یادداشت ها

وقتی جلیلی از برنامه 7هزارصفحه‌ای خودش حرف می‌زنه انگار داره از کتاب مقدسش حرف می‌زنه. وقتی میگه 11سال دولت سایه بوده انگار داره میگه 11 سال در حال تبلیغ مخفیانه بوده و الان در مرحله اظهار دعوتشه. هواداران متعصب هم که زیاد داره. خودش رو محدود به ایران هم نمی‌دونه و گمون داره رسالتش فراتر از مرزهای ایران و شامل حال همه جبهه انقلاب و محور مقاومت و این چیزاست. الان به شوخی بخونین ولی چندسال دیگه معلوم میشه این آدم ریاست‌جمهوری واسش مهم نبوده، هدف اصلیش فرقه سازی بوده. همه ادعاهاش هم ابطال ناپذیره و مشخص نمی‌کنه اگر چه اتفاقی بیفته خواهد پذیرفت که اشتباه کرده! تازه الان در مرحله مکه‌ست، بذارین برسه به مدینه! سلامتون می‌کنم. .

وقتی ملازمت و مصاحبت عرفان سمی و سم عرفانی را اختیار می‌کنید، اندیش‌مندان بی‌ریشه و ریش‌مندان بی‌اندیشه را بر پیشاب کردن به پیشانی خود پیشه‌ور می‌کنید. آن گاه است که ناگاه صدای ضجه و آه از نهاد عقل خودبنیاد برمی‌آید چرا که سروشی رویش جهیده و تویش تپیده و عرق شرم ناسوتیان را بر شرمگاه نالوطیان دویده و این مائیم که باید باور کنیم که این سروش آن وحوش را یاور نبوده و تار تاتاریان ایران را پود نبوده و فروقی پرفروغ میان آن‌ها موجود بوده و این‌ها هرگز با یک‌دیگر مخرج مشترک نداشته‌اند گرچه مدخل مشترکی داشته بودند که ما بودیم. .

وقتی ملازمت و مصاحبت عرفان سمی و سم عرفانی را اختیار می‌کنید، اندیش‌مندان بی‌ریشه و ریش‌مندان بی‌اندیشه را بر پیشاب کردن به پیشانی خود پیشه‌ور می‌کنید. آن گاه است که ناگاه صدای ضجه و آه از نهاد عقل خودبنیاد برمی‌آید چرا که سروشی رویش جهیده و تویش تپیده و عرق شرم ناسوتیان بر شرمگاه نالوطیان جاری شده و این مائیم که باید باور کنیم میان این سروش و آن وحوش، فروقی پرفروغ وجود داشته و این‌ها هرگز با یک‌دیگر مخرج مشترک نداشته‌اند گرچه مدخل مشترکی داشته بودند که ما بودیم. .

1 افول آدم‌ها پس از اوج، از جالب‌ترین امور دنیا برای مشاهده و عبرت‌گرفتن است. 2 تأثیرات جلال‌الدین رومی را مشاهده می‌کنید. هم به مغز شما می‌ریند هم به زبان‌تان. 3 اینم از شانس ماس! .

"من علیه برادرم! من و برادرم علیه پسرعموهایم! من و برادر و پسرعموهایم علیه قبیله! من و قبیله‌ام علیه دنیا!"

در هر چیزی با اعتماد به نفس و مطمئن و پررو نظر بدهم، در سیاست چنین نیستم. چون نه پیگیرش هستم، نه سوادش را دارم، نه مطالعه مستقیم و مربوطی دارم فلذا این حرفم را صرفا به عنوان فکرهای خودم با خودم بخوانید. این‌که فکر کنیم با رأی‌دادن به پزشکیان داریم بازی بالاسری‌ها را خراب می‌کنیم خوش‌خیالی محض است؛ در هر حال این بازی آن‌هاست. ازین رو به هر کسی که هم‌چنان تصمیم به رأی‌ندادن دارد احترام می‌گذارم. اما خب خیال خام دیگری نیز این وسط هست و آن این است که فکر کنیم "در ج.ا همه نیروها یک‌دست و هم‌سو هستند و هوشمندانه بازی‌ای را طراحی کرده‌اند که به هر حال به نفع آن‌ها تمام خواهد شد!" خیر چنین نیست، این یک فکت است که در هر جایی مجموعه‌ای از نیروها و عوامل متضاد وجود دارند که در سطوح و ساحاتی همکاری دارند و در سطوح و ساحات دیگری رقابت! جمله اول متن، جمله معروفی هست که به همین واقعیت اشاره دارد؛ به شبکه پیچیده همکاری‌ها و رقابت‌های میان نیروهای مختلف؛ به این واقعیت که رقیبِ الان و این‌جای تو، در زمان و مکان دیگری متحدت می‌تواند باشد علیه رقیبی دیگر! نباید ج.ا را به مثابه یک کل یک‌پارچه در نظر گرفت. گرچه کلیت و جزئیتش آفت است و نصیب مردم هیچ کشوری مباد! اما مشارکت انتخاباتی، همکاری با بخشی از ج.ا علیه بخشی دیگر از آن است. آری رأی‌دادن کردیت‌دادن و اعتباردادن به ج.ا است و بسیاری از من و امثال من متاسفانه خود را ناگزیر یافته‌ایم چنین کنیم. ما با بخشی از ج.ا که مسعود پزشکیان نمایندگی می‌کند، همکاری می‌کنیم تا بخشی دیگر از ج.ا و توده‌هایی که سعید جلیلی نمایندگی می‌کند، مسلط‌تر، جسورتر، وقیح‌تر نشوند. به گمان خودم این دلیل به اندازه کافی موجه هست که به مسعود پزشکیان بار دیگر رأی بدهم. بازی هزینه/فایده برای هر دو سمت ماجرا وجود دارد. اصلا این‌طور نیست که انتخاب چه جلیلی و چه پزشکیان برای ج.ا یک‌سره سود باشد و سودش نیز علی‌السویه باشد. بخشی از کلیتِ متکثرِ ج.ا از انتخاب جلیلی سود و زیان خاصی می‌برد و بخشی دیگر، از انتخاب پزشکیان سود و زیان خاصی می‌برد. از سوی دیگر، مردم مخالف ج.ا نیز هم از عدم مشارکت و هم از انتخاب پزشکیان، سود و زیان خاصی را می‌برند. منتها گمان دارم نیروهای متکثر بالاسری در ج.ا، هزینه/فایده خود را در خصوص هر کاندیدا بهتر و دقیق‌تر سنجیده‌اند نسبت به خیلی از اجتنابی‌ها و تحریمی‌هایی که برآورد دقیقی از هزینه/فایده مشارکت یا عدم مشارکت خود ندارند. و بجای استدلال و محاسبه این هزینه/فایده‌ها، با شبه استدلال‌هایی نظیر "خون مهسا و نیکا و مجیدرضا" به دنبال پشتوانه احساسی برای موضع خودشان هستند. نقب‌زدن از خون شهیدان "جنبش مبارک زن زندگی آزادی" به لزوم تحریم انتخاباتی، مثل نقب‌زدن از خون شهیدان دفاع مقدس به اجبار قانونی حجاب است. قتل مهسا، پیامد تشدید کنترل حجاب بود و این تشدید هم نتیجه لبیک‌گفتن رئیسی به خواسته‌های توده‌هایی که او را به قدرت رسانده بودند. درست است که رئیسی گشت ارشاد را تشدید کرد، درست است که کفتارهای گشت ارشاد دخترک را وحشیانه کتک زدند، درست است که ج.ا وحشیانه سرکوب کرد، اما مسبب اصلی همه آن ماجراها توده‌های عرزشی بودند. خون مهسا اول از همه بر گردن توده‌هایی بود که از رئیس‌جمهور منتخب‌شان چنین توقعی داشتند. نقش توده‌ها را خیلی دست کم گرفته‌ایم، سیاست‌مدار و دولت‌مرد هر چقدر هم پلید و سفاک، باز هم ناآرامی را ترجیح نمی‌دهد و منطقی نیست در شرایطی که درگیر مسائل مهم‌تر هست، بر سر چیزهایی نظیر حجاب و دیگر آزادی‌های اجتماعی برای خودش چالش درست کند، اما برای راضی نگه‌داشتن توده‌های حامی‌اش ناگزیر است چنین کند و هزینه ناآرامی و سپس سرکوب وحشیانه را به جان بخرد، تا از فایده حمایت آن توده‌ها در مواقع دیگر بهره‌مند شود. اصلا بگذارید این جوری بگویم، احتمالا مشکل واقعی ما با ج.ا نیست، ج.ا مجری اراده توده‌هایش است. دعوای اصلی بین ما و توده‌های عرزشی‌ست. توده‌هایی سراسر عقده، توهم، حماقت، نفرت، تفرعن و نخوت، دیگرستیزی، واقعیت‌گریزی و... دقیقا مانند کسانی که این شب‌ها توی خیابان می‌بینم. جلیلی این توده‌ها را دارد نمایندگی می‌کند. من نه تنها رأی خواهم داد بلکه برای اطمینان شخصی خودم از سلامت انتخابات در تنها یکی از هزاران شعبه، به عنوان نماینده پزشکیان پای صندوق خواهم بود. اگر می‌خواهید از همین شنبه آتی شاهد نمونه شیعی مدمکس باشید و نعره‌های حیدر حیدرِ گله‌های موتورسوار هواداران جلیلی را بشنوید، انتخاب خودتان است. احترام می‌گذاریم. شب بخیر

نه از باب اینکه به نجف علاقه داشتند، از باب اینکه قم را نمی‌خواستند. قم موی دماغ بود، نزدیک بود به اینها، مفاسد را زود ادراک می‌کرد و کارهای این‌ها زود برش منکشف می‌شد. https://farsi.khamenei.ir/sahifeh-content?id=13074

خواب آخرین خاکریز بود، که آن هم سقوط کرده. حالا دیگر در هیچ نقطه‌ای برتری استراتژیکی ندارم و زاغه‌هایم تقریبا خالی هستند. فرمان تخلیه شهر را صادر کرده‌ام. زبده‌ترین نیروهایم را که در واقع آخرین نیروها هستند، برگزیده‌ام تا با عملیات ایذایی سرعت پیش‌روی دشمن را کمی کم‌تر کنند تا من آخرین غیرنظامی‌ها را از شهر خارج کرده و سپس داغ فتح یک شهر آباد را بر دل‌شان بگذارم. می‌خواهم مطمئن شوم آن هنگام که وارد شهر می‌شوند لبخند غرور فاتحانه بر صورت‌شان بخشکد و این جنگ جز همان خون و عرقی که ریخته‌اند غنیمتی برای‌شان نداشته باشد. سپس در حالی که می‌دانم از سد آخرین نیروهایم گذشته‌اند، سیگار آتش‌کردن که کلیشه‌ای است پس هیچی، وودکا خوردن هم حتی اگر ساقی خوب در آن بلبشو پیدا کنم که قرص نریخته باشد، اصلا در شأن رزمنده مکتبی نیست پس هیچی، آها شلوارم را پس از تکاندن آخرین قطرات بول از رخ مبارکش بالا می‌کشم و مانند یک سامورایی هاراگیری می‌کنم. شاید این بار بتوانم خوب بخوابم. .

هایده و محسن چاوشی - دزیره @Ai_Persian_Melodies