cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🎀 احتـمــال یـــڪ تـــابــو 🎀

" میروم تا همه ی عمر به خود تکیه کنم "🌎🚶🏻‍♀️ رمان در حال اپ: احتمال یک تابو رمان تکمیل شده:من اطلسم روزانه دو پارت: (جمعه ها فاقد پارت) ناشناس ماوی:🍫 https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-1312900-1EPz0DW

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 469
مشترکین
-324 ساعت
-397 روز
-11230 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

پسری که مخفیانه پناه میبره به مردی مافیا تا از دست دختر بزرگترین قاچاقچی فرار کنه اما نمیدونه تمایلات اون مرد قراره گرایششو به بازی بگیره🔥💦 _لخت شو برو زیر میز _آقا لطفا ببخشید.. تکرار نمیشه لباسامو دراوردم و رفتم زیر میز که گفت: بچرخ جوری خودتو تنظیم کن کو*نت روبروی ک*یرم باشه. باید بخاطر کسری های لیست حسابرسی تنبیه بشی.‌..زود باش _آقا لطفا... تو کنفرانس همه هستن _اگه صدات در نیاد کسی نمیفهمه زیر میز داری گ*اییده میشی... https://t.me/+rFWydNYqgcEzZjVk https://t.me/+rFWydNYqgcEzZjVk پسری که گیر یه مافیای روانی میفته و به هر بهونه ای تنبیه میشه💦💦💦
نمایش همه...
پارتهای جدید تابو💚
نمایش همه...
1
Repost from N/a
🇨🇦𐧅 منـــبع معرفی فیلم های روز دنیا🌈 🇯🇵𐧅 دانلود دارک ترین های BDSM سال ⚠️ 🏳‍⚧𐧅  سریال های LGBT با کیفیت ها مختلف ⁉️ 🇮🇷𐧅 انیمیشن های YAOI و YURI +بزگسال🍒 ┇`𝗝𝗼𝗶𝗻 𝗙𝗶𝗹𝗺 𝗪𝗼𝗿𝗹𝗱🌎🌍🌏- https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 ۵ پاک شه 🌞
نمایش همه...
◆°•◇•°◆°•◇•°◆°•◇•°◆°•◇•°◆°•◇ #احتمال_یک_تابو #PART_122 علی نگاه دقیقی بهش کرد از پس تیران بر نمی اومد اینم نمی تونست کنترل کنه؟! _چرا اونجوری...نگاهم میکنی؟ چشم ریز کرد خم شد ارنجاشو رو زانوهاش گذاشت موشکافانه پرسید: _چجوری نگاهت میکنم مگه....؟ با انگشتای دستش بازی کرد حس مزخرفی داشت کم مونده بود گریه کنه انگار که مزاحم بود، سرش و انداخت پایین چیزی نگفت اخم نرمی بین ابروهاش نشسته بود لبش اسیر دندوناش بود و انگشتای ظریفش قفل هم...! فکرش درگیر بود متوجه اطرافش و نگاه خیره‌ای علی نبود....! متوجه نبود که با این حواس پرتیش چی به سر دل بیچاره‌اش میاره! منظره‌ای روبه روش به حدی خواستنی بود که می تونست ساعت ها بشینه و تماشاش کنه ولی میدونست اگه یکم دیگه ادامه بده اشکش در میاد چرا که پسر روبه روش حساس تر از برف روی خاک بود اگه دست میزدی آبه گل آلودی بیش نمی موند ازش دست رو پا گذاشت از جاش بلند شد رخ به رخش قرار گرفت دست زیر چونه‌اش گذاشت سرش و بلند کرد انگشت شصت شو کشید رو گونه‌ای پنبه‌ایش _نترس....هیچ وقت ازم نترس..! همیشه بهم اعتماد کن چون من به تو اسیب نمیزنم توت فرنگی!! قلبش اروم گرفت انگار که منتظر ردیف شدن همین کلمه‌ ها کناره هم بود تا اروم بگیره: _توت فرنگی!!؟ علی لبخندی بهش زد موهاش و بالا فرستاد _اره توت فرنگی...!! چون مثل توت فرنگی لپات زود قرمز میشن
نمایش همه...
👍 3 1😍 1
◆°•◇•°◆°•◇•°◆°•◇•°◆°•◇•°◆°•◇ #احتمال_یک_تابو #PART_121 کمی که از سرمای تنش برطرف شد کاپشنش و کند و انداخت رو دسته‌‌ی مبل خودش،و ولو شد روش چشم هاشو بست مثلا داشت میرفت تا اروم شه ولی مگه میزاشتن اینا. داتیس همچنان بی صدا گناره بخاری وایساده بود به علی نگاه میکرد حدس میزد روز سختی داشته که اینطور بهم ریخته سکوت خونه نشون از نبوده کسی بود جوری بی صدا بود که حتی نفس کشیدنش هم اروم بود تا مبادا علی و که انگار خواب رفته بود و بیدار کنه. کمی تو جاش تکون خورد تصمیم به رفتن گرفت با حالی که علی داشت نموندنش به نفعش بود حداقل مثل چند دقیقه قبل سرش داد نمیزد و رنجیده خاطر نمیشد پاورچین پاورچین قدم برداشت تا از خونه بیرون بره دو قدم بیشتر نرفته بود که صدای خشداره علی باعث ترسش شد _بگیر بشین _هییین ترسیده دست رو قلبش گذاشت واقعا جوری بی حرکت بود فکر میکرد خوابه اما انگار بیدار بود و فقط ریلکس کرده بود _ترسی...ترسیدم ناچار لایه چشماشو کمی باز کرد سر درد داشت میخواست بخوابه حالا که فکرشو میکرد بیشتر به سکوت نیاز داشت برای اروم شدن تا سک*س...!!! دستش و پشت گردنش کشید با حس گرسنگی دست رو معده‌اش گذاشت بلند شد و یهوی بودنش داتیس و به عقب رفتن وادار کرد از این حالت علی می ترسید تو دلش خودش و فحش بارون کرده بود برای اومدنش
نمایش همه...
👍 2 1
پسر خدمتکاری که بخاطر مادرش اسیر بزرگترین مافیای کشور میشه و به بدترین شکل مورد تجاوز  قرار می گیره!!🔥 ترس تمام وجودمو گرفته بود پاهامو از هم باز کرد _از دست من فرار می‌کنی موش کوچولو تاوان کاری که کردیو اون سوراخ صورتیت قراره پس بده _غلـ...ط کردم یکدفعه التشو تا آخر واردم کرد که نعره بلندی زدم شکمم داشت آتیش می‌گرفت دستاشو دور گلوم حلقه کرد و تند تند شروع کرد تلمبه زدن 💦 بدنامون به شدت بهم میخورد و صدای بلندی ایجاد میکرد دستامو به اطراف می کشیدم تا شاید چیزی پیدا کنم نگاهم پارچ آب کنار میز خورد خودمو به طرف پارچ کشیدم و بدون معطلی برش داشتم و تو سر آریاس شکوندم....🚫 #گی #مافیایی #خشن #اجباری🔞 https://t.me/+e-w0Ig-VnEFhYjg8 https://t.me/+e-w0Ig-VnEFhYjg8
نمایش همه...
با مرد متاهل رابطه دارن و پارش میکنن جوریکه نمیتونه راه بره💦🫐 دست های اهیر را به تخت بست و لباس های تنش را داخل تنش #جر داد چشم های اهیر گرد شد با دیدن مرد رو به رویش خودش را روی تخت تکان میداد و #فریاد میزد این چه بدبختی بود که نصیبش شده بود _بچه ها نگاه کنید #زیر_خواب رئیس کارتل حشـ*یش مث یه #کرم_کوچولو افتاده رو تخت و اماده ی #سرویس دادن به ماهاس😏🔥 https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk
نمایش همه...
Repost from N/a
00:07
Video unavailable
من حرفی نمیزنم همه چی از تریلر فیلم پیداست فیلم (2024) لزبین آپلود کردم براتون 🔞😂 ⚠️اینجا از قدیمی‌ترین تا جدیدترین سینمایی های آرشیو LGBT & BDSM کل دنیا رو پیدا میکنی♨️ https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 🔞انیمیشن های Yuri و Yaoi و Henta می‌زاریم برای همه گرایش ها 🌈🍑 ♻️ویدیو میکس از تمامی فیلم و سریال های لزبین و گی با ژانر مختلف🤤👇 https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 https://t.me/+ik0xPNCRIDQzOWU0 ۳ پاک شه 🌞
نمایش همه...
00:01
Video unavailable
_لعنتی من دوستت دارم، تو مال منی نمیزارم احدی بهت نزدیک بشه و دستش بهت بخوره. میخوای فکر کن خودخواهم ... آزادی هر کاری می خوای بکنی ولییی فقط تو قلمرو من... _خودخواه، نه روانی هستی، همتون دیوونه اید _خوبه فهمیدی چی هستم، پس بهتره کمتر رگ دیونگیمو بالا بیاری وگرنه خودت بد می‌بینی بازومو گرفت و از روی تخت بلندم کرد. خواستم دستمو بکشم که اخم کرد. _می خوای لباساتو خودم تنت کنم یا... نذاشتم حرفش تموم بشه و با غیض از روی تخت پایین اومدم... _ لباسمو تنم کنی یا بکنی؟ بکش کنار خودم میتونم... https://t.me/+rFWydNYqgcEzZjVk https://t.me/+rFWydNYqgcEzZjVk آشوب پسری که از دست یه قاچاقچی فرار کرده و گیر یه مافیا میفته و دل اون مرد رو با یاغی گری هاش میبره🔞💦🔥
نمایش همه...
00:06
Video unavailable
خلافکاری_که_بچه‌ی_پسره_رو_میدزده_و_مجبورش_میکنه_هرشب_بهش_سرویس_بده💦 _حـ*رومزاده بچم کجاس؛ چیکارش کردی کثافت! لگدی به شکم اوستا کوبید و از ته دل عربده زد _لعنت به اون روز که من تورو دیدم اوستا؛ لعنت به شبا و روزایی که با توی لجن گذروندم بچم و چیکار کردی دور خودش میچرخید و به اتشی که از ماشین ها بلند میشد نگاه میکرد صحرای کربلا بود _پناهم کجایی بابا اثری از دخترکش نبود گوشی اش را از جیبش در اورد تا با معین تماس بگیرد با دیدن پیامی از سمت معین و خواندنش روح از تن نیمه جانش در رفت _اهیر؛ اوستا بچه رو نجات داده پناه پیش منه اما خبری از اوستا ندارم! بهم زنگ بزن حتما
#گـــــــــــی‌لاو_خیانتی🖇
#هــــــــــــات_انتقامی🙌🏼
https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk https://t.me/+aDfL18SLs9xjM2Jk
نمایش همه...