بهای یک روز بارانی🌧
-مَگِهدآریمبِهتَراَزآغوشِت💘🧸- ژانر : +18 ، ددی لیتل گی 💦🔞 به قلم : پری🍓🍼 خلافــــکار هـــات مــــن تمام شده
نمایش بیشتر3 608
مشترکین
-1324 ساعت
-947 روز
-10130 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
وزنهی آهنی یک گرمی رو به باقی وزنههای آویزون از نیپل مرد اضافه کرد و با دیدن صورت سرخ از دردش، آروم و معصومانه خندید.
_صورت کبود شده از دردت رو دوست دارم.🔥
وقتی فریان از شدت درد نالید، شدیدتر از قبل خندید و وزنه رو به عمد کشید.
_مخصوصا وقتی دارم میگامت و اینطور با نفرت بهم نگاه میکنی ولی کاری از دستت برنمیاد فرمانده.😏💦
https://t.me/+1VqtxS8NW9ljMzk8
https://t.me/+1VqtxS8NW9ljMzk8
100
Repost from N/a
#گیر یه الفای خشن میوفته و دوقلو ازش حامله میشه.....🔥🔞🔞
_مثل اینکه #شکارچی کوچولو برای پاره شدن لباسهاش توی تنش عجله داره.
لبخندی روی لبم جاخوش کرد و دستم رو روی #دیک_برجسته_اش🍆 به حرکت دراوردم که با اهی غلیظ تر همزمان که به جون گردنم افتاد به یکباره بقیه #حجم_دیکش🍆 رو #داخل_سور_اخم🍑 کرد که لحظه ای به خاطر ناگهانی بودن کارش #نفس🚫 توی سینه ام حبس شد و اون.........🔞🔞🔥🔥
https://t.me/+mDMEZpfeePdjYWVk
https://t.me/+mDMEZpfeePdjYWVk
۶ پاک شه 🌞
200
Repost from گسترده نگاره سومی😍🧿
00:02
Video unavailable
#مثبت18سال😱
با خشم و عصبانیت سیلی روی صورتش زدم
که افتاد رو تخت
هقی زد ولی بی توجه به گریه هاش باسنشو کشیدم سمت خودم و شلوارشو درآوردم
_آ.. اهیر داری چیی. چیکار میکنی تروخدا ولم کن بچه ها صدامونو میشنون
سرشو به بالشت فشار دادم تا کمتر زر زر کنه♨️💘
_خفه شو سام تو بهم دروغ گفتی اینم مجازات دروغاته
محکم بدون چرب کردن مق.عدش یه ضرب واردش شدم که ناله من و فریاد اون تو اتاق پیچید...
با حس گرمی #خون روی #مردونگیم با عصبانیت... ❌🔞⚠️
#مافــیایـی
"خطر اعتیاد شدید به رمانهای این چنل بالاست" 🩷💦
https://t.me/+q7qpbxrU-bsxMmFk
https://t.me/+q7qpbxrU-bsxMmFk
400
Repost from N/a
00:03
Video unavailable
#پارت1🏳🌈
- تجاوز کردن به روحِ و جسم من برات عادی شده؟!
ملافه رو روی تن #برهنه و خونیم کشید. سیگار برگشت رو برداشت و لبخندی زد. خسته بود کم به تنم نتاخته بود.
- نگفتم به تنت حساسم؟ چرا اینجوری کردی؟ نگاه کن تنت رو...
پوزخند زدم و سمت چاقو رفتم.
- رهام کن سیاوش! یک ماه دارم از درد به خودم می پیچم تا شاید نجاست تنم کم بشه اما هر دفعه زیر تو بدتر #کثیف میشم!
اسلحهای که مخفی کرده بود رو برداشتم و با چرخیدنش سمت مشروب سمتش نشونه گرفتم. هیستریک نالیدم:
- هر شب بهم #تجاوز می کنی فکر کردی خوشم میاد زیر هم نوع خودم باشم؟ زیر یه مرد! کسی که خواهرم رو دزدید تا منو نابود کنه کثافت اون فقط پنج سالشه!
ماشه رو کشیدم و سیاوش بطری ویسکی رو انداخت.
- بندازش زمین!
صدای گلوله تو اتاق پیچید....🥲
گی لاو انتقامی
سیاوش #مستری که فریاد رو به #بردگی میگیره😭🏳🌈
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
19 پاک✅
700
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
Photo unavailable
دانیار دختری رو که از بچگی نافشو به اسمش بریدن وفرار کرده رو بعد سه سال پیدا میکنه و فکر میکنه بچشون رو چند سال پیش سقط کرده که 😱
سیلی به صورتش زدم و موهاش رو کشیدم.
_عوضی بچه من رو سقط کردی که بری بچه کی رو توی شکمت بزرگ کنی هان؟!بچه عشقتو؟!
بچه منی که #شوهرت بودمرو انداختیی؟!
دانیار نیستم اگه امشب یه بچه توی #شکمت نکارم.
با گریه شروع به حرفزدن کرد که عصبی تر شدم.
_ولم....هق....ولم کنعوضی.
شلوارش رو پاره کردم و خودم رو بی رحم #واردش کردم که از درد داد بلندی کشید که در اتاق باز شد یه پسربچههمون طوری که چشماش رو میمالید اومد،داخل.چقدر شبیه منبود.
پسر چقدر شبیه منبود.
چشمشکه به منافتاد با خنده وذوق #بابا گفت واومد سمتم که مات ومبهوت فقط نگاش کردم.
_ #با دنیییییی.
https://t.me/+b00O5gkDcE5kZWQ0
https://t.me/+b00O5gkDcE5kZWQ0
500
Repost from N/a
#الفایی_که_از_دشمنش_دوقلو_باردار_میشه🔞❌🔞
#توی_شب_ازدواجشون_به_فاکش_میده...🔞❌🔞
#گی_لاو🌈🔥 #گرگینه_ای🐺 #امپرگ 🫃
همزمان با #مکیدن یکی از #نپیلهام هردودستش رو زیر زانوهام قرار داد و با کمی بالااوردنش #دیک_برجسته اش🍆 رو به #سور_اخ_تنگ_مق_عدم🍑 که بیقرار حس کردن #ضربه_هاش❌ باز و بسته میشد چسبوند.ترسیده از #حجم_دیک_کلفتش🍆 خودم رو به بالاکشیدم که با گذاشتن یکی از دستهاش روی #لگنم و با دست دیگه اش نوازشهایی به شکمم که تکونهای ریزی درونش حس میکردم به یکباره #حجم_دیکش🍆 رو #داخل_سور_اخ_تنگم🍑کرد که لحظه ای به خاطر ناگهانی بودن کارش چشمهام سیاهی رفتن.......🔥🌈🔞
https://t.me/+mDMEZpfeePdjYWVk
https://t.me/+mDMEZpfeePdjYWVk
۵ پاک شه 🌞
600
Repost from تبادل (اکانت بزرگه)💖
00:01
Video unavailable
فرمانده ای که اسمش تن دشمناش رو میلرزوند چون کشورش جنگ رو باخته مجبوره زیرخواب شاهزاده کشور رقیب بشه...🔞💦🏳🌈
-ده دقیقه دیگه جلسه شروع میشه ، برو زیرمیز موقع اومدن حضار بتونی برام ساک بزنی🥵
اخم کرد و دندوناش رو روی هم سابید... پوزخندی زدم و زنجیر قلاده اش رو محکم تر کشیدم.
از شدت درد چشماش بسته و جلوی پاهام افتاد.
-شایدم میخوای به جای اینکه زیر من بخوابی زیر سربازام بخوابی.. هوم؟🔥🔥
دستاش رو مشت کرده بود.. داشت خودش رو کنترل میکرد تا چیزی بارم نکنه..
با سرگرمی تیرآخرمم بهش زدم:
-فریان کوچولو میدونه اگه به حرف صاحبش گوش نکنه تا یه مدت نمیتونه دستشویی کنه؟🔥🔞
https://t.me/+1VqtxS8NW9ljMzk8
https://t.me/+1VqtxS8NW9ljMzk8
من فریانم... فرماندهای که کشورش جنگ رو به بدنام ترین شاهزادهی تمام دوران ها باخت...
فکرکردم قراره طبق رسم منو بکشن اما اون نجاتم داد و بلایی بدتر از مرگ رو سرم آورد🔞💦
#گیلاو #عاشقانه #تاریخی #خشن
500
افعی...گی...هات🐍🏳️🌈
نگاهم رو به خلیفه دوختم! نیشخندی زد و به تن لختم خیره شد.🐺
خلیفه: شبیه به یک دختری ایرانی!
داد زدم: مرتیکه حشری🔞کثافت، لباسام کجاست؟😱
نزدیکم شد. برم گردوند و اسپنک محکمی بهم زد. 🍌از دردش لب گزیدم.❗️
خلیفه: اگر دوباره داد بزنی، تورا به دست بادیگاردها میدهم... ❌حالا میزنم و تو باید بشماری!😈
تقلا کردم که با ضربهی بعدیش از درد فحشش دادم.🔞
خلیفه دستی بین باسنمکشید و گفت: آن مار ایرانی تو را 🖤میخواهد! میدهم اما اول خودم تورا مزه میکنم!🍌
https://t.me/+kwoup4KkKr40NGI0
810
Repost from N/a
00:25
Video unavailable
#گی_ددی_لیتل خشن زوری🏳🌈🍑💦
- انقدر آلتم به سوراخ پشتت خورده گشاد و بی انگیزهام کردی راه حل پیدا کن!
دستش روی کمرم نشست از تجاوز دوربارهاش کل تنم لرزید
- خیلی وقیحی!
بهت زده اول نگاهم می کنه اما بعدش با نگاهی خشم گین کمربندش رو روی تنم درمیاره
- من وقیحم؟ وقیح بودنم ندیدی!
اسپنک محکمی روی باسن سوخته ام می کدبه و شروع به مالیدن تنش بهم می کنه با درد میگم
- عوضی من گی نیستم زن می خوام بگیرم!
ولی راحت دیک گنده و تحریک شده اش رو به سوراخ باسنم مالید که نفسم میره
- طوری گشادت کنم که یادت نره پارتنر جنسی منی پسرم!
تفی روی کلاهک قارچی آلتش می کنه و محکم دیک بزرگش رو فشار میده
- هیی! لعنت به تو و خواسته هات ولم کن زن دارمم...
نامزدم...
اما اون پسر حرص خودش رو بهم می کوبه و دیکش یهویی داخلم میشه و نفسم میره
- چه تنگی پسرم! حامله ات می کنم امشب تولمو می زایی!
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
https://t.me/+-GBjp06JaYc1NDc0
15:30 پاک✅
2300
Repost from 🐇گسترده نگاره( دومی)🐣
داشت یخو رو بدن داغم دور میداد و وقتی آب میشدن اونارو همونجور لیس میزد .💦
میتونستم چیزی که میخوادو تو چشماش ببینم ولی نباید به این راحتی میذاشتم انجامش بده ..
یهو بلند شدم و گفتم :
_نه نباید انجامش بدیم ..
اومدم برم لباس بپوشم که منو کشید عقب و چسبوند بیخ دیوار :
_خودت خواستی دختر کوچولو ..
و ابنبات گندشو از تو شلوارش بیرون کشید و...🍭🔞
https://t.me/+uUj3WJeenos4YjM0
https://t.me/+uUj3WJeenos4YjM0
700