cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

𝗠𝗢𝗥𝗗𝗔𝗥

و از چ‍‌ش‍‌م‌ه‍‌ای‍‌ش ص‍‌دای ش‍‌ک‍‌س‍‌تن ش‍‌ی‍‌ش‍‌ه ب‍‌ه گ‍‌وش م‍‌ی‍‌رس‍‌ی‍‌د ! _ - _ - _ - _ - _ - _💜☁️ - _ - _ - _ - _ - _ - 𝙱𝚢: 𝙰𝚢𝚝𝚊𝚔 𝙼𝚘𝚑𝚊𝚏𝚎𝚣: @aytknvll 𝙳𝚊𝚝𝚎 𝚘𝚏 𝙴𝚜𝚝𝚊𝚋𝚕𝚒𝚜𝚑𝚖𝚎𝚗𝚝: 1401/4/1

نمایش بیشتر
کشور مشخص نشده استزبان مشخص نشده استدسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
268
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
دختره رو تو وحشیانه حموم میکنه!🤤🔞💦 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 انگشت های #داغش رو روی #بهشتم کشید و #دستم رو به دیوار گرفتم که #مردونگیش رو از پشت به #باسنم فشار داد. نفسم رو با صدا بیرون دادم و بهشتم رو محکم می‌مالید و از شهوت داشتم دیوونه میشدم‌🔞 قوسی به باسنم دادم و نالیدم: -دوس دارم امشب من و جر بدی! به ثانیه نکشید که مردونگی کلفتش رو با ضرب توی باسنم داخل کرد. جیغ بلندی کشیدم و کمرم رو ثابت نگه داشت ‌و محکم داخلم تلمبه می‌زد.🔞💦 آه و ناله‌م کل حموم رو پر کرده بود که وحشیانه خودش رو بیرون کشید و محکم به سمت خودش برگردوندم و لب‌هام رو با ولع بوسید.👅🍒 گردنم رو ریز بوسید و خم شد و دستش رو روی بهشتم کشید و گاز محکمی گرفت که جیغم به هوا رفت و...❌🙈 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 #هات #عاشقانه #بزرگسال #ممنوعه🔞 بچه سال جوین نده❌🔥
نمایش همه...
پیام ناشناس 👤 سلام وقتتون بخیر ببخشید میشه لینک همون رمانی که دختره تصادف میکنه از سر از جنگ مرگ درمیاره و ارباب تاریکی ها اون رو زندانی خودش میکنه رو بدید؟! ------------------ پاسخ ما 🗣 فقط یبار و برای آخرین بار میزارمش چون نویسنده دیگه لینک و #خصوصی کرده و رایگان نشر نمیده . واقعا رمان خوبیه و حتما پیشنهادش میکنم ➡️ https://t.me/+RmbRhUyWF2Q2OTE0
نمایش همه...
Repost from N/a
#بنــرها‌واقعــی‌میباشنــد⛔️⛔️ اربابی که جذب دختری که بهش پناه میاره میشه و شب دختروو مال خودش میکنه..🔞‼️ با حال اشفته ام با موهام بازی میکردم یعنی #ارباب ازم چی میخواست که گفته بود میزاره تو #برجش بمونم ولی #بهایی داره حرفش ناخوداگاه تو سرم #اکو شد "میزارم اینجا بمونی و بهت #پناه میدم ولی یه #بهایی داره و در ازاش باید هرکاری که ازت میخوام #انجام بدی" ناگهان در با شدت باز شد و با بهت بهش خیره شدم اون #قامت و #هیکل بزرگ و #جذابش تو #تاریکی نمایان شد و چشاش تو تاریکی #برق زد!.. تو جام جمع شدم که نگاهش رو #خط #سینم قفل شد و #غرید:_خوبه من بودم اگه کسه دیگه ای تو این #وضع #میدیدت قطعا #میکشتمت #بچه! با بهت بهش خیره شدم که پوزخندی زد و با صدای #خشدار و دورگه #خشنش گفت:_ #اومم..حالا وقت انجام #کارته! با تته پته لب زدم:_چه..کاری؟! _هرکاری دلم بخواد میتونم باهات #بکنم اینو میدونی که من #ارباب اینجام و هیچکی نمیتونه رو حرفم حتی حرف بیاره ..چه برسه یه #موش #کوچولو! اروم اروم نزدیکم شد و با یه حرکت ناگهانی #موهام رو از #ریشه کشید که #جیغی کشیدم و #چونم رو محکم گرفت و #غرید:_امشب #میخوام تورو #مال خودم کنم و از فردا همه تورو به عنوان #معشوقه من میشناس فقط میدونی.. زیادی #هواییم کردی بچه.. بد تورو #جرت میدم!...🔞‼️ هیس یواشکی بیا تو این چنل🤫♨ جوین بده که قراره معتاد این رمان باشی کانالش vip هست و ادمینش یواشکی لینکش رو بهم فقط نگین من پخشش کردم 💯💢‼️ https://t.me/+RmbRhUyWF2Q2OTE0
نمایش همه...
Repost from N/a
dark heart #قلب_سیاه #ژانر : عاشقونه ؛ هیجانی ؛تخیلی ؛ اروتیک ؛ صحندار 🥀 #خلاصه : کی فکرشو میکرد زندگیم با یه تصادف عوض شه؟ یه شب سرگردون توی جنگل #تاریک دنبال بازمانده های تصادف بودم که توسط یه #پورتال سر از دنیایی در اوردم تا مدتها فکر میکردم #خوابه ... #جنگل_مرگ با درخت های درنده و خونخوار ...زخمی و خسته به یه #قصر قدیمی اما با شکوه پناه آوردم #پریانی که داستان هاشون رو فقط تو قصه ها شنیده بودم منو به خوبی درمان کردن اما شب که شد #هیولا اومد ...اون رو #ارباب_قلب_سیاه صدا میزدن...هیولای #تاریک اون منو دید و خواست #معشوقه اش باشم ... با تاریک شدن هوا تبدیل به معشوقه #فریبنده و زیبای تختش میشدم و تنم پذیرای #عشق_بازی هاش .... با تموم #تاریکی و خودخواهی درونش منو توی قصرش #زندونی کرد...خواستم از دنیایی که #پر_از_موجودات عجیب و غریبن فرار کنم اما #پیشگویی منو #پایبند هیولا کرد... این بار وانیا هیولا رو میخواست.....!!! ❌ #توجه : رمان دارای رده سنی هستش ❌ #توجه : این اولین کار نویسنده اس که با استقبال خوب خواننده ها روبه رو شده پس اگر دنبال رمان خاص عاشقونه و هیجانی هستید روی ایدی کلیک کن🍓❌ https://t.me/+RmbRhUyWF2Q2OTE0
نمایش همه...
Repost from N/a
dark heart #قلب_سیاه #ژانر : عاشقونه ؛ هیجانی ؛تخیلی ؛ اروتیک ؛ صحندار 🥀 #خلاصه : کی فکرشو میکرد زندگیم با یه تصادف عوض شه؟ یه شب سرگردون توی جنگل #تاریک دنبال بازمانده های تصادف بودم که توسط یه #پورتال سر از دنیایی در اوردم تا مدتها فکر میکردم #خوابه ... #جنگل_مرگ با درخت های درنده و خونخوار ...زخمی و خسته به یه #قصر قدیمی اما با شکوه پناه آوردم #پریانی که داستان هاشون رو فقط تو قصه ها شنیده بودم منو به خوبی درمان کردن اما شب که شد #هیولا اومد ...اون رو #ارباب_قلب_سیاه صدا میزدن...هیولای #تاریک اون منو دید و خواست #معشوقه اش باشم ... با تاریک شدن هوا تبدیل به معشوقه #فریبنده و زیبای تختش میشدم و تنم پذیرای #عشق_بازی هاش .... با تموم #تاریکی و خودخواهی درونش منو توی قصرش #زندونی کرد...خواستم از دنیایی که #پر_از_موجودات عجیب و غریبن فرار کنم اما #پیشگویی منو #پایبند هیولا کرد... این بار وانیا هیولا رو میخواست.....!!! ❌ #توجه : رمان دارای رده سنی هستش ❌ #توجه : این اولین کار نویسنده اس که با استقبال خوب خواننده ها روبه رو شده پس اگر دنبال رمان خاص عاشقونه و هیجانی هستید روی ایدی کلیک کن🍓❌ https://t.me/+RmbRhUyWF2Q2OTE0
نمایش همه...
دختری که حامله‌اس ولی شوهرش خبر نداره و تا حد مرگ می‌زنتش-!💯 با خونی که از بین پام جاری شد با نفس نفس لب زدم: - امـ...امیر، بـ...بچه‌مو...🥀 سنگینی پلک‌هام بر جونِ باقی‌مونده در تنم غلبه کرد و پا تو یغما گذاشتم. https://t.me/+M22x5vezActkZDNk
نمایش همه...
Repost from N/a
مَردی که زنش رو به اسیری گرفته و هرشب ازش تمکین میخاد🤫💢 سکس داغ!🔞💦 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 #زبون داغش رو روی #بهشتم کشید و #ناله‌ی بلندی سر دادم. بدنم و #منقبض کردم و سعی کردم #پاهام رو جمع کنم ولی #وحشیانه پاهام رو از هم #باز کرد و غرید: -تا بهت نگفتم لنگاتُ پایین نمیدی جنده!🔞 آب دهنم رو قورت دادم و دوتا از انگشت هاش رو محکم توی بهشتم کوبید که جیغ بلندی کشیدم و نالیدم: -آی تروخدا ولم کن. بی‌توجه بهم کمربندش رو باز کرد و چونه‌م رو توی دست‌هاش گرفت و غرید: -زود باش باید ارضام کنی!🔞 ترسیده به مردونگیش نگاه کردم که موهام رو وحشیانه کشید و...❌🙈 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 https://t.me/+0GRTkAWurlY2MzA8 #محدودیت_سنی🔞🍓 لینک و به زور از نویسنده گرفتیم🤦🏼‍♀🤬 جوین شید آخرین باره لینکش گذاشته میشه🥶❌
نمایش همه...
دختر هات و لوندی که برای موندن تو یه روستای دور افتاده، صیغه ارباب روستا میشه! 🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑 https://t.me/+6tXrmCtjDgUxNzQ0 https://t.me/+6tXrmCtjDgUxNzQ0 🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑🔞🍑 #رابطه‌اجباری #بزرگسال #هات #داغ🙈
نمایش همه...
Repost from N/a
پسره ازش موقع خودارضایی فیلم گرفته و حالا تهدیدش میکنه که...😶‍🌫😱🔞 #پارت_واقعی_رمان🔞💦 با ترس به پسر جذاب سرایدار چشم دوخته بودم و نمیتونستم حرفایی که میزنه رو باور کنم! ناباور به فیلمی که ازم گرفته بود نگاه کردم و دیگ نتونستم تحمل کنم و با جیغ دستشو پس زدم و به گریه افتادم. - بس کن... خاموشش کن لنتی... چی از جونم میخوای چرا ازم فیلم گرفتی؟🔥 نیشخندی زد و پایین مبل و جلوم زانو زد و با موزی گری گفت: - چی ازت میخوام؟ راستش توی این فیلم خیلی قشنگ ناله میکردی... منم مشتاقم این ناله هارو وقتی که زیرمی و واسه جر خوردن التماس میکنی بشنوم! با خشم بلند شدم و داد زدم: - برو گمشو آشغال عوضی!🔞💦 و خواستم داخل اتاقم برگردم اما با حرفی ک زد سر جام خشک شدم. - به نظرت اگه فیلم هرزه شخصی ارباب بین مردم روستا پخش شه و به دست ارباب برسه چه واکنشی نشون میده ستیا؟! جوابی ندادم که چند قدم فاصله بینمون رو طی کرد و بهم رسید، سرش تو گردنم فرو رفت و دستش روی نوازش وار روی شکمم حرکت داد و وارد شورتم شد! نفسم رفت و وقتی دستش از روی شورت روی زنانگیم نشست و نوازشش کرد و دست دیگش سینه‌هام رو چنگ زدن. با ترس خواستم پسش بزنم و اما اون همزمان با مکیدن گردنم....🔞‼️ https://t.me/+6tXrmCtjDgUxNzQ0 https://t.me/+6tXrmCtjDgUxNzQ0
نمایش همه...
یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.