cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

زخم خورده

خوش آمدید😍 #کپی از رمان پیگرد قانونی ایدی ادمین @flowersrasta روزهای پارت گذاری: شنبه، دوشنبه، چهارشنبه *تعطیلات رسمی پارت نداریم*

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
512
مشترکین
+924 ساعت
+147 روز
+3830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
❌چون خیلی در خواست کردید که لینک رمان پسر بلوچ بزارم گفتم بزار یه پارت از رمانشو بزارم براتون کسایی که رمانشو نخوندن این پارتو بخونن و جذبش بشن؛ شاااهکاره😉👌 #پارت_واقعی👇❌ پیشونیم رو عمیق بوسید ، تو چشماش خیره شدم. سر خم کرد نوک بیشنیش رو به بینیم کشید و گفت _که اذیت میکنی هاا؟ اما من بی توجه به حرفش چشمام رو اجزای صورتش در گردش بود ؛  با شیطنت نگاهم کرد و انگشتاشو اماده کرد تا قلقلکم بده که دست انداختم دور گردنش رو نوک انگشتای پام بلند شدم و خیلی یهویی گوشه لبش رو بوسیدم! چشمای متعجبش رو بهم دوخت پلکامو رو هم فشردمو و خجالت زده سر به زیر انداختم که با انگشتاش چونه ام رو گرفت ، سرمو بلند کرد وچشمای براقش رو بهم دوخت پچ زد _چیکار کردی؟! گوشه لبم رو به دندون گرفتم با شیطنت نگاهش کردم و پچ زدم _اشتباه کردم؟! به سمتم خم شد ، حالابین صورتامون نیم وجب فاصله بود و نفس های داغش رو صورتم پخش میشد با صدایی خشدار و اروم پچ زد _نه اشتباه نبود؛ فقط انقدر سریع بود که نفهمیدم چیشد! لبهاش مماس لبهام قرار گرفت و با صدای خمار و اغواگرانه ادامه داد _تکرارش کن! بدنم گر گرفت و ضربان قلبم بالا رفت؛پلکام روی هم افتاد لبهام رو به لبهاش چسبوندم و نرم بوسیدمش! بلافاصله ازش جدا شدم اما هیرمان نزدیک شد صورتم رو بین دستاش گرفت و اینبار اون از لبهام کام عمیقی گرفت.... ادامه پارت در چنل اصلی👇 https://t.me/+LzpcC0zMn2NhNjE0 https://t.me/+LzpcC0zMn2NhNjE0 https://t.me/+LzpcC0zMn2NhNjE0 چنلش خصوصیه پس سریعتر جویین شید تا لینکش باطل نشدع❌🔞 16بپاک
نمایش همه...
Repost from N/a
#بازو‌هام رو محکم گرفت و با #عصبانیت غرید:💢 - پرسیدم تو واقعا با اون دو نفر رفتی حموم؟💦 بدنم #کرخت شد و دلم #هری ریخت. اونا از کجا فهمیدند؟😨 مگه قرار نبود یه #راز باشه؟ بازوهام رو فشرد و گفت: - اول کنار #پسرا می‌خوابی 🔥 بعد تو اتاقشون #لباس عوض می‌کنی و حالا هم باهاشون #حموم می‌ری‌! 😡 #صداشو بالاتر برد و داد زد: - اصلا کار دیگه‌ای مونده که #نکرده باشی؟ هــــاااان؟؟ یه چیزی بگو! چرا خشکت زده #یوکی؟ 💥 ن... نه، #اشتباه می‌کنی! من... فقط... . در همین حین #کاپیتان سمتم اومد و با #جدیت گفت: - #شیمیزو، تو از باشگاه #اخراجی!👊 #پارت_۷۴ ꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷꒦꒷ 🏮 #لایت_ناول_پری_کوهستان 🏮 https://t.me/+QbRWbJ5ZpKxlZWNk https://t.me/+QbRWbJ5ZpKxlZWNk https://t.me/+QbRWbJ5ZpKxlZWNk 16پاک
نمایش همه...
#زخم_خورده #پارت۳۳ کجا سرتو انداختی پایین داری میری؟ توجه ای به حرفش نمیکنم که دستم محکم از پشت کشیده میشود: اخ دستمو شکستی ولم کن حرفی نمیزند و من را به دنبال خودتا داخل خانه میکشد : نزدیک میزنهارخوری می ایستد ورهایم میکند دستم به شدت دردمیکندکمی با دست راستم ماساژش میدهم ومیغرم: چرا وحشی میشی یه دفعه خب بگو کارت دارم خودم برمیگردم . دستش را درجیب شلوارش میکند وتفریحانه نگاهم میکند : هرکاری بکنم حقته ،اصلا بهت نمیاد انقدر خیره سرباشی مریم ،یعنی این مظلومیتی که به خودت میگیری فقط داری ظاهرتو نشون میدی وگرنه هنوزم همون دختربچه ی سرتقی ،بااین تفاوت که ترجیح میدی کسی سرازکارات درنیاره!!! ازحرفش جامیخورم : کارای من فقط به خودم مربوطه ،زندگیه خودمو شامل میشه ،دیگرانو وارد بازیم نمیکنم که ندونم حتی ایندشون چی میشه یاچه بلایی دارم سرزندگیشون میارم تفریحانه نگاهم میکند : افرین دیدی زبونتم هنوزسرجاشه سیم کارتی ازداخل جیبش درمی اورد وبه سمتم میگیرد : اینو بزارروگوشیت خطتو دربیار بهم بده ،فعلا امانت میمونه دست من ،البته خیالت راحت روشنش نمیکنم .. به سیم کارت درون دستش خیره میشوم ،هنوز میترسم از واکنشش،لعنت به من بی فکر ،اگر اتفاقی بیفتد ،یا جروبحثی بینشان پیش بیاید ،لب میگزم که جلو ترمی اید : خوشم نمیاد زیاد منتظر بمونم !!! راه برگشتی ندارم سیم کارت را درمی اورم و به سمتش میگیرم و با سیم کارت او جابه جایش میکنم چشمانش برق میزنن افرین دختر خوب ،بیابریم بشینیم که مامان اومد بهش خبر بدیم داره عروس دارمیشه!!
نمایش همه...
Repost from N/a
من کیوانم! معروف‌ترین دندانپزشکی که کل فرانکفورت به خودش دیده.. وقتی دانشجو بودم طی یه سانحه، تصمیم می‌گیرم از همه چیز و همه کس دور شم پس ایران رو ترک می‌کنم... و بالاخره بعد از ۱۰ سال به هدفم می‌رسم و روز و شب فقط کار می‌کنم و وقتم رو با مریضام سپری می‌کنم... سمت هیچ دختر و رابطه‌ای نمی‌رم. جوری که حتی دوستام باورشون می‌شه که هیچ حس مردونه‌ای ندارم... اما یه روز دختر ریزه میزه‌ای پا به مطبم می‌ذاره که چشم‌های عسلی رنگش، دنیامو زیر و رو می‌کنه و سرسختی‌ای که ذاتا توی وجودش بود، کل سد دفاعیم رو درهم می‌شکنه... و من برای اولین بار جذب دختری می‌شم که بعد از سی و دو سال تمام حس‌های مردونه‌ام رو بیدار میکنه و...🙊🔥 - چشمات میتونه بی‌احساس‌ترین مرد هارم از پا در بیاره دختر جون! https://t.me/+qdTD1yajVNFlMTU0 ۹صبح
نمایش همه...
Repost from N/a
روزتون با این لیست بخیر می‌شه☺️ #خوش‌قلم‌ترین‌نویسندگان‌جوان #برترین‌رمان‌های‌این‌هفته #موضوع‌های‌متفاوت‌وبترکون عضویت محدود🚫فقط تا 2ساعت فرصت جوین دارید😍 ⸙☁️مثل هیچکس https://t.me/+g1RWit4v390zNjY8 𔗫🖤تازیانه https://t.me/+OLjnoH8IMsI2NGE0 ⸙☁️سرنوشت ما https://t.me/+RYHc6SCtY4QwZmE0 𔗫🖤نگاهی به سرخی خون https://t.me/+Q2zlvHV_liRkMzM0 ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️معبر https://t.me/+ybTsLKxi_CxhZDI0 𔗫🖤مـتانـویا https://t.me/+B5J2ek8kvIwxODI0 ⸙☁️جنگل‌سحرآمیز https://t.me/+gDG7z8rmhZI5ZjJh 𔗫🖤ماه نشین https://t.me/+YVi6IEMfGy4wYWJk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️دلبرآتش https://t.me/+vpTtWHA5HiRiODQ0 𔗫🖤استاد خاصِ من https://t.me/+dfdQzXPcrS4zZTA0 ⸙☁️گندم https://t.me/+bn8-zoD5nvk5NTZk 𔗫🖤افسانه‌ی آریوال https://t.me/+ecFxIypb5dQ4Nzlk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️سوگلی شیخ https://t.me/+UZbjz0MAVAtkOGY0 𔗫🖤دردی از گذشته https://t.me/+uKpXM5MIN4plOTI8 ⸙☁️پسربلوچ https://t.me/+Rz4NASbMOndiNGQ0 𔗫🖤سرنوشتم با تو بود https://t.me/+higuOLkF9uxkM2U0 ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️کارن https://t.me/+WbH_OSzJpyU4MTI8 𔗫🖤بی گناه https://t.me/+SVGKvEAF1rtiYjNk ⸙☁️پروازی بدون بال https://t.me/+Zk6a97ZyIXtlMGFk 𔗫🖤زیباترین‌رمان‌ها https://t.me/+l-rFqdWfVzI2NWY0 ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️بیبی فیس https://t.me/+B60br2SEKKUxOGVk 𔗫🖤از کوروش تا کوروش https://t.me/+Iq_gMfTiyPUzYTVk ⸙☁️زندانبان https://t.me/+XpT4xa92F1djN2Vk 𔗫🖤دریاوآسمان https://t.me/+uw8gwB8eWQEwNmFk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️ابرپروازگر https://t.me/+otBU5sMukGJlMWI8 𔗫🖤به‌خدامی‌سپارمت https://t.me/+UV6KAArONgo3Mzc0 ⸙☁️بی‌انظباط https://t.me/+Oml0-X6gTZxlNDJk 𔗫🖤جاویدان https://t.me/+SJcDlKlYaHphNTNk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️دیداراتفاقی https://t.me/+5Myze2GacMo2MTc0 𔗫🖤لیلی https://t.me/+PwX8wS7_9AtkMzA0 ⸙☁️ششمین همزاد https://t.me/+DkL5w5m_KHdhZjg8 𔗫🖤برزخ‌عشق https://t.me/+tzhq7Ps2EHljMmJk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️ارباب‌هوس‌باز https://t.me/+WgI8BvMpxa44ZjQ0 𔗫🖤بازی باسرنوشت https://t.me/+TD0_noMKpDA0MWY0 ⸙☁️ماه ایل https://t.me/+r8rWXeTuuPk2Njlk 𔗫🖤کیستی؟ https://t.me/+m7gAHHN5GvRkYTlk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️شبهای‌پاریس‌ماه‌نداشت https://t.me/+J0QNGsEEglUzZDY0 𔗫🖤قلب شیشه‌ای https://t.me/+W1NKetwCTEo2ZWM0 ⸙☁️پرسفون https://t.me/+kgxcMjlB-jllOWI0 𔗫🖤رمان‌های‌صحنه‌دار https://t.me/+pwjQFga1KmM2MzM0 ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️آرامش مصنوعی https://t.me/+P6xwM-HPVAJlMzVk 𔗫🖤باران عشق و غرور https://t.me/+mfQgwn3DBt8yOWNk ⸙☁️اختران https://t.me/+yepyQT9Tn_k3NWFk 𔗫🖤سارین https://t.me/+hjVwQ1n63TUyMzNk ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ ⸙☁️دلخوشی https://t.me/+Rz4NASbMOndiNGQ0 𔗫🖤شکنجه‌گاه‌بانو https://t.me/+OzJF1VAMxvhiZjJk ⸙☁️افـــــــرا https://t.me/+5xNLfI_UAjk5MTJk 𔗫🖤چشمآهو https://t.me/+pkAKLOAS8wpiZTU0 ˋˏ✄┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ جهت‌شرکت‌درلیست‌کلیک‌کنید↪️
نمایش همه...
Repost from N/a
لیست رمان های جذاب با قوی ترین قلم😎🔥 خفن ترین رمانای انلاین😍🫀 زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲 🖤 عشقی ممنوعه.!!دختری که شب عروسیش بهش تجاوز میشه و...🔞 🌪 دوست دخترِ فیک رئیس مافیا میشه، اما با حامله شدنش همه چیز بهم میریزه🔥 🥂 با شروع جنگ جهانی پای افسر روس به زندگی لیلی باز میشود،مرد خونخواری که به هر طریقی اون رو میخواد.💧 🌙 شیش تا دختر که توی دزدی گیر شیشتا پسر میفتن 🌱 دختره برای انتقام نزدیک پسره میشه بی خبر از اینکه اون پسر یه روانی به تمام معناست...🫣 🫧 پری کوهستان: شیطانی که عاشق یه کشیش میشه!🔞 🕊 تلاش دو دلداده برای مقابله با کسی که نقشه ی کشتنشون رو میکشه🚷 🧚‍♀️ من تو این قلعه‌ی طلسم شده گیر کردم تانای؛ می‌شه خودتو برسونی؟! ⁉️ 💕 دلانا به دستور رئیسش باید یه مأموریت انجام بده، اون باید بره سراغ رئیس مافیایی که به گودمَن معروفه🎩رمان های قاچاقی رو اینجا پیدا کن👀 🎭 این دفعه یه پسر شده پرستارِ یه دختر!!!!😱 🔥 نایاب ترین رمان های آنلاین اینجاست 🫰 عاشق بیگناه : عسل دختر مذهبی که بعد مرگ مادرش اسیر مردی میشه که...❤️‍🩹 🫀 اربـــ🔥ــاب هــوس بـازی که عـاشق خدمتکـار کوچـولوی عمـارتش میشه و .. 🦋 مامور مخفی ای که توی ماموریت‌ عاشق رئیس مافیا میشه 🖇 زخم خورده :مریم دختری که درگیرچت با یه ناشناس میشه بی خبرازاینکه وارد بازیه بدی شده..🥲 💍 اگه دنبال کانالی می گردی که هم رمان آنلاین هم PDF رمان با هر ژانری که میخوای داشته باشه به این کانال سر بزن.🥳 👀 عاشقانه‌ای ناب میان دختر تُرک و پسر بلوچ پسری خلافکار که به خاطر کارش از عشقش دست میکشه و اتفاقات غیر منتظره‌ای که واسشون میفته....!🤯 🍄 صدف دختری که بعد مرگ عموش اسیر پسر عموی مذهبیش‌ میشه.....🔴🔴 👑 شانا سلیم سروانی که درگیر حل پرونده کروکدیل میشه و دلشو به برادرزاده مافوقش میبازه.😈 🎨 اراج ملک شاه پسر پولدار ترین مرد ایران درست وسط جشن نامزدی ایی که روحش هم خبر نداره ظاهر میشه و...💔 💎 تینا جنگجوی آسمان و زمین به چالشی کشیده میشه انسان های معمولی رو قراره به تباهی بکشونه و...🫠 🌸 ال آے دخترے ڪه همسر جوانش فوت شده و پدرش برایش ازدواج اجباری درنظر گرفته به برادرشوهرش ازدواج پیشنهاد صوری را میدهد ❤️‍🔥 " روایت ِداستانِ مثلث عشقی " سرگرد جذاب و سرآشپز دیوونه ای که عاشقِ دکترِ پرونده ی جنایی میشن 🔥💋دخترِ حاجی معروف شهر که شب عروسیش عکسای معا.شقه‌اش با دوست داداشش به دست شوهر پلیس و مذهبیش میرسه 🪐 ارمیا پلیسی که بعد از بیست و چند سال باید با طرد شدنش توسط عشقش، تاوان گناه دایی و مادرش رو بده 🌈 جاویدان مردی خشن و هات که از زندان فرار میکند و گیرایی جنسی به دخترک دلربا دارد و سعی میکند شبی رو باهاش بگذرونه که. . 🎁 روایت  دختر ستم دیده  16 ساله که برای رها شدن از اجبار پدرش  و برای ازدواج اجباری  مجبور میشه شبانه  فرار کنه❤️‍🩹همه چی از جایی شروع میشه که یه نامه از طرف یه باند قاچاقچی ولی به اسم یه طرفدار به دستش می‌رسه و... 🌈 دنیای رمانهای ممنوعه و بشدت کمیاب 🌊 💎 اتریسا هکر ماهر 18 ساله گول مافیای دورگه مسکو رو میخوره و..... ❤️‍🔥 جهت شرکت در تب لیست👇 @Delbar_editam 10صبح پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
#PART2 -اینهمه دخترجذاب دور منه بعد بیام با این دختر افتاب مهتاب ندیده ازدواج کنم؟! شرمنده تایپم این مدلی نیست! بی بی محکم رو صورت خودش کوبید و گفت: اینجوری نگو سیاووش خان خدا قهرش میگیره! با نیشخند نگاهش کردم و گفتم: بدرک! من نمیخوامش ببرش بیرون! دخترک جلو پام نشست و گفت: اقا لطفا از من نگذرید...مامانم بهم اشپزی و خونه داری و بچه داری یاد داده لطفا بهم فرصت بدید زنتون شم! خندیدم و به صندلی تکیه دادم: باشه اما فقط یک هفته فرصت داری توجهم رو جلب کنی و بعدش...🙈🔥 https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 ادامه پارتش سنجاقه⁉️ 8صبح پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
هانا دختری که عاشق می‌ شه و خیانت می کنه و با معشوقه‌اش تو عروسی برادرش باهاش روبه رو می شه و تاوان کارش می شه هر روز خوابیدن با مردی که از سنگ شده ❌ ❌عضویت محدود ❌🔞 این رمان رو حتما توصیه می کنم https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 آه عمیقی کشید و آخرین ضربه را بهش کوبید اشک در چشم های دلبرکش جمع شده بود . پیشانی به پیشانی اش چسباند و لب زد : -راه دیگه ای برام نذاشتی هانا غمگین در مشکی های واران نگاه کرد -من بچه نمی خوام ،اینو نمی فهمی ؟ پر ازبغض بود ،پر از درد ،دست واران عصبی اما آرام روی موهایش نشست و دندان هایش لاله ی گوشش را به دندان گرفت -آخ ،آه -ولی من می خوام دست هانا روی سینه اش نشست و خواست عقب براندش اما واران غرید و ضربه ی محکمی زد که هانا آخ بلندی گفت: -هیچ وقت من رو پس نزن هانا تحت تأثیر جدیت و زور گویی واران افسار گسیخته گفت : -حامله بشم بهت نمی گم می رم خلاص... پشت دست واران به دهنش کوبیده شد هر چند محکم نبود اما بغض کرده نگاه به نگاه تندش داد -تو این کارو بکن ،ببین چه بلایی سرت میارم به خدا قسم که همینجا می بندمت به تخت و شروع کرد به ضربه های محکم زدن https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 https://t.me/+HSqH93QLSaU2Yzc0 🔞پارت واقعی 24پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
روی تخت درازم کرد و خودش اومد روم....تاپ و لباس زیرم رو از تنم در اوردم و یه گوشه از اتاق پرتش کرد عقلم میگفت خودت رو‌جمع کن و از اتاق بزن بیرون اما قلبم میگفت این یه بار عیبی نداره بزار هردوتون لذت ببرین پاهاش رو دو طرف بدنم گذاشت و با یه دستش هردو دست هام رو قفله هم کرد بینیش رو نزدک گردنم برد و یه نفس عمیق کشید....لب های داغش رو روی گردنم گذاشت و یه مک عمیق زد که ناله ای سر دادم سینه هام رو با دست هاش قاب کرد و محکم تو مشتش میگرفت که از دردش اخم هام توهم میرفت به چشم هام خیره شد اونقدر عمیق نگاهم میکرد که دوست داشتم از خجالت به بغل خودش پناه ببرم تا خواستم پسش بزنم با انگشتش شورت لامبادام رو کنار زد و به ارومی به بین پاهام دست کشید و از خیسیش یه نیشخند زد نفس نفس میزدم و زیر دستش پیچ و تاب میخوردم.... اونقدر داغ کرده بودم که میخواستم جیغ بزنم حرکات دستش رو تند تر کرد که چشم هام از لذت بسته شد و ناخواسته یه آه غلیظ از لب هام خارج شد تو اوج بودم که یهو دست کشید....یه حس مزخرف سر تا سر وجودم رو گرفت با تعجب نگاهش کردم که از بین پاهام بلند شد و یه دستمال از کنار تخت برداشت و دست هاش رو پاک کرد #عاشقانه_هیجانی#صحندار به قلم:آیدا.نصیر 🦋اگر همه‌چیز در دنیا ناقص باشد "عشق " کامل‌ترین ناقص‌هاست❢❢🦋 https://t.me/+s2iVw46S6PZiNWU0 https://t.me/+s2iVw46S6PZiNWU0 https://t.me/+s2iVw46S6PZiNWU0 24پاک
نمایش همه...
Repost from N/a
دنبال کار میگردی و دوست داری مستقل باشی؟ دنبال کارفرما میگردی؟ کارفرمایی و دنبال کارجو میگردی؟👌 https://t.me/proje_man https://t.me/proje_man اینجا عضو شو کلی پروژه گذاشتیم مخصوص شماا😎 😍تازه میتونی پروژه هاتو اینجا رایگان ثبت کنی🥳🌈 https://t.me/proje_man 24بپاک
نمایش همه...
پروژه.استخدام.ادمینی.

جهت ارسال اگهی @Z_sp84