشته ؟؟ افسانه : ن عزیزم ن سام : برق اشک تو چشماش میدیدم قبل اینڪه اشک از چشماش بریزه بغلش ڪردم و عطر تنشو بوییدم تنها زنے ک ازش بدم نمیومد و تنها زنے ک ب خلوت راهش میدادم مامان بود و همینطور مامان بزرگ ک ایران بود چقد دلم براش تنگ شده بود ڪمے ازش فاصله گرفتمو ب چشمهاے خیسش زل زدم میخاے همینجورے اشک بریزے ؟؟؟میدونے حساسم فک میڪردم پیشت نباشم راحتے ،نمیدونستم ک دوباره باعث ناراحتیت میشم افسانه : این چه حرفیه میدونے چقد دلتنگت بودم من ثانیه به ثانیه ب تو فک میڪنم چیڪار میڪنے ڪجامیرے ناهار و شامتو مرتب میخورے سام : من همه ڪارامو بخاطر مامان خوشگلم درست انجام میدم
نمایش همه...
Part 44 سارا : گرفتن فیلم ے دلیل دیگ هم داشته ڪاش هنوز ڪار از ڪار نگزشته و مدارک پزشڪیت داخل بیمارستان موجوده برا شڪایت اقدام میڪردے من فک میڪنم چون فهمیدن تو پزشڪے فیلم ازت گرفتن ک بعدن ازت اخاذے ڪنن سپیده : واے سارا نگو دلم لرزید ب وحشتے افتاد ب جونم ..چ جورے پیدام ڪنن اخه؟؟؟ سارا : اون ڪثافتا حتما ڪیفتو گشتن اسم و فامیلیتو دیدن فک میڪنے برا ے مشت دزد جانے متجاوز چه ڪارے داره پیدا ڪردن ادرس ے دڪتر تو تهران اونم تو ڪه تو ڪارت حرفه اے ڪافیه از چند تا بیمارستان بپرسن اونم تصادفے بیمارستانهاے ک توشون ڪار میڪردے و میڪنے سپیده : احساس ڪردم یه لحظه ضعف تمومه بدنمو گرفت فشارم افتاد  دستمو گزاشتم رو پیشونیم اخ سارا جلو اومد و دستشو انداخت پشت ڪمرم سارا : چیشد عزیزم بزار برات ے اب قند درس ڪنم سپیده : ن‌نمیخاد عزیزمم سارا : فک میڪنے نمیدونم حالت بده این حرفا رو میگم ن میدونم حالت بده میگم ڪه ب خودت بیاے بدونے اگ این اشغالا همین الان دستگیر نشن بعد ممڪنه بلاهاے بدتر سرت بیارن تو دوستم فقط نیستے تو دیگ خواهر منے سپیده سپیده : میدونم عزیزم ... سارا : اگ الان جلوشونو بگیریم مطمن باش ب نفعت میشه همه چیز لاقل خیالت راحته ے روزے ے جایے ڪسے دوباره برا خاطر فیلم س...سے ک از تو تو گوشیش داره خفتت نمیڪنه سپیده : ڪاش میشد سارا اما نمیخام رو حرفش حزف بزنم الان شاهین مثل ے انبار باروت میمونه درسته ارومه اما الان منتظره از من ڪوچیڪترین چیزے ببینه میزنه زیر همه چے من نمیخام من دوسش دارم سارا حالم با شاهینم خوبه ....
نمایش همه...
Part 43 سپیده : سارا جان چیڪار ڪنم میگه نه نمیخام باهاش لج ڪنم میخام هر چے بگه بگم چشم سارا : چرا اینجورے شدے سپیده مگه تو برده ے اونے ک هر چے بگه بگے چشم تو ک خیانت نڪردی  انقد دارے بهش رو میدے بهت تجاوز شده سپیده : غرورش خورد شده همین ک فراموش ڪنه برام بهترین ڪار ممڪنه نه شڪایت نمیڪنم سارا همین ک شاهین ڪنارم موند برام بسه سارا : اخه عزیزم این 3نفر راست راست تو خیابونا بچرخن و ب دختر و زن یڪے دیگ تجاوز ڪنن سپیده : جلو رفتم دستاے سارا رو تو دستام گرفتم عزیزم یادم نیاد خواهش میڪنم ازت من ے بار مردمو زنده شدم دیگ نمیخام سارا : اخه... سپیده : اونا ازم فیلم گرفتن سارا سارا : چے ؟؟؟ سپیده : اره تا حالا نگفته بودے چرا ؟ سپیده : نمیدونم یادم رفته بود حتما اشک ار چشام چڪید ک دست سارا رو شونه هام نشست سارا : اروم باش عزیزمم ببخشید ب هم ریختمت سپیده : اشڪاے ک صورتمو خیس ڪرده بود  پاک ڪردم ن عزیزم سارا اگ اون فیلم پخش شه من چیڪار ڪنم ؟؟همش تو دلم دعا دعا میڪنم پاک ڪنن اون فیلمو سارا : مدارڪاتو دزدیدن  ؟؟ سپیده : ن فقط دستبند و ساعتمو گردنبند و گوشواره هامو سارا : لعنت بهشون بیاد اشغالاے ڪثافت دوس دارم میدیدمشونو با دستاے خودم تیڪه تیڪه میڪردمشون ...
نمایش همه...
Part 42 سپیده:  سارا نمیدونے چقد خوشحال شدم برگشت سارا : بهتر از جاے تو اخه ڪجا بره سپیده : میخام براش سنگ تموم بزارم سارا : نه ک تا قبل این نمیزاشتے والا ک براش همه چے تموم بودے ڪوفتش بشه اون شاهین تورو سپیده : لبخند زدم بهش افسانه : ے جورے سی.هاتو ڪبود ڪرده ڪه انگار از قحطے دراومده وحشے سپیده : خخخ ب عشقم  نگو وحشے سارا : عجب سپیده : مانتو مو بده بپوشم بریم دیر شد سارا : اوه چه خبره حالا انقد عجله دارے سپیده : میخام قبل اومدنش خونه باشم سارا سارا : اوهوع حالا انقد لیلے ب لالاش نزار سپیده : واے نگو اینجورے سارا همینجورے ک مانتو مو داد دستم لب زد سارا : راستے امروز با وڪیلت صحبت ڪردے بره دنبال ڪاراے شڪایت از اون 3تا ڪثافت سپبده : نه جلوے ایینه وایستاده بودم تا اینو گفتم سارا با ے گارد اومد جلو روم وایستاد و سارا : یعنے چے نگفتے سپیده : شاهینم نمیزاره گفت شڪایت نڪن سارا : یعنے چے گفته شڪایت نڪن واے سپیده نگو میخاے ب حرفش گوش بدے ک خندم میگیره یعنے تو میخاے اون ۳ تا اشغال راست راست بچرخن برا خودشون ؟؟؟ 3تا اشغال همزمان بهت تجاوز ڪردن هر ڪارے دلشون خواسته با تو ڪردن اونوقت تو میخاے ولشون ڪنے راحت صاف صاف بگردن برا خودشون اره ؟؟؟
نمایش همه...
Part 41 سپیده : تند داشت سی.هامو میک میزد صداے اخ و اوخم بلند شده بود ڪه سی..ه ے دیگمو تو مشتش گرفت و شروع ڪرد مالیدن و با نوک سی..ه م بازے ڪردن لبمو گاز میگرفتم همش و دستمم گردنشو لمس میڪرد وڪمرشو نوازش میداد اونقد نوک سی..هامو میک میزد و میڪشید ک خیلے بزرگ شده بودن نقطه ضعف من رو سی..هام بود تا صداے مهین رو شنیدم ک شاهین سرشو بالا اورد و زبونشو ڪشید زیر گردنمو لب زد لعنت ب خروس بے محل سپیده : عه اقایے من صبحونه اماده ڪرده طفلک شاهین : من میخاستم شیر زنمو بخورم سپیده : همینجور ک بند ڪرستمو و تاپمو میدادم بالا نگاهم ب شاهینم بود داشت میخندید اخ ک من چقد این نگاه و این خنده هارو دوس داشتم احساس میڪردم باید خودمو بیشتر براش بزارم درسته ک قبلنم در اختیارش بودم دوسش داشتمو عاشقش بودم اما الان باید همه چیز اونے باشه ک شاهینم میخاد اون دوباره منو خواست ک برگشت میتونست بره ک اونوقت نابود میشدم اما مونده بود یعنے ے فرصت داده بود ب خودش ب من ب زندگیمون اون داشت میخندید و من غرق چهره ے خندونش شده بودم باید تماممو براش از این ب بعد بزارم همه چیزمو همه چیزمو بعد اینڪه بهم تجاوز ڪردن من دست خورده و دست مالے شدم شاهین خواست ک دوباره پیشم باشه باید اونقد غرق خوشیش ڪنم ک یادش بره اونشب و خودمم باید یادم بره چے ب روزم اومد چے شد اونشب مهین : خانوم جون صبحونتونو تو تراس رو میز بچینم سلام عزیز دلم صبح بخیر اره همونجا بچین ..... اخرین مریضمم دیدم رفت از سر جام بلند شدم و رو پوش سفیدمو از تنم دراوردم شالمم دراوردمو انداختم رو میز و جلوے ایینه قدے اتاق وایستادم  ڪه صداے سارا اومد ڪه سوت میزد وارد اتاق شد سارا : اوهوع خوشگل خانوم داره ب خودش میرسه سپیده : رومو برگردوندمو بهش با لبخند زل زدم جوون قربونت بشم من خسته نباشید ساراے من سارا : شما هم خانوم دڪتر اومد نزدیڪم نگاهش رو صورتم بود و بعد رو گردنمو سی.هام چرخ خورد سارا : ڪبود شده ک باز سی..هات دیشب حسابے دادے بهش اره ....
نمایش همه...
Part 40 سپیده : ملافه رو از رو تن برهنم ڪنار زدم با دیدن شاهینم ڪه ڪنار من خوابیده بود لبخند زدم دستمو بردم داخل موهاش و شروع ڪردم نوازش ڪردنش شاهین خوشگل بود حتے سیڪس پڪم نداشت معیارم هیچ وقت اینا نبود ب قول سارا ک همیشه  میگه تو پشمالو دوس دارے سنتے سنتے باشه مردت اما صورت شاهین حتے اون موهاے ڪم پشتش ڪه تقریبا جلو موهاش ے ڪم ریخته بود یا اون بینے قلمے ڪمے بزرگش ک ب صورتشم میومد تو نگاه من همیشه جذاب بود . چقد خوشحالم ڪه دوباره دارمش دوباره پیشمه دوباره هست اگه نمیومد قلبم از تپش شاید واے میستاد مثل این دو هفته ک همش از استرس زیاد میڪوبید استرس اینڪه نڪنه رفته ک نیاد نڪنه رفته ڪه تمومش ڪنه هر وقت استرس تمومه وجودم و میگرفت ڪه نڪنه نیاد میرفتم سراغ ڪمد لباس و بازش میڪردم ب همه لباسهاے شاهین نگاه میڪردم داخل ڪمد جز چند دست چیزے نبرده بود حتے وسایل دیگه ش. ک داخل گاو صندوق بود صند ماشینش و پول و چیزاے دیگه همینا بهم دلگرمے میداد ک برمیگرده ،،،برام سخت بود ک ب دو هفته ے پیش فک نڪنم اما باید بتونم باهاش ڪنار بیام فراموش نمیشد نه اما ڪنج ذهنم ے گوشه از ذهنم باید میزاشتم و دیگ هم بهش فک نمیڪردم سرمو خم ڪردمو گونه شو بوسیدم از سر جام بلند شدمو سمت حمام رفتم دست میڪشیدم رو سی.هام ک جاے گاز و دون شاهینم داشت ب ڪبودے میزد لبمو از یاداورے دیشب گاز گرفتم.. داخل رختڪن بعد اینڪه خودمو خشک ڪردم لباسامو تنم ڪردمو از حمام خارج شدم هنوز بیدار نشده بود با لبخند سمتش رفتم و رو تخت نشستم و خم شدم رو صورتش ڪه موهاے خیسم پخش شد رو شونش ڪه بیدار شد دستاش دور ڪمرم حلقه شد و صورتشو از رو تاپم ب سی..هام چسبوند و از رو تاپ دهنشو باز ڪرد و گاز میخاست بگیره سلام اقایے من صبحت بخیر دندوناش و رو هم سایید و لب زد شاهین : سلام خانوم س..ڪسے من سپیده : چیه دوس ندارے اقاییم ؟؟ شاهین : چراا زیاد سپیده : دوباره سی..هامو از رو تاپ مالید ڪه دستمو بردمو یڪے از بنداے تاپمو دادم پایین و سی..مو از تو ڪرستمو دراوردم و تا سی..م دراوردمو هول زده و سریع نوڪشو تو دهنش گرفت و با خشونت شروع ڪرد م..ک زدن نقطه ضعف من سی.هام بود لبمو گاز گرفتمو با هر اه من بیشتر زیر دندوناش م..ک میزد ..
نمایش همه...
سپیده : اه میڪشیدم ڪه شاهین زبونشو دور نوک صورتے سی.هام میڪشید لبمو از شدت ش..هوت گاز میگرفتموو انگشتاے دستم لاے موهاے شاهین میلغزید و اون همینجورے در حال مک زدن نوک سی..هام بود اخخخ اییے نوک سی..مو از دهنش دراورد و نگاه خمارشو بهم دوخت و جووون خی...س ڪردے این سلطانم سی..خ ڪرده برات نگاهم ب برجستگے مردو ش افتاد خم شدم و دستمو بردم سمت ڪمربند شلوارش و باز ڪردم شلوار و شورتشو باهم تا رو زانوهاش ڪشیدم پایین ک مردونه ے را...شده ش بیرون افتاد تو دستم گرفتمو سرشو بوسیدم و تو دهنم فرو ڪ.ردم ڪه همه شو تو دهنم جا ڪرد و از موهام گرفت و رو زانوهاش خم شد و شروع ڪرد عقب و جلو ڪردن و ناله میڪرد و یهویے از دهنم ڪشید بیرون و دستاشو اورد پایین و سی..هامو تو دستاش گرفت ڪه گرفتمش تو دستم تو دهنم جا.ڪ.ردم اروم شروع ڪردم لیسیدن ک ناله ے مردونه سر داد بعد از چند دقیقه از ارنجم گرفت و بلندم ڪرد چند ضرب رو سی..هام زد امشب ب گ..ا میدمت ج...ده از حرفاش و مال..ش سی..هام ح..رے شده بودم ڪه چسبوندم به دیوار طورے ک سی..هام با دیوار مماس شده بود موهامو ڪشید و زیر گوشم با لحن خشن و ه..اتش ک من میمردم براش لب زد ج**ده امشب ج*رت میدم پاره ت میڪنم پاره اخخخ من مال تو ام هر ڪارے دوس دارے ب..ڪن مرد من ج.رم بده پارم ڪن اخخخ سر مردو ه شو رو چاک باص..م  احساس ڪردم ڪ  بالا پایین میڪشید اول حس ڪردم میخاد ب..نه تو جلوم از پشت اما با دردے ک زیر دلمو ڪمرم پیچید و جیغے ک ڪشیدم از عقب واردم ڪ..رده بود موهامو از پشت ڪشید ڪه دستمو بردمو رو لپراے باص..م گزاشتمو از دو طرف بازشون ڪردم ک دردم ڪمتر بشه شاهین پشت سر هم با خشونت خودشو بهم میڪوبیدد .....
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.