𝐃𝐞‘𝐣𝐚 𝐯𝐮

+تو عاشق منی یا عاشقِ عاشقی کرد؟ _من عاشقِ عاشقی کردن برای توعم!

گیرم که حرام است لبی تر کنم از تو پیش نظرت تشنه بمیرم چه، حلال است؟

چه عاشقانه ای بنویسم که دلتان برایم بلرزد؟ وقتی نه دستانش را گرفته ام نه در آغوشش کشیده ام، و نه حتی او را بوسیده ام من فقط از دور او را در خویش گریسته ام عشق میان ما معصوم ترین عشق تاریخ جهان بود.

دلم تنگ شده.. برای همون لحظات معمولی که شاید اسمشونو بی معنی بذاری و در اولین فرصت از ذهنت پاکشون کنی اما من دلم تنگ شده.. برای همون دقایقی که اماده میشدم و نمیتونستم ذوقمو برای دیدنت کنترل کنم برای اون چند ثانیه ای که صدا کردن اسمم وقتتو میگرفت برای وقتی که لبخند میزدی برای لحظه‌ای که برام دست تکون دادی برای چند ثانیه ای که بغلت کردم برای سردی دستام برای بخار کمرنگی که از بین لبات موقع خداحافظی خارج میشد تو هیچوقت اینارو نمیفهمی اما من شدیدا برای حتی چند ثانیه دیدنت هم دلتنگم بهم میگن حسم الکیه دروغ نگفتم اگر بگم باورم شده بود، تا قبل از اینکه تنها بشم، کاری برای انجام دادن نداشته باشم و جای خالیتو حس کنم من واقعا تلاش کردم فراموشت کنم اما نشد

باز دلم خوشه تو همین شهره نزدیک من، بارون که بباره، هم واسه اون می‌باره، هم برای من، نسیم که بوزه، هم واسه اون می‌وزه، هم واسه‌ی من...

‌دلبران دل می‌برند اما تو جانم می‌بری .

دفتر شعر مرا خواندیُ عاشق نشدی؟ بر دلِ سنگِ تو و دفتر شعرم، لعنت؛

بد بودم برات؟ ولی من جز نوازشت کار دیگه ای بلد نبودم.

کاش میتونستم بهش بگم لعنتی دلم برات تنگ شده...اره من در عرض چند ساعت دلم برات تنگ شد..چیکار میخوای بکنی؟ حسمو تغییر بدی؟ مطمئن باش قبل از تو خیلی تلاش کردم که دوستت نداشته باشم..دلم برات تنگ نشه..دلم برای لبخندت ضعف نره ولی نتونستم پس توعم تلاش الکی نکن..بجاش بغلم کن؛

ميدانم محالى  و باز ميخواهمت..