𝑩𝑻𝑺🕷𝑹𝑶𝑴𝑨𝑵

جیمین خنده‌ی آرومی کرد جیمین: اهوم...دلم خیلی براش تنگ‌ شده ویکتور سرشو بلند کرد و به تک تیرانداز که پشت درخت خیره شد سرشو به نشونه تایید تکون داد صدای شلیک و...بی جون شدن بدن جیمین بین بازوهاش... هقی زد و روی زمین سر خورد ویکتور: من ازت معذرت میخوام فرشته کوچولو...ولی...مجبور بودم برای آرامشت اینکارو بکنم... تهیونگ: ا.ت درو باز کن لعنتی...من معذرت میخوام... ا.ت: گورتو گم کن عوضی! معذرت خواهی تو به هیچ درد من نمیخوره! صورتشو از جیغ دختر توی هم فرو برد خودش هم میدونست، اینکه انقدر بهش دیر خبر فوت بهترین دوستشو داده بود نامردیه ولی چاره‌ی دیگه ای نداشت تهیونگ: ا.ت مسیح رو قسم میدم این دستور کوک بود که تو از این قضیه... قبل اینکه جملش رو کامل کنه در با شدت باز شد و به طرف دیگه‌ی راهرو هل داده شد با دیدن ا.ت که در حال پوشیدن پالتوش بود سمتش حمله‌ور شد تهیونگ: اینکه عصبانی‌ای درست! ولی حق نداری از این خونه پاتو بزاری بیرون! بازوشو از بین دستای پسر بیرون کشید و با عصبانیت زمزمه کرد ا.ت: کیم تهیونگ...تا وقتی احترامتو نگه میدارم که عصبانی نباشم ولی الان به شدت عصبیم پس اگه میخوای با زانو نکوبم وسط پات، همین الان منو ببر عمارت جئون! ☞︎︎︎•.-----------------------------------------.• [🦉#𝐋𝐈𝐀🎩] [🖤𝑹𝑶𝑴𝑨𝑵 𝑭𝑹𝑶𝑴 𝑩𝑻𝑺1💸] ☞︎︎︎•.-----------------------------------------.• ریکشن +15 عام...از اونجایی که رو به پارت های پایانی هستیم مجبورم براتون پارت های بلند و گیج کننده بنویسم سو اگه گیج شدید معذرت میخوام علت مرگ سوجین و جیمین توی پارت هایی ک در آینده آپ میکنم مشخص میشه آی لاو یو گایز:)🫂💖

#سرنوشت #پارت_31 جیوو: خدای من! شما دوتا خیلی بهم میاین! با ذوق به آچا و جونگکوک نگاه کرد جیوو:شما دوتا کنار هم یه کاپل فوق‌العاده‌این! چشماشو از حرص حرف مادرش محکم روی هم فشرد جیوو خوب میدونست با این حرف نمک رو زخم پسر میپاشه ولی باز هم ادامه می‌داد کوک سمت کاناپه رفت و خودشو روش انداخت کوک:برای امروز بسه من خیلی خستم به اینام بگو سریع از جلو چشمام گم شن. کت خوش دوخت تنش رو روی دسته کاناپه انداخت که بلافاصله سهون اونرو آویزون جا لباسی کرد با نگاه از جیوو اجازه گرفت و بعد از اونجا دور شد جیوو: آچا...میخوام با جونگو خصوصی حرف بزنم. حالا خودشون دوتا توی پذیرایی عمارت تنها، رو به روی هم نشسته بودن. کوک: مادر بهتره حرفاتو بزاری برای بعد... جیوو: نه! دیگه نه کوک! دیگه زندگیت به دست خودت نمیچرخه! از این به بعد اونجوری که من میخوام زندگی میکنی! فهمیدی؟ تکیه‌شو از تکیه‌گاه کاناپه گرفت پوزخند بزرگی زد کوک: منظورت چیه؟ جیوو: ا.ت دیگه رفته! اینو توی کله‌ی پوکت فرو کن! آچا گزینه‌ی بهتر برای تو و تهیونگ گزینه مناسب تر برای ا.ت‌اس! کوک: چرا فکر کردی دیگه بر نمیگرده؟ زن خودش رو روی مبل تک نفره رها کرد. تک خندی زد جیوو: دیده بودی تهیونگ برای تولد هجده سالگی ا.ت چیکار کرده؟ تولد هجده سالگی ا.ت؟ به کل فراموش کرده بود! ضربه ای به پیشونیش زد و لعنتی به خودش فرستاد جیوو: ندیدی! با ا.ت رفتن به باری که پدرت به تهیونگ هدیه داده و ا.ت برای اولین بار کنار تهیونگ مست کرده! میدونستی؟ به قیافه‌ی بهت زده و پریشون پسرش خیره شد خوب حالشو درک می‌کرد! چیز عجیبی هم نبود. عشق های اشتباهی همیشه به همینجا کشیده میشن درست مثل چیزی که خودش تجربه کرده بود جیوو: چیزی که از اول متعلق به تو نباشه...هیچوقت به تو تعلق نمیگیره! حتی اگه خودت رو تقدیمش کنی از روی مبل بلند شد و بوسه ای به موهای رنگ شب پسرش زد جیوو: من صلاحت رو میخوام! میدونی که دلم نمیخواد مثل من تمام جوونیت رو پای عشق اشتباهی تباه کنی! دستش رو برای آخرین بار روی شونه‌ی پسرش کوبید جیوو: خودتو دست قلبت نسپار به اون چیزی عقلت میگه گوش کن. با خوشحالی همدیگه رو بغل کردن معجزه اتفاق افتاده بود! اونا به چشمشون معجزه رو دیده بودن! جونهیوک: سوجون...هیونگ...باورم نمیشه اشک شوق کنار چشمش رو پاک کرد سوجون: اگه اینو برای کسی تعریف کنیم قطعا فکر میکنه دیوونه شدیم! جونهیوک: گوشی ا.ت خاموشه ولی سیمکارتش روشه از طریق سیم تونستیم پیداش کنیم. سوجون سرشو تکون داد ولی با یادآوری چیزی سریع سمت جونهیوک برگشت سوجون: سوجین چی...گوشی اونو تونستی ردیابی کنی؟ پسر کوچیک تر نفسشو کلافه بیرون فرستاد جونهیوک: نه هیچ خبری ازش نیست...ولی به احتمال پنجاه درصد ا.ت و سوجین جای هم باشن... سوجون: چرا پنجاه درصد؟ جونهیوک: نمیدونم...فقط احتمال دادم...ولی...مثل اینکه سیمکارت سوجین شکسته... اخم بزرگی کرد سوجون: درست زر بزن بفهمم چی میگی جونهیوک: سوجون...احساس می‌کنم سوجین با ا.ت نیست و...انگار از اول وجود خارجی نداشته عصبی از جاش بلند شد سوجون: دهنتو ببند! داری مثل همیشه چرت میگی زد زیر خنده...عصبانی بود می‌ترسید حرفای پسر درست باشن جونهیوک: گوش کن...دیروز رفتم تو سایت اطلاعات، تا اطلاعات پارک جیمینو پیدا کنم از سر کنجکاوی اسم سوجینو زدم ولی...در کمال تعجب...سوجین بین اونا نبود! کنار قبرش نشست و دستشو روی سنگ سردش کشید جیمین: سوجینا...اونجا جات راحته؟ من واقعا سعی کردم بهترین تابوت رو برات بخرم! اون واقعا برازنده‌ی بود از دور به پسر که با سنگ قبر حرف می‌زد خیره شد رسما دیوونه شده بود! جوری با سنگ حرف میزد که انگار سوجین جلوش نشسته "قربان من توی موقعیت تعیین شده مستقر هستم. هر موقع دستور شلیک رو صادر کنید..." ویکتور: چند دقیقه دیگه بهت میگم فقط ساکت باش بغضشو قورت داد. اصلا دلش نمی‌خواست دوست بچگیش جلوی چشماش، به دستور خودش کشته بشه با حس گرمی سر جیمین روی سینش، چشماشو باز کرد جیمین: ازت ممنونم هیونگ...کلی با سوجین حرف زدم ازم خواست دفعه بعدی ا.ت رو هم با خودم بیارم سرش رو بالا آورد و به چشمای نم زده ویکتور خیره شد جیمین: خیلی دوست دارم هیونگ...تو مهربون ترین هیونگی هستی که دیدم... پسر بزرگتر جیمین رو بیشتر به خودش فشرد باور اینکه تا چند ثانیه دیگه بدن سفیدش با خون رنگی میشد براش عذاب آور بود ویکتور: منم دوست دارم گونه‌ی سرخ شده از سرمای پسر رو بوسید و سرش رو بیشتر به سینش فشرد ویکتور: تا چند ثانیه دیگه میری پیش سوجین...دوست داری ببینیش؟

بهترین چنل BTS# که کلی آرمی #واقعی و دوست داشتنی توش دور هم جمع شدن تا از ۷ تا فرشته حمایت کنن. چنلی که انواع فعالیت ها از پسرا توش انجام میشه و تنوع زیادی داره 🦄 💕@BTS_KIPAP💕

‌ ┈─────.ᘛᘚ. ┈──── ┈──.ᘛ𝐁𝐭𝐬𝐀𝐫𝐦𝐢𝐬ᘚ. ┈── هایــــــــ ارمــــــــی๑..՞𝅓   𓂃𓈒   ﹑ 🏛◗. هوم دیگه #نمیتونی بری اینستا تا آپدیت های #پسرا رو ببینی #حتی وی پی ان نداری یوتیوپ بری এ  ..՞𝅓   𓂃𓈒   ﹑ 🧺◗.‌ #خوب منم این مشکلات و دارم ولی چند روزه که تو #چنل زیر جوین شدم و به راحتی میتونم از #خبر ها و ودیو ها و 🏛◗. آپدیت هایی که بنگتن #منتشر میکنه و همینطور #حالشون با خبر باشمএ  ..՞𝅓   𓂃𓈒   🧺◗. و هر روز کلی #پست های #متنوع و اکلیلــی از پســرا میزاره এ  . 🏛◗.‌ پس #جوین شو و از چنلش لذت ببر.՞𝅓   𓂃𓈒   ﹑ ┈───.ᘛ𝐁𝐭𝐬𝐀𝐫𝐦𝐢𝐬ᘚ. ┈── ─٠⋆煤  @BTS_KIPAP  煤٠⋆─ ─٠⋆煤 @BTS_KIPAP 煤٠⋆─ ┈─────.ᘛᘚ. ┈────

ׄ꜆:🫐 مــــنـبـع #تــــیـک‌تــاک های خـــفـن #کــــیـدراما و #کــــیـپاپــــ☁️𐩗 𓈒࣪ 𐑺﹢🎣𑁤#𝗧𝗶𝗸𝗧𝗼𝗸_𝗟𝗮𝗻𝗱 ׄ꜆:﹅#فـــیـلـم و #ســـریـال های #کــره‌ای بـا بــهــتـرین کـــیـفـیـتـــــ💿💙𐩗 ׄ꜆:﹅#مـــیـکــس های جـــذاب و خــــفـن #کــــیـدراما و #کــــیـپاپــــ🥏🥛𐩗 ׄ꜆:﹅#دنـــــس های #کــــیـپاپ با #آمــــوزش و بـــهـتـرین کـــیـفـیـتـــــ🇸🇻🎧𐩗 𓈒࣪ 𐑺﹢🎣𑁤 https://t.me/k_tiktok_land 𓈒࣪ 𐑺﹢🎣𑁤 https://t.me/k_tiktok_land

های گایز💜 فردا آپ #آغوش_خونین داریم✅ هوای ما رو داشته باشید تا پارتگذاری به موقع صورت بگیره لاوا💋

Warning #هشدار ♡پارت4♡ تهیونگ_:اگه برم بازم کوچیکم کنه چی؟ جین×:تو از این چیزا میترسی؟ _من؟من بترسم؟ ×تو مگه به عمه قول نداده بودی؟به عمو قول نداده بودی؟قول نداده بودی تو نبودشون پشت دخترشون باشی؟ _چرا ×پس چرا الان داری از زیرش در میری؟ اون از عمو که سر همین کار خودشو به کشتن داد اونم عمو بومگیو که بهترین مافیا کره جنوبی بود اون از عمه سونا که معلوم نیست کجا هست _ا/ت برادر و دوستایی داره که مراقبش باشن و احتیاجی به من نداره ×حتما الان تورو احتیاج دارن که بابا میگه باید بری تو که میدونی بابا چیزی به ضرر ما نمیخواد و مارو تا حالا مجبور به انجام کاری که دوست نداریم نکرده الانم اگه داره بزور تورو میفرسته حتما چیزی میدونه که ما ندونیم فعلا بهتره _امشب پرواز دارم ×پس منتظر چی هستی؟زود وسایلتو جمع کن که قراره حالا حالاها تو سئول بمونی _باشه جین رفت بیرون و در اتاقو بست‌. به حرفاش فکر کردم...دیدم داره راست میگه من باید مراقب ا/ت باشم شاید اون مخالفت کنه یا چندباری باهام لج کنه ولی تهش مجبور میشه باهام کنار بیاد شاید عصبانی شم ولی به یه اتفاق ناگوار می ارزه من دیگه نمیخوام عزیزامو از دست بدم به سمت کمد رفتم و چمدون آبی رنگمو برداشتم و یه چند دست لباس توش گذاشتم حالا خیلی برنمیدارم...اگه لازم شد از همونجا میخرم. رفتم سمت کتابخونه بغل اتاق و قاب عکس خانوادگیمونو برداشتم . با لبخند دستی روش کشیدم. چقد کوچولو بودی تو دختر...کاش همون ا/ت 7ساله کیوت و شاد میموندی نه یه دختر مغرور و سرد و سنگدل... . . . ا/ت+:چییی؟نگو میخواد بیاد تو عمارت من زندگی کنه اونم برای یه سالللل سوهو÷:اون پسرداییته ا/ت...این دستور داییه و صلاح دونسته که تو این تایم باید باهم زندگی کنیم و کارا رو باهم حل کنیم +فیلیکس زیادی بود باز اینم میخواد اضافه شه ÷دیگه هیچی بهت نمیگم درست رفتار کن خب؟چته تو؟مگه گم شدن مامان و مردن بابا تقصیر تهیونگه که انقدرباهاش بدرفتاری میکنی؟ تو جشن تولدت تحقیرش کردی به روت نیاوردم تو مهمونی خانوادگی که دایی گرفته بود بهش بی احترامی کردی به روت نیاوردم تو جشن عروسی هانگو زدی تو گوشش جلوی اون همه نفر و غرور مردونشو شکستی به روت نیاوردم چون این همه سال در نبود مامان وبابا قسم خوردم کاری نکنم خم به ابروت بیاد دست روت بلند نکردم که مبادا دلت بشکنه بعد تو داری سواستفاده میکنی؟ یه بار دیگه فقط یه بار دیگه ببینم کاری کنی که دایی و زندایی و تهیونگ ناراحت بشن نه من نه تو فهمیدی؟ اونم آدمه...از همه مهمتر یه مرده زشته یه دختر که قدیم خودشو میکشت که بره پیش تهیونگ جونش الان غرور یه مردو خورد و خاکشیر کنه اگه تا الان هیچی بهت نگفته و باهات مثل یه آدم رفتار کرده به خاطر شعور خودشه نمیخواد ناراحت بشی... +من... ÷ساکت شو...نمیخوام چیزی بگم که ناراحت شی...فقط خودتو درست کن کی بود همش میگفت من تا نرم پیش تهیونگ درسامو یاد نمیگیرم؟ کی بود میگفت تو فوتبال میخوام تو تیم خرس عسلیم باشم؟ کی بود وقتی میرفتیم بدون خبر از تو خونه دایی و تو مدرسه بودی تا یه هفته قهر میکردی و با هیچکس حرف نمیزدی؟ •.-----------------------------------------.• [🍄#𝑵𝑰𝑵𝑨🍓] [🖤𝑹𝑶𝑴𝑨𝑵 𝑭𝑹𝑶𝑴 𝑩𝑻𝑺1💸] •.-----------------------------------------.• شرط آپ پارت بعد:15+ریکشن کامنت هم اگه بزارید خوشحال میشم:))

میدونم که #چنل های رمان بنگتن زیاد شده ولی #رمان های این چنل متفاوت از بقیه #چنل ها هست 🥃 از کل اعضای #بنگتن رمان های #خشن و #کیوت میزاره 🍷😈 "جویین شو تا از دست ندادی"

انیونگ لاولیا💕 یه چنل آوردم مخصوص آرمیا┊‌ ˘‌ᵕ˘‌.🕊⋆ وانشات و سناریو میخونی؟!🤨 ˚ ༘♡ ⋆｡˚💜 ˚ ༘♡ ⋆｡˚ دنبال یه چنلی که تمام اخبار مربوط به پسرارو بزاره؟😌😃 ˚ ༘♡ ⋆｡˚ 😈˚ ༘♡ ⋆｡˚ منبعی از ویدیو های #هات و #کشنده ˚ ༘♡ ⋆｡˚ 💜˚ ༘♡ ⋆｡˚ وقتشه چنل های اضافیتو بپاکی و عضو این چنل بشی! ✧https://t.me/bts_smut2013 ✧ ✧https://t.me/bts_smut2013 ✧

نظرت راجب آشنایی با یکی از #پرفروش‌ترین و #بهترین چنلای‌ شاپ تلگرامی چیه؟! چنلی که با محصولاتی که توسط آیدل‌هایـــــــ برجسته‌ی کیپاپ تبلیغ شده، کلی ترکونده😎   پس بهت پیشنهاد می‌کنم چنلـــــــــــــــــــ 𝗠𝗼𝗼𝗻𝗹𝗶𝗴𝗵𝘁 𝗖𝗼𝘀𝗺𝗲𝘁𝗶𝗰 رو حتما چک کنی محصولات اورجینال و💯 % تضمینی https://t.me/+huq6pOnt1YA3MWY8 https://t.me/+huq6pOnt1YA3MWY8 https://t.me/+huq6pOnt1YA3MWY8