آزادی محبوســ⛓
همچون سیگار میان دستانت باقی ماندهام نه دودم میکنی و نه خاموش آیا فراموش کردهای که در حال سوختنم؟! ژانر: گی-پایانخوش
نمایش بیشتر1 481
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
-307 روز
-18430 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Photo unavailable
دوره جامع مدیریت ادمینی اینستاگرام
مدرس:امید روشناس
نیوشا رفیعی
دکتر مهدی دهبان
قیمت 1,200,000
قیمت اصلی دوره 1,400,000
بچه ها پکیچ مال خودم نیس مال یکی از
دوستامه هر کی خواست بیاد
Pv
38200
Repost from 💖Asian Boys Love Paradise💖
•. سریال خاص با عاشقانه ای متفاوت ~
•. My Tooth Your Love ~ 🦷 ♂🫂
محصول: تایوان 🇹🇼 2022
• تعداد: ۱۲ قسمت (حدود ۳۰ دقیقهای)
• کاری دیگر از تیم سازنده سریال های We Best Love و Fighting Mr. 2nd
با زیرنویس فارسی اختصاصی چنل~🏳️🌈
#MyToothYourLove ฺ࿐
#Ep10
#Per_Sub
✫┊@Boy_Loves┊✫
[Boy_Loves]My Tooth Your Love Ep.10.mp4438.73 MB
600
سلام به همگی.
رمان توی وی آی پی به پایان رسید. و توی چنل اصلی هم دیگه پارت گذاری نمیشه.
قراره تلگرامم رو پاک کنم.
قبلا هم توی چنل گفتم. چون به چشمم ضربه وارد شد و عملش کردم اوضاعش خوب نیست برای همین پارت گذاری این مدت کم بوده.
اوضاع چشمم بدتر شده برای همین نمیتونم ادامه بدم.
از اینکه تا اینجا همراه من بودید ممنونم🤍❤️
چنل رو نه میفروشم نه پاک میکنم چون برام خیلی ارزشمنده.
هزینه خرید کامل رمان بین ۱۵ تا ۲۰ تومن هست.
جهت تهیه به آیدی زیر پیام بفرستید
@pip_ko
سوال متفرقه نپرسید از ایشون. چون فقط ادمین وی آی پیه و از هیچی خبر نداره.
موفق باشید🌈
959240
https://t.me/+m7Vwh2GFluRlODY0
لینک رمان
آزادی محبوســ⛓
همچون سیگار میان دستانت باقی ماندهام نه دودم میکنی و نه خاموش آیا فراموش کردهای که در حال سوختنم؟! ژانر: گی-پایانخوش
944100
سلام دوستان
ایشون فقط ادمین وی آی پی هستند.
لطفا برای درخواست و سوال های متفرقه بهش پیام ندید🤍
73600
تو وی آی پی تا #پارت_۳۴۹ آپ شده🍓🔥
جهت تهیه، کلمهی vip رو به آیدی زیر بفرستید:
@pip_ko
79510
🦄 #mesi 🦄
#آزادی_محبوس🔗
#پارت_۲۴۴
----------------------------------------------------
مایکل : من چیزی نمیگم تو هم نمیگی!
لوکاس : از کجا اینقدر مطمئنی که نمیگم؟
یکی از دستاش رو تو جیب شلوارش برد : اگه به دنیل بگی ، بنجامین رو ازت میگیرم. خودت خوب میدونی که اگه چیزی بگم حتما عملیش میکنم.
با لحن زاری گفتم : داداش
مایکل: داداش و مرگ. عاقل باش و هیچی نگو و کاری نکن. بنجامین حتی نمیدونه حس برادرانه چجوریه پس براش فرقی نمیکنه بدونه که یه برادر داره یا نداره.
لوکاس: ولی من بهش قول دادم. مرد و قولش
پوزخندی زد : که قول دادی هاا؟؟ تو به منم قول داده بودی! یادت میاد؟. وقتی بنجامین رو بهت سپردم و ازت خواستم مراقبش باشی و ازش محافظت کنی قول دادی که عین چشمات حواست بهش هست ولی چند ماه نگذشت فهمیدم آقا لوکاس عاشق شد و یه مدت بعد بنجامین تصادف کرد. اینطوری قول میدی؟؟
با شنیدن حرفاش ناراحت شدم. مگه من دلم خواست بنجامین تصادف کنه؟؟ میدونم منو مقصر میدونه. خودم هم خودم رو مقصر میدونم. اگه مراقبش بودم هیچوقت...
مایکل وقتی دید ناراحت شدم و رفتم تو فکر جلو اومد و بغلم کرد : متاسفم لوکی عصبانی بودم و نفهمیدم چی میگم. میدونم که تو هیچ وقت اجازه نمیدادی کوچیک ترین اتفاقی برای بنجامین بیوفته برای همین اونو به تو سپردم.
داداشِ بی فکرت رو ببخش.
لوکاس : میبخشمت فقط دیگه حق نداری تهدیدم کنی بنجامین رو ازم میگیری!!
مایکل : اگه به حرفم گوش کنی، بنجامین پیش تو میمونه.
بنجامین: لوکاس لباس بده...خیلی سرده.
خطاب به مایکل گفتم : برو پایین یه قهوه درست کن تا بیام.
از تو کمد یه دست لباس برای بنجامین بیرون آوردم.
امروز تونست از زیر تنبیه قِسِر ( قصر) در بره. هر چند بخاطر اینکه ناراحت بود امروز رو نمیخواستم بخاطر زبون درازی کردنش تنبیهش کنم.
خوب تنش رو خشک کردم و لباس تنش کردم.
همین که کارم تموم شد بنجامین عین جت از اتاق بیرون رفت. نمیدونم دویدنش برای دیدن مایکل بود یا ترس از من.
رفتم طبقه پایین.
بنجامین خودش رو تو بغل مایکل جا داده بود و یه چیزایی بهش میگفت. با دیدن من خودش رو بیشتر به مایکل چسبوند.
----------------------------------------------------
1 48640
🦄 #mesi 🦄
#آزادی_محبوس🔗
#پارت_۲۴۳
----------------------------------------------------
دستی به رون سفید و توپرش کشیدم. دلم میخواست از رونش گاز بگیرم. خیلی وقت بود رابطه نداشتیم. بنجامین از رابطه خوشش نمیاد منم مجبورم کاری نکنم.
قبل از اینکه دستم پیشروی کنه و سمت آل*تش بره، چندتا تقه پشت سره هم به در خورد.
_ لوکاس بیا بیرون
بنجامین با شنیدن صدا، دست از روی چشمش برداشت و لبخند زد
بنجامین: مایکل
لوکاس :صبر کن کارم این تو تموم شه میام.
مایکل با صدای بلند گفت : بنجامین که بچه نیست خودش میتونه کارش رو انجام بده تو گمشو بیا بیرون...زود باش لوکاس
به بنجامین گفتم خودش حموم کنه. همین که در رو باز کردم مایکل از یقهم گرفت و منو سمت خودش کشید و درِ حموم رو بست.
لوکاس : چته مایکل؟؟
مایکل : درِ خونه دنیل چی کار میکردی؟هااا؟؟
لوکاس : کی گفته من رفتم اونجا...
وسط حرفم پرید: سیع نکن دروغ بگی که خودم اونجا بودم و ماشینت رو دیدم
یقهم رو سفت تر گرفت و مشت محکمی توی صورتم زد که صورتم کج شد. آه درد داشت.
مایکل : دیدم به بنجامین سیلی زدی. اینم جواب اون کارت تو ماشین! حالا جواب بده چرا اونجا بودی؟؟
لوکاس : میخواستم کار رو تموم کنم. کاری که تو جرات انجام دادنش رو نداری.
مایکل: غلط میکنی اگه بخوای همچین کاری کنی
با دست قفسه سینهش زدم که یکم ازم دور شد : من به بنجامین قول دادم میفهمی؟؟ امروز نشد ولی فردا که میشه. بنجامین باید بدونه دنیل برادرشه و اونو ببینه. تو هم بهتره تا امشب به دوست پسرت بگی که یه برادر داره!
----------------------------------------------------
1 17730
🦄 #mesi 🦄
#آزادی_محبوس🔗
#پارت_۲۴۲
----------------------------------------------------
اصلا انتظار شنیدن این حرف رو ازش نداشتم. عصبانیتم بیشتر شد. خیلی روی حرف زدنش سخت گیر بودم.
لوکاس : چی گفتی؟؟
بنجامین: هیچ
لوکاس : یه بار دیگه بگو چی گفتی
بنجامین: غلط کردم لوکاس...هق..ببخشید
چونهش رو گرفتم : چند بار گفتم مواظب حرف زدنت باش هاا؟؟ مگه من بهت نگفتم دیگه اون کلمه رو به زبون نیار. از خونه که میری بیرون. زبون درازی هم میکنی. الکی قهر هم میکنی. جدیدا خیلی سرکش شدی. بزار کارمون اینجا تموم شه و برگردیم خونه ادبت میکنم. سریع پیاده میشی و مخالفت نمیکنی که اعصابم به شدت خرابه
هیچی نگفت و از روی صندلی هم تکون نخورد.
لوکاس : پیاده شو دیگه
سرش رو پایین گرفت و بازم هیچی نگفت و تکون نخورد. هنوز داشت گریه میکرد.
لوکاس : بنجامین چی شده؟؟ با توام جواب بده
بنجامین: ازت میترسم هق
بازوش رو نوازش کردم که یکم از ترس لرزید.
بنجامین : لوکاس
لوکاس : جانم
بنجامین: جیش کردم.
لوکاس: تو ماشین؟؟
شدت گریهش بیشتر شد: ترسیدم..هق..تو زدی..خودش ریخت من نخواستم جیش کنم...دعوا نکن
لوکاس : دعوا نمیکنم عزیزم گریه نکن. باش؟؟ هییش گریه نکن بنجامین. میریم خونه و می شورمت. آفرین پسر گل گریه نکن.
ماشین رو روشن کردم و سمت خونه رانندگی کردم.
توی راه هیچی نمیگفت و فقط فین فین میکرد و دماغش رو بالا میکشید. چند بار هم گفت رسیدیم خونه کتک نزن و عصبانی نشو.
به خونه که رسیدیم کتم رو دورش کردم و وارد خونه شدیم. چشماش قرمز بود. دلم کباب شد. عصبانیتم خوابیده بود و الان متوجه شدم که ناراحتش کردم و قلب کوچولوش رو شکستم.
وارد حموم شدیم. لباس هاش رو از تنش بیرون آوردم. خجالت زده کف دستش رو روی چشماش گزاشت.
----------------------------------------------------
وی آی پی آزادی محبوس💦🔥
1 24050
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.