ول‌شدگان

«همچون مرغ خسته رفتم با پر بشکسته رفتم»

🎧🫀

الان کجایی؟ حالت خوبه ؟ با کی حرف میزنی شب ها کی سنگ صبور میشه برات صدای خنده هات تو گوشه کی میپیچه نگرانه کم غذا خوردنت هست بهت میگه شب زود بخواب که صبح زود پاشی یکم بیشتر بشنوه صداتو بهت گیر میده کم تر ریه هاتو پره دود کنی هنوزم زیاد فکر میکنی هنوزم هیچی خوشحالت نمیکنه و حس میکنی همه چی پوچه یا نه الان ذهنت اروم شده؟ راستی نگفتم بهت دلم خیلی تنگ شده برات از وقتی رفتی من هی با خیالت حرف میزنم همه چیو برات تعریف میکنم عین اون موقع ها که بودی..

الان کجایی؟ حالت خوبه ؟ با کی حرف میزنی شب ها کی سنگ صبور میشه برات صدای خنده هات تو گوشه کی میپیچه نگرانه کم غذا خوردنت هست بهت میگه شب زود بخواب که صبح زود پاشی یکم بیشتر بشنوه صداتو بهت گیر میده کم تر ریه هاتو پره دود کنی؟ من خیلی نگرانتم امیدِ از دست رفته ...

نبخش مرتکبانت را تو حکم واجب الاجرای و عشق ؛جوخه ی اعدام است ..

با لبی خسته میپرسم از خودم، این غریبه کیه از من چی میخواد؟!...

کجا باید برم یه دنیا خاطره ات تورو یادم نیاره.

«هربار که نگاهت می‌کنم، جمله‌ای آشنا به ذهنم خطور می‌کند. در این سرزمین، چیزی هست که ارزش زندگی کردن دارد!» محمود درویش

نه خوابه راحتی دارم نه مایلم به بیداری.

وقتی رسید قلبی هنوز تپش داشت..