cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

ᒪITTᒪE ᗰOOᑎ

گی‌لاو•ددی‌لیتل‌بوی🔞🏳️‍🌈 وقتى دارى زيرم ناله ميكنى برام بهترين ملودى دنياس شاهزاده كوچولوى من👅💦 •ꜰᴀʀɪᴍᴀʜ•

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
7 423
مشترکین
-13024 ساعت
+5427 روز
+1 10330 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
https://t.me/haMster_kombat_bot/start?startapp=kentId6324509596 استارتش کنیددد🥹🥹
1040Loading...
02
پسری که اسیر موجودات افسانه ای میشه و مجبوره تمکین کنه تا زنده بمونه🔥🔞 _آه... آیی ساروک... ک*یرت خیلی #کلفته ک*یرمو توی دستای بزرگش گرفت و مالید. _سوراخ کوچولوت داره ک*یرمو میبلعه پسرک چشم نقره ای ناله ای کردم و پاهامو بیشتر براش باز کردم، داشتم جر می خوردم. _آه.. دیگه نمیتونم... _اگه تا صبح زیرم دووم بیاری تو آسمون میبرمت چشماش برقی زدن و نقره ای و سبز قاطی شد. _میزاری بال هاتو ببینم؟ https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk 🔥 https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk 🔥
1260Loading...
03
پسرکی که شبیه دخترا ظریف و خوشگله، پیشکش موجودی اهریمنی میشه تا قربانی بشه اما اون با فهمیدن اینکه پیشکشیش یه پسره کاری باهاش میکنه که....🥵💦 https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0
2070Loading...
04
#part49 #GAY _چشمای هفت رنگتو باز کن برام... نـیپلمو با انگشتش فشار داد که چشمامو باز کردم. کیـ,ـرشو یکم در آورد و با ضرب داخلم کرد، بدنم تو دستاش تکون خوردن و اون تلـمبه دیگه ای داخلم زد.🍑💦 هنوز درد داشتم و به حجمش عادت نکرده بودم، دستاش روی بدنم می گذشت و لمسم می کرد. کیـ,ـرمو که تو دستش گرفت دوباره به همون نقطه ضربه زد. از لذت و درد اشک از چشمام سرازیر شد و ناله ای کردم. _اووووم، همونجاااا کیــرمو تو دستش مالید و دوباره به همونجا ضربه زد. تند تند داخلم می کوبید که...🔥 https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0 آرژان پسری که بخاطر موهای بلند و قیافه ظریفش به جای دختر اشتباهش میگیرن و میدزدنش تا برده مردی خشن بشه🔞💦🏳‍🌈
3480Loading...
05
آقای معلم نشوندم روی نیمکت و گفت: پاهات رو باز کن، ک*.*ص تپل تو ببینم... با شرم پاهام باز کردم که تف کرد لای ک.*.صم و سر ک.*.یرشو گذاشت توش. - آی...عمو درد میکنه... - چقد تنگی تو دختر، اصلا نمیره تو...! ازم در آورد دوباره تف کرد رو ک.*.صپ و آهسته ک*.*یر گنده اش رو کرد توم که از درد و لذت آه کشیدم. دستش گذاشت روی دهنم و گفت: هیشش خانم کوچولو، مگه بهت نگفتم نباید کسی از راز مون خبر دار بشه هوم؟ https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 #س‌ک‌س_با‌_معلم🤫💦🔞
5980Loading...
06
همین طور با وسط پاهام ور می رفتم گفتم: آییی، عمو وسط پاهام داغ شده. نشوندم روی پاش و با دوتا انگشت هاش شیار های توت فرنگیم رو کنار زد و گفت: ای جونم، دختر کوچولوم چه به آب افتاده توت فرنگیش. خندیدم که زیپ شلوارش کشید پایین و پاهام باز کرد و نشوندم رو آلت راست شدش... دست هام گذاشتم رو شونه هاش و شروع کردم بالا و پایین شدن رو آلت کلفتش... https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 #ص‌ک‌ص_دختر_کوچولو_با_عموش💦🔞
7010Loading...
07
سرنوشت پسری که به عنوان پیشکش به موجود تاریک و پلیدی فروخته میشه و... با یاداوری کاری که باهام کرد بغض به گلوم چنگ انداخت. همچنان لـخت بودم و آش و لاش. تمام تنم رد کبودی بود و درد امونم رو بریده بود. خیلی سخت خودمو یکم خم کردم ودستمو به پشتم و #سوراخم رسوندم. دستی لای کـ*پلم و سوراخم کشیدم که از درد چشمام رو بستم و ناله ایی کردم.🔞💦 خیس بود پشتم. دستمو که نگاه کردم قرمزی خون رو دیدم و اشکم سر ریز شد. چرا باید این بلا سرم میومد. بعد چند سال دوباره زمان داشت تکرار میشد انگار.‌ تجـا*وز برای بار دوم.... باید خودمو از این جهنم نجات میدادم...💦💯 https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk #گی_اربابی❌🔞
10Loading...
08
_بشین روش _نمی تونم دیگه، دو بار ار*ضا شدم _می تونی، هنوز بیهوش نشدی چشمام گرد شدن! مگه باید بیهوش می شدم تا تمومش کنیم؟🍑💦 نگاهم به ک*یرش افتاد، لعنتی این کی سیخ شد! هنوزم بزرگیش باعث وحشتم می شد، باورم نمیشد این حجم واردم شده و پاره نشدم! https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0 پسری که پیشکش به یه موجود ماورایی میشه و بعد صدها سال میتونه تحر*یکش کنه و حالا اون موجود ازش سک*س های طولانی مدت میخواد❌💦🔞 گی🏳‍🌈
6900Loading...
09
هیچکس تو کلاس نبود، از فرصت‌ استفاده کردم و ماژیک رو برداشتم و شروع کردم به عقب و جلو کردنش روی ســـوراخــم. با تصور آقای معلم که کـ*یــرش‌‌ داره تو ک*صـم عقب جلو میشه چشم بستم و شروع کردم به آه و ناله کردن و مثل مار به خودم می پیچیدم - آه، آقای معلم، بیشتر، بیشتر... منو جر بدم بده، آه با صدای خنده ای تمام حسم پرید و با وحشت چشم‌ باز کردم و آقای معلم رو بالای سرم دیدم. - خانم کوچولو تا اصلش هست چرا با فیکش ور میری؟ اینو گفت و زیپ شلوارش کشید پایین و... https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 #س‌ک‌س_با‌_معلم‌سن‌بالا🤫💦🔞
5090Loading...
10
من ساروکم پادشاه سرزمین آزتلان👑 کسی که بخاطر برترین بودن طرد شد و سقوط کرد اما پادشاهی خودمو ساختم. حالا بعد از سالها نفرین و طلسم پسری به سرزمینم پا گذاشت که نشونه های طلسم های صد ساله یکی یکی پیدا شد اما چی از این مهمتر که اون میتونه دوباره تحر*یکم کنه، با وجود اون دوباره میتونم ار*ضا بشم! https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0 #گی_اربابی_فانتزی🏳‍🌈💦⛓
1310Loading...
11
🏳‍🌈⃟•بــردهٔ شیطان• #part_200 از میله بارفیکس توی چهارچوب در آویزون بودم دوتا دیلد.وی کلفت دستش بودوحشت زده نگاهش کردم نیشخند وحشتناکی زد روی یکی از دیلد.وها پودر فلفل ریخت و یک ضرب وارد باسـ*نم کرد و دومی رو خشک وارد بهشـ*ـتم فریاد بلندی زدم ، دو تا کش اسکناس آورد سینه هام رو با کش بست ناله هام خونه رو پر کرده بود... نیشخندی زد و گفت : _ اسپنک و سک‌س رو همزمان دوست داری نه!؟ حالا که سوراخات در حال جر خوردنه موقعه‌ی خوبی برای اسپنک زدنه! نای حرف زدن نداشتم دلم ار.ضا شدن میخواست در عین حال له له میزدم برای اسپنک زدناش با چشمهای خمار از شهو.ت ناله ای کردم که دستشو بالا برد و ...🔞💦 https://t.me/+wuAa7uufLJxmN2U5 https://t.me/+wuAa7uufLJxmN2U5 ⚠️تـــــوجـــــه تـــــوجـــــه ⚠️ ‼️تمامی رمانهای این کانال دارای صحنه های باز و شکنجه تنبیه است ‼️
6060Loading...
12
#بیناجنس #صکصی دست سمت دهنم برد و آلتش رو که توی دستش بود محکم به صورتم نزدیک کرد. تیله‌های خون کشیده و سرخش رو به صورت ترسیده و بی کسم دوخت. لب هاش تکون خورد. رسام : یا میخوری واسم یا هم از زندگی ساقط می‌شی قسم می خورم می کشمت احمد! گونه و دندون‌هام تیر کشیدن. دستم رو روی صورتم گذاشتم لب زدم: احمد: - بزن بکش منو، اما کاری که میخوای رو انجام نمیدم! دستی به گلوم کشیدم. شورتم رو زود از پاهام بیرون کشید و با دیدن تنم مبهوت گفت: رسام : - واسه همین انتخابت کردم شیو کردی برای من؟!👅🍼💦 https://t.me/+iIRoFW7YwQ4yZWU0
1780Loading...
13
پارت ۳۸ چنلشه❌
3140Loading...
14
جیغ کشیدم که #سرنگو از گردنم دراورد. برای اینکه نفسم قطع نشه #دستگاه اکسیژن رو روی دهنم گذاشت. ــ آروم #نفس بکش! با بغض نگاهش کردم که دونه به دونه لباس هام رو دراورد. با ملایمت دستی روی #شکم برهنم کشید. بدن کرختم رو صاف کرد و سرنگ بزرگ تری اورد و از اسپرم خودش #پرش کرد. با التماس نگاهش کردم که لباس زیرم رو دراورد. نوازش وار دستی به رونم کشید و با لحن #خشن و خشداری زمزمه کرد ــ وقتی از رابطه میترسی مجبورم این طوری #حاملت کنم! میخواستم التماسش کنم، نمیخواستم از یه خلافکار حامله بشم! با #فرو رفتن سرنگ تو رحمم... #part_38_hot🔥🍃 #serch_kon❌ https://t.me/joinchat/AAAAAE1aEBeLJ3SMK4LyUw
3180Loading...
15
رسام🌿🤍 احمد پسر آروم و یتیم که از بچگی روی پای خودش ایستاده و تعمیرگاه ماشینش رو بعد چند سال شاگردی راه اندازی کرده... بخاطر پشتکار و نابغه بودنش تنها مکانیکه که کل مردم ساری پیشش میرن! یک شب بارونی مردی زخمی رو از ماشین بیرون می کشه و اون مرد بعد تیمار شدنش به احمد تجاوز می کنه... ! احمد افسرده می شه و تا به خودش میاد سونوگرافیش بارداریش رو مشخص می کنه حاملگی از مردی عجیب و غریب... ژانر: گی لاو عاشقانه انتقامی https://t.me/+iIRoFW7YwQ4yZWU0 https://t.me/+iIRoFW7YwQ4yZWU0
3100Loading...
16
ابشو خالى ميكنه تو پسره بيناجنسى و ميفهمه كه حامله شده و بزور اونو ليتل خودش ميكنه🔞🌈
5030Loading...
17
قاتل هات و ددى اى كه عاشق يه ليتل بوى سكسى و سليطه ميشه و يروز ميدزدتش و بزور بهش تجاوز ميكنه و…..👅💦
4910Loading...
18
_تو پارکینگ دانشگاه منتظرتم باید بیای رو کیرم سواری کنی میخواستم بپیچونمش که دستمو گرفت _یادت نره دختر خوبی باشی وگرنه عکس و فیلم ساک زدنت بین بقیه همکلاسیامون پخش میشه دستام مشت شد که ادامه داد _الانم مثل بچه ادم مسای تو پارکینگ دانشگاه اول یه ساک پر تف تو ماشین برام میزنی بعدم میای روش سواری میکنی https://t.me/+USpnEAeEpThjN2Jk
4940Loading...
19
شکنجه #جنسی برده توسط اربابش Bdsm🔞🔞🔞 https://t.me/+STvbypsG74E3ZmNk
6120Loading...
20
قلم نقاشی رو روی ک*ص بلوریش حرکت دادم که لرزی کرد و لای تپلش خیس شد ک*یرم توی شورتم نبض میزد و ش*ق شده بود دلم میخاس توی سوراخ تنگ و صورتیش فرو کنم قلم رو نزدیک سوراخش بردم و روی شیارای ک*صش کشیدم که لرزید و کمی اب از سوراخش خارج شد انگشتمو روی ابش کشیدم و فرو کردم توی سوراخش که اه بلندی کشید و…💦🙊 https://t.me/+mPMGcdSu1hNiM2U0 https://t.me/+mPMGcdSu1hNiM2U0 رمانش شورتت رو خیس میکنه🔞🍑
5160Loading...
21
رمان با ژانر تجاوز بیناجنس و حاملگی مردان میخونی؟ 🔗🫃
1 0091Loading...
22
#گی_عاشقانه! 💎🌟 حاملگی مردان🫃 قاتل بیرحمی شبونه به معتبرترین مرد شهر تجاوز می کنه و ازش بچه دار میشه... https://t.me/+OtkdyLuodGIzMDM8 - مثل دیروز با باسنت واسم شیک بزن! ترسیده به صورت نقاب دارش خیره شدم - تو چه جوری اومدی تو خونه من؟ سیگارش رو زیر پاهاش له کرد آروم دستش رو روی باسنم گذاشت تنش رو بهم فشرد خشن لاله گوشم رو مک زد - هیس! خودتو به کی* رم بمال تحریک نشم دیکتو میبرم! عصبی خواستم بچرخم که شورتکم رو آتیش زد صدای جلز و ولز سوختن شورت و موهای تنم بلند شد - روانی چه گوهی خوردی؟ کی هستی تو؟ برو بیرون.. خندید زبونی روی لبش کشید - میخوام تا ابد #بکن احمد باشم! سوراخ ریزت رو با دی* کم پر کنم گل پسر خم شو درت بذارم... خشک خشک دیکش رو لای پاهام گذاشت هلی به سر م*ردونگیش داد که سوراخم با ولع دیکش رو جا داد آهی کشید - دلم می خواد حسابی لای پاهاتو سرخ کنم! https://t.me/+OtkdyLuodGIzMDM8 https://t.me/+OtkdyLuodGIzMDM8 🫦❤️‍🩹🍑 احمد پسر مظلومی که میکانیکه و با بدبختی پول درمیاره یه شب مردی نقاب دار بهش تجاوز می کنه و احمد ازش باردار میشه🍓🥲🔥
1 0281Loading...
23
خواستم صندلی جلو بشینم که گفت:رو صندلی عقب دراز بکش. ماشین تو کوچه خلوتی پارک کرده بود و هیچ رفت و آمدی نداشت.مونده بودم میخواد چیکار کنه ؟؟اما حق اعتراض و حرف زدن نداشتم. روی صندلی عقب همونطور که گفته بود دراز کشیدم.از صندوق عقب چیزی برداشت. داخل ماشین اومد و روی صندلی عقب زانو زد زانوش بین دو پام قرار داد خودش جلو کشید. چون در سمت دیوار باز میشد کسی نمیتونست از اون طرف بیاد. شلوارمو پایین کشید کامل از پام خارجش کرد پاهام تو شکمم جمع کرد. عین بچه ها دوتا پاهام بالا گرفت تا کمی باس*نم بالا بیاد. نفسمو حبس کردمو خجالت زده سرمو پایین انداختم.... در روغن رو که از پشت ماشین اورده بود رو باز کرد و... ژانر بی دی اس ام😱 پارت جدید میخوام بزنما💦😈 قراره فردا وی ای پی بشه چنلش ☝️
9510Loading...
24
خواستم صندلی جلو بشینم که گفت:رو صندلی عقب دراز بکش. ماشین تو کوچه خلوتی پارک کرده بود و هیچ رفت و آمدی نداشت.مونده بودم میخواد چیکار کنه ؟؟اما حق اعتراض و حرف زدن نداشتم. روی صندلی عقب همونطور که گفته بود دراز کشیدم.از صندوق عقب چیزی برداشت. داخل ماشین اومد و روی صندلی عقب زانو زد زانوش بین دو پام قرار داد خودش جلو کشید. چون در سمت دیوار باز میشد کسی نمیتونست از اون طرف بیاد. شلوارمو پایین کشید کامل از پام خارجش کرد پاهام تو شکمم جمع کرد. عین بچه ها دوتا پاهام بالا گرفت تا کمی باس*نم بالا بیاد. نفسمو حبس کردمو خجالت زده سرمو پایین انداختم.... در روغن رو که از پشت ماشین اورده بود رو باز کرد و... ژانر بی دی اس ام😱 پارت جدید میخوام بزنما💦😈 قراره فردا وی ای پی بشه چنلش ☝️
10Loading...
25
جرخوردن دختربچه ی دزد، توسط نقاش معروف... ک‌ص و کون دختره رو یکی میکنه و بخاطر دزدی توی عمارتش نگهش میداره و هرشب ...💯🔥 بدون سانسور فول هات و سکسی🔞بچه ای نیا چون با پارتاش ک‌ص خیسی و شورت خیسی داره💯💦🔥🤤 https://t.me/+mPMGcdSu1hNiM2U0
2130Loading...
26
ور کلاسو قفل کرد و جلو اوند شلوار و شورتشو دراورد و کیر سیخ شده شو جلوم گرفت _ساک بزن برام همکلاسی اشک چشمام و با دستاش پاک کرد و سر التشو به دهنم فشار داد _یالا دختر خوب ... با دهنت به کیرم حال بده _ولم کن تو رو خدا یکی میاد پوزخند زد و به زور کیرشو تو دهنم فرستاد و محکم تو دهنم ضربه زد _دروقفل کردم ... کیر مسبینی جا اینکه حشری شی گریه میکنی بی توجه به عق زدنام ضربه میزد که بلند گفت _کامیار بیا کسشو بخور چشمامو گشاد کردم با دیدن دوست صمیمیش میخواستم جیغ بکشم که التشو تا ته فرستاد تو دهنمو ... https://t.me/+USpnEAeEpThjN2Jk
9330Loading...
27
لیتلی که روی برگه های کاری ددیش نقاشی می کنه و ددیش به عنوان تنبیه روی همون میز ...❌🔞 _ #ددی ددی ببین چیقد خوشمله +لوکاس این برگه هارو از کجا آوردی ؟ _دفتلت + می‌دونی این برگه ها چقدر ارزش دارن چرا رفتی اونجا ؟ دلت #تنبیه میخواد _ اصما کال خوبی کلدم 🔻🔺🚫 https://t.me/+ymcWh0XL_HRhZmY8 https://t.me/+ymcWh0XL_HRhZmY8
4320Loading...
28
رمان خون های عزیز🫠✨ یه چنل فایل معرفی می کنم تک تک رمان هایی که فایلشون رو پیدا نکردی اینجا پیدا می کنی❤️‍🔥🧸 رمان با هر ژانری و هر سلیقه‌ای که شما دارین🌚❤️‍🩹 ژانر های لزبین مامی لیتل گرل ددی لیتل بوی عاشقانه و گی لاو انتقامی جنایی پلیسی💦 ژانرهای ممنوعه✨ صکصی و خشن🔥 تجاوزی پر صحنه💧 فایل رمان چه نویسنده های قدیمی چه جدید اینجاست😍 https://t.me/+QQ1zksmNF5QwMDM0 https://t.me/+QQ1zksmNF5QwMDM0
4290Loading...
29
من لیانام... پدرم یکی از مقامات مهم کشور بود و وقتی فوت کرد، مجبور شدم پیش ناپدریم زندگی کنم اما وقتی خواست بهم دست درازی کنه، از خونه فرار کردم! از همون سن کم پیش یه زنی کار کردم و حالا یه دزده قهار شدم! توی یه مهمونی به دزدی از یه عمارت بزرگ رفتم! اما وقتی صاحب خونه منو گیر انداخت، مجبور شدم باهاش سکس کنم. سپهرادی که کل کشور براش جون میدن! وقتی فهمید باکره بودم، اجازه رفتن نداد و.... https://t.me/+mPMGcdSu1hNiM2U0 https://t.me/+mPMGcdSu1hNiM2U0
8840Loading...
30
#خانم‌کوچولو346 بین پام نشست و پوشکمو با آرامش باز کرد. پاهامو از هم باز کرد که با خجالت دستمو گذاشتم رو بهشتم... _برشدار... اینقدر خشن گفت که بلافاصله دستمو برداشتم. سیلی محکمی رو تپل آبدارم زد و سرخم کرد. اول بوسه ی آرومی روی بهشتم زد و بی توجه به چشمای بغض کردم، شروع کرد به مکیدن و خوردن وحشیانه بهشتم... https://t.me/+STvbypsG74E3ZmNk https://t.me/+STvbypsG74E3ZmNk
1 7720Loading...
31
خیلی اسکلی اگه والپیپرت هنوزم شمع و گل و پروانه و این کصشراس:/ دیگه با بکگراندای اینجا خوشگلش کن : @Wall_Rangi
10Loading...
32
امگایی که با وجود داشتن جفت به‌زور زیرخواب یه آلفای دیگه میشه و....🔥💦🏳‍🌈 با گریه گفتم: من جفت داشتم لعنتی! تو می‌دونی اون کیه؟!؟ اون خانوادمو... #لباشو روی لبام گذاشت و مانع از ادامه صحبتام شد. عمیق می‌بوسید... امیرزند هیچ‌وقت اینطوری منو نمی‌بوسید...🔥 لباشو از لبام جدا کرد: هیسس... می‌دونی من کی ام؟؟! من ازت محافظت می‌کنم. نمی‌ذارم کسی آزارت بده پسر کوچولوم! تلخ خندیدم: تو اونو نمی‌شناسی.. خواست چیزی بگه که با شنیدن صدای آشنایی حرفش نیمه تموم موند... https://t.me/+C1RYlyluxywzNTlk https://t.me/+C1RYlyluxywzNTlk #گی‌لاو #امگاورس #انتقامی #عاشقانه🏳‍🌈
10Loading...
33
#گی 🏳️‍🌈 #مافیا #لیتل 🔥💦 لوکاس #لیتلی که برای خوشحالی #ددیش راضی میشه تا #رحم بکاره🔞💦 آروم علم داد که روی #تخت دراز کشیدم نزدیک صورتم شد و خواست ببوستم که ... + الان نه جیسون دکتر گفت این هفته #رابطه نداشته باشیم - اشکال نداره آروم پیش میریم + اما ... - با #دیک بزرگش نزدیک #ورودیش ناخواسته ناله بلندی کرد https://t.me/+ymcWh0XL_HRhZmY8 https://t.me/+ymcWh0XL_HRhZmY8 #چشمان_دلبر #فصل_دوم
1850Loading...
34
پی دی اف تموم رمان های گی لاو رو با ژانرهای مهم و عالی پیدا شد😐😂❤️ امپرگ بارداری مردانه🫦 بیناجنس🫀 ورس👅 آلفا و امگای هات🔥 لزبین و مامی ددی لیتل گرل و بوی✨ ژانر اجتماعی و تجاوزی...💧 ارباب برده🌊 ژانرهای خیس کننده شورت و عاشقانه... تموم رمان های چاپی و فروشی اینجا هست🦦🍆🍓 لینک رمان هایی انلاین هم گذاشته میشود💦🌈 هرچی رمان و چنل داشتی ول کن اینجا رو بچسببب❤️‍🩹😈🔥 رمان هایی با قلم قوی و ژانرهایی مورد پسند شوما🥹🫶 https://t.me/+QQ1zksmNF5QwMDM0 https://t.me/+QQ1zksmNF5QwMDM0
930Loading...
35
پسره رو برای خاتمه دادن به دشمنی دو خاندان به آلفایی میدن که خیلی بد نامه....🔥🏳‍🌈💦 با بغض به #آلت بزرگ آلفا خیره شدم.. -اون خیلی بزرگه! باکره‌ام.. لاقل یه تایم دیگه #سک‌س داشته باشیم🔞 امیر زند بی توجه به ترسم بهم نزدیک شد. پوزخندی زد. با #قیچی شلوارم رو برید تا #پاره بشه. بغضم کامل به #گریه تبدیل شده بود... آخرین التماسمم کردم: خواهش می‌کنم... بی توجه به ضجه‌هام دهنش رو روی #آلتم که حالا #لخت جلوش بود گذاشت.🔥 ترسیده و با شک نگاهش کردم که... https://t.me/+C1RYlyluxywzNTlk https://t.me/+C1RYlyluxywzNTlk برای خاتمه دادن دشمنیمون با آلفاها منو پیشکش کردن... اولش زندگیم جهنم بود! اما همه‌چیز کم کم وقتی اون عاشقم شد تغییر کرد و...🔥🏳‍🌈 #گی‌لاو #امپرگ #انتقامی #اسمات #امگاورس💦
10Loading...
36
⚠️ این دوتا کله قناری بالارو دیدی؟؟؟ اسی به ظاهره کیوتش نگاه نکن بخونیش به فنا میری🌚💥یکاره روانشناسی جذاب و جدید🔪 مانهواهای #اسمات 😶‍🌫️ #روانشناختی +ولم کن بزار برم‼️ -من تازه پیدات کردم کوئین جی اونوقت بزارم بری⁉️ +تو نباید اینکارو باهام کنی من #پسر عموتم لعنتی 🥵⚠️ با صلوات بیا که کلی مانهوای #BL و #هات داریم یا حبیبی 🍑 https://t.me/+WyTOapHXh7I1MmRk https://t.me/+WyTOapHXh7I1MmRk
3400Loading...
37
#daddy #little_boy #gay 💢🏳‍🌈 +ایی #ددی ببخشید دیگه خرابکاری نمیکنم!🥺🍼 ضربه #اسپنک بعدی رو محکم تر زد که جاش روی #هلوی تپل پسرک موند. 💦🍑 _هنوز مونده بخوای #التماس کنی شب درازی در پیش داریم میخوام فقط صدای ناله هات رو بشنوم 🍷❤️‍🔥 #شاهزاده ای که اسیر میشه و #ژنرال دشمن اون رو تبدیل به لیـ🔥ـتل خودش میکنه‼️ https://t.me/+_H_OA1Kq-gdlNDU0 https://t.me/+_H_OA1Kq-gdlNDU0
3410Loading...
38
ارباب زاده ای ک همجنسگرا نیست ،اما عاشق یه پسر نقاش میشه ولی نمیتونه اعتراف کنه ک از یه پسر خوشش امده .😳 پس با کارای عجیب غریب طوری رفتار میکنه ک معشوقه اش فکر میکنه ک ازش متنفره 😢 و از دستش فرار میکنه 🔞 #گی  #مهیج https://t.me/+4AF4jkfh6kE3MjI0 https://t.me/+4AF4jkfh6kE3MjI0
5530Loading...
39
یه مانهوای جدید از نویسنده «دفترچه خاطرات کثیف»🥵🔞 ژانره:کلاسیک،اسمات،یوری🤭 خلاصه:دختری که در عوض بدهکاری های نامادریش به همراه خدمتکارش آنا که رابطه پنهانی باهاش داره به عمارت دوشس بدنام رز بلیک فرستاده میشه بدونه اینکه بدونه دوشس خیلی وقته منتظر  بدست آوردنشه❗️❗️💋... + لیلی من خیلی وقته تنهام و فقط ی آرزو دارم اونم اینکه شخصی رو پیداکنم توی این عمارت که صادقانه من و دوست داشته باشه، امیدوار بودم اون شخص تو باشی! برای خوندن کلی مانهوای یائویی،یوری و استریت بزن رو لینک‌حبیبی😔👇 https://t.me/+WyTOapHXh7I1MmRk https://t.me/+WyTOapHXh7I1MmRk
6380Loading...
نمایش همه...
Hamster Kombat

Just for you, we have developed an unrealistically cool application in the clicker genre, and no hamster was harmed! Perform simple tasks that take very little time and get the opportunity to earn money!

Repost from N/a
پسری که اسیر موجودات افسانه ای میشه و مجبوره تمکین کنه تا زنده بمونه🔥🔞 _آه... آیی ساروک... ک*یرت خیلی #کلفته ک*یرمو توی دستای بزرگش گرفت و مالید. _سوراخ کوچولوت داره ک*یرمو میبلعه پسرک چشم نقره ای ناله ای کردم و پاهامو بیشتر براش باز کردم، داشتم جر می خوردم. _آه.. دیگه نمیتونم... _اگه تا صبح زیرم دووم بیاری تو آسمون میبرمت چشماش برقی زدن و نقره ای و سبز قاطی شد. _میزاری بال هاتو ببینم؟ https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk 🔥 https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk 🔥
نمایش همه...
پسرکی که شبیه دخترا ظریف و خوشگله، پیشکش موجودی اهریمنی میشه تا قربانی بشه اما اون با فهمیدن اینکه پیشکشیش یه پسره کاری باهاش میکنه که....🥵💦 https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0
نمایش همه...
چشمای جادویی

ژانر: بی ال تخیلی فانتزی نویسنده m&h

Photo unavailable
#part49 #GAY _چشمای هفت رنگتو باز کن برام... نـیپلمو با انگشتش فشار داد که چشمامو باز کردم. کیـ,ـرشو یکم در آورد و با ضرب داخلم کرد، بدنم تو دستاش تکون خوردن و اون تلـمبه دیگه ای داخلم زد.🍑💦 هنوز درد داشتم و به حجمش عادت نکرده بودم، دستاش روی بدنم می گذشت و لمسم می کرد. کیـ,ـرمو که تو دستش گرفت دوباره به همون نقطه ضربه زد. از لذت و درد اشک از چشمام سرازیر شد و ناله ای کردم. _اووووم، همونجاااا کیــرمو تو دستش مالید و دوباره به همونجا ضربه زد. تند تند داخلم می کوبید که...🔥 https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0
آرژان پسری که بخاطر موهای بلند و قیافه ظریفش به جای دختر اشتباهش میگیرن و میدزدنش تا برده مردی خشن بشه🔞💦🏳‍🌈
نمایش همه...
1
Repost from N/a
آقای معلم نشوندم روی نیمکت و گفت: پاهات رو باز کن، ک*.*ص تپل تو ببینم... با شرم پاهام باز کردم که تف کرد لای ک.*.صم و سر ک.*.یرشو گذاشت توش. - آی...عمو درد میکنه... - چقد تنگی تو دختر، اصلا نمیره تو...! ازم در آورد دوباره تف کرد رو ک.*.صپ و آهسته ک*.*یر گنده اش رو کرد توم که از درد و لذت آه کشیدم. دستش گذاشت روی دهنم و گفت: هیشش خانم کوچولو، مگه بهت نگفتم نباید کسی از راز مون خبر دار بشه هوم؟ https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 #س‌ک‌س_با‌_معلم🤫💦🔞
نمایش همه...
🔥 2
Repost from N/a
همین طور با وسط پاهام ور می رفتم گفتم: آییی، عمو وسط پاهام داغ شده. نشوندم روی پاش و با دوتا انگشت هاش شیار های توت فرنگیم رو کنار زد و گفت: ای جونم، دختر کوچولوم چه به آب افتاده توت فرنگیش. خندیدم که زیپ شلوارش کشید پایین و پاهام باز کرد و نشوندم رو آلت راست شدش... دست هام گذاشتم رو شونه هاش و شروع کردم بالا و پایین شدن رو آلت کلفتش... https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 #ص‌ک‌ص_دختر_کوچولو_با_عموش💦🔞
نمایش همه...
👍 1
Repost from N/a
00:06
Video unavailable
سرنوشت پسری که به عنوان پیشکش به موجود تاریک و پلیدی فروخته میشه و... با یاداوری کاری که باهام کرد بغض به گلوم چنگ انداخت. همچنان لـخت بودم و آش و لاش. تمام تنم رد کبودی بود و درد امونم رو بریده بود. خیلی سخت خودمو یکم خم کردم ودستمو به پشتم و #سوراخم رسوندم. دستی لای کـ*پلم و سوراخم کشیدم که از درد چشمام رو بستم و ناله ایی کردم.🔞💦 خیس بود پشتم. دستمو که نگاه کردم قرمزی خون رو دیدم و اشکم سر ریز شد. چرا باید این بلا سرم میومد. بعد چند سال دوباره زمان داشت تکرار میشد انگار.‌ تجـا*وز برای بار دوم.... باید خودمو از این جهنم نجات میدادم...💦💯 https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk https://t.me/+NLt8PW_ZcJQ4M2Nk #گی_اربابی❌🔞
نمایش همه...
animation.gif.mp40.78 KB
_بشین روش _نمی تونم دیگه، دو بار ار*ضا شدم _می تونی، هنوز بیهوش نشدی چشمام گرد شدن! مگه باید بیهوش می شدم تا تمومش کنیم؟🍑💦 نگاهم به ک*یرش افتاد، لعنتی این کی سیخ شد! هنوزم بزرگیش باعث وحشتم می شد، باورم نمیشد این حجم واردم شده و پاره نشدم! https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0 پسری که پیشکش به یه موجود ماورایی میشه و بعد صدها سال میتونه تحر*یکش کنه و حالا اون موجود ازش سک*س های طولانی مدت میخواد❌💦🔞 گی🏳‍🌈
نمایش همه...
چشمای جادویی

ژانر: بی ال تخیلی فانتزی نویسنده m&h

Repost from N/a
هیچکس تو کلاس نبود، از فرصت‌ استفاده کردم و ماژیک رو برداشتم و شروع کردم به عقب و جلو کردنش روی ســـوراخــم. با تصور آقای معلم که کـ*یــرش‌‌ داره تو ک*صـم عقب جلو میشه چشم بستم و شروع کردم به آه و ناله کردن و مثل مار به خودم می پیچیدم - آه، آقای معلم، بیشتر، بیشتر... منو جر بدم بده، آه با صدای خنده ای تمام حسم پرید و با وحشت چشم‌ باز کردم و آقای معلم رو بالای سرم دیدم. - خانم کوچولو تا اصلش هست چرا با فیکش ور میری؟ اینو گفت و زیپ شلوارش کشید پایین و... https://t.me/+6RJVHSR_tVk3ZGU0 #س‌ک‌س_با‌_معلم‌سن‌بالا🤫💦🔞
نمایش همه...
Photo unavailable
من ساروکم پادشاه سرزمین آزتلان👑 کسی که بخاطر برترین بودن طرد شد و سقوط کرد اما پادشاهی خودمو ساختم. حالا بعد از سالها نفرین و طلسم پسری به سرزمینم پا گذاشت که نشونه های طلسم های صد ساله یکی یکی پیدا شد اما چی از این مهمتر که اون میتونه دوباره تحر*یکم کنه، با وجود اون دوباره میتونم ار*ضا بشم! https://t.me/+wXcR3r5WISo5NjQ0 #گی_اربابی_فانتزی🏳‍🌈💦⛓
نمایش همه...