﹐ 𝗏𝗂ᥱ
ꪆᰍ 𝗅𝖺 𝛅𝗂ɾᥱ𝗇ᥱ ρ𝖾ɾ𝖽𝗎ᥱ 𝖺 ﹫𝚸ᥝɹ᤻ɩ᥉ › rszne.t.me ᨩ
نمایش بیشتر805
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
نـور آفتاب اصـلاً درون مغازهی کـوچک رخنه نکرده بود. تنها پنجـره مغازه سمت چپِ ورودی، با کاغذ و کاموا پوشیـده شده و یک لوح اعـلان هم روی دستگیـره در آویزان بود. نور لامپ هـای مهتابی سقف روی پیـرزنی افتـاده بود که داشت به سمـت بچهای می رفت که کالسـکه ای خـاکستری بود.
﹙آه! داره میخنده.﹚مغازه دار، زن جـوانتری که کـنار پنجره صندوق نشسـته بود و حساب کتـاب هایش را بررسـی میکرد، با اعتراض گـفت “ پسر من میخندد؟ نخیـر خانم، فقط داره شـکلک در میاره. آخه چه دلیلی داره تو این دنیای نکـبت لبخنـد بزنه؟!”
﹙مغازه خودکشی – ژان تولی﹚
Repost from ᥉Ɨᥲy iᥒ Ɨɦᥱ 𐌼Ꭵ𝖽𝖽ᥣᥱ پــایــاـن
امـا هنـوز دستـای همدیـگرو میگیـریم و به هـم نگـاه میکـنیم؛ و نـمیدونم چـجوری اینـو به همـدیگه بگیـم،کـه دیـگه گرمـای عشـق بینمـون نیـست.
Repost from N/a
˓ 𐀔 ‘ 𝖠𝗅𝗐𝖺𝗒𝗌 𝖿𝗎𝖼𝗄 𝗁𝗂𝗆 𝗅𝗂𝗄𝖾 𝖨'𝗆 𝗌𝗈𝗋𝗋𝗒
𝗐𝗁𝗈 𝗍𝗁𝖾 𝖿𝗎𝖼𝗄 𝗀𝗈𝗇´ 𝗉𝗋𝗈𝗍𝖾𝖼𝗍 𝗁𝖾𝗋 ?!
Repost from N/a
نمایش همه...
attach 📎