cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

🌖کانال گروه تخصصی کاوشگران علائم و رموز باستان شناسی🎇

💎نماد شناسی🚀💝 مدیروکارشناس رموز باستان👈 @General000000 💎تخصص در رمز گشایی🚀💝 💎شناخت و تفسیر🚀💝 @hoocinm 💎رمز گشایی علائم🚀💝 💎بهترین کارشناسان ائین تدفین https://t.me/+QA-k3z3nPxA5YjQ8 https://t.me/+QA-k3z3nPxA5YjQ8

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
296
مشترکین
-124 ساعت
-117 روز
-2930 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailableShow in Telegram
حکایت بسیار زیبای (ماست و خیار) میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره‌های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند !! شاه پرسید مگر رعیت ما چه میخورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !! ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت:که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید ! سر آشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک‌ چی برای ماست خیار شاهی داد ✦ ماست پر چرب اعلا ✦ خیار قلمی ورامین ✦ گردوی مغز سفید بانه ✦ پیاز اعلای همدان ✦ کشمش بدون ‌هسته ✦ نان دو آتیشۀ خاش‌ خاش ✦ سبزی‌ های بهاری اعلا و ... . ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند ما بی‌خبریم! اگر کسی از این همه نعمت رضایت نداشت فلکش کنید. 🏺@mofaseran
نمایش همه...
شبی یک سرگذشت : امشب دانشمندیکه نامه اش باعث مرگ اوگردید: عبدالله ابن مقفع * نامش روزبه بود بعد ازاسلام به عبدالله و کنیه اش ابو محمد لقب گرفت زادگاهش شهر جوز فارس( فیروزاباد) کنونی پدرش (داذویه) که از طرف حجاج مامور وصول مالیات بود چون دقت لازم را نداشت به مصارف غیر می رسانید تنبیه شد از ناحیه دست آسیب دید که برای همین اورا مقفع نامیدند ، او عربی و فارسی را نیک میدانست در خدمت امویان بود تا اینکه با انقراض امویان (۱۳۲) هجری ابن مقفع به خدمت عیسی بن علی درکرمان بسمت منشی وی اشتغال پیداکرد . عبدالله بن علی عموی منصور که سودای خلافت داشت پس ازآنکه از ابومسلم شکست و نزد برادران خود عیسی وسلیمان گریخت عیسی وسلیمان به بصره رفتند تااز خلیفه برای برادرشان تامین بگیرند منصور پذیرفت ولی بشرطی که اقراربه کاریکه کرده دریک نامه بنویسد(توبه نامه) به وی تقدیم کند عیسی و سلیمان از ابن مقفع خواستند که برایشان نامه ای بنویسد که دست خلیفه را درکشتن برادرشان ببنددمقفع زنهارنامه ای نوشت که دست منصور را درکشتن عمویش بسته گردید منصورکه بشدت خشمگین شده بود ازسفیان فرمانداربصره نام نویسنده نامه پرسید هنگامی که نویسنده راشناخت دستورقتل مقفع را داد : توضیع اینکه ابن مقفع همواره سفیان رابه ریشخندمیگرفت ازجمله نقل کرده اندسفیان بینی بزرگی داشت وهرگاه ابن مقفع به اومیرسید میگفت سلام برشما دو نفر یا او را فرزند زن شهوتران میخواندسفیان همواره درپی فرصت کشتن او بود تا نامه خلیفه بدو رسیداو را باجمعی به منزل دعوت کرد پس ازرفتن مهمانان اورا دستگیرکردبه روایت( المداینی)چون ابن مقفع به حجره ی سفیان درآمدسفیان اورا گفت(آنچه مادر مرا بدان برمی شمردی به یادداری؟مادرمرا مغتلمه خواندی)سپس دستوردادتنوررابر افروختند اجزای بدن ابن مقفع رایکی یکی بریده درتنور اندختند سپس درب تنور را بستند سفیان گفت( درمرگ تو مواخذتی مرانیست زیراتو زندیقی ودین بر مردمان تباه میکردی) این واقعه دردناک بسال (۱۴۲) هجری اتفاق افتاد دران موقع ابن مقنع ۳۶سال بیشتر نداشت : ابن مقفع یکی ازبزرگترین فضلاو دانشمندان زمان خودش بودکه باهر فرصتی علاقه ودل بستگی خودش را به فرهنگ ایرانی ابراز میکرد به گفته ابن ندیم او یکی از مترجمان وناقلان حکمت وسایرعلوم از فارسی به عربی بود شعر به عربی میسرود اغلب مورخان از او به نیکی یادمیکنندازجمله کتابها و رسائلی که توسط این دانشمند و فاضل ایرانی ترجمه شده میتوان از خدای نامه ، کلیله ودمنه ، کتاب مزدک کتاب تاج درسیرت انوشیروان ، الادب الکبر ، الادب الصغر ووو را نام برد . کاظم مزینانی تا جستاری دیگربدرود . @goshetarikh
نمایش همه...
صبحی دیگر وسرودی دیگر با گات ها @goshetarikh
نمایش همه...
2.63 MB
شبی یک سرگذشت : امشب طبرستان و گرگان در عهد عباسی در شب قبل تا آنجا بررسی گردیم که قسمت هایی از طبرستان به تصرف طرفداران اعراب در آمد ودر همین سالهابود که اسپهبد طبرستان پیمان شکنی نموده ودست به مقاومت زد خلیفه مجبور گردید (خازم بن خزیمه) و سپس( روح بن حاتم) را جهت مقابله به طبرستان بفرستد که این دومی توانست با جنگهای متعدد اسپهبد را شکست داده زن و فرزندانش را اسیر کند اسپهبد هم با شنیدن این خبر با زهری که در زیر نگین انگشترش داشت خود را کشت (الکامل ج۸ ص۳۳۸۴) درسال ۱۴۳دیلمیان بر مسلمانان شوریدندو آنان را کشتار عظیمی نمودند پس مهدی خلیفه سپاهیان زیادی از موصل ، کوفه وبصره به جنگ دیلمیان فرستاد مردم در یک روز در طبرستان هرکجا در شهر و روستا عرب دیدند آن ها را کشته وحتی زنانی که شوهرانشان عرب بودند را نیز بکشتند وچنان شد که طبرستان از حد گیلان تا به تمیشه مرز گرگان از لشگر خلیفه در این روز خالی ماند. اولین پاسگاه ها( مسلحه ها) را ابوالعباس طوسی یا سومین والی دست نشانده خلیفه در طبرستان در سال ۱۴۶هجری در پیش از ۴۰ شهر ومنطقه حساس از تمیشه تا چالوس و کلار دایر کرد و هزار عرب خراسانی وفادار به عباسیان را در آن ها مستقر کرد با اینحال کوهستان های صعب العبور و جنگلی طبرستان به راحتی تسلیم نمی شدند هر دو خلیفه عباسی مهدی و هادی با اعزام سر دارانشان به دفعات نتوانستند بر این سرزمین تسلط یابند حتی دو تن از سر داران بزرگشانرا در این بر خورد ها از دست دادند. ابن اثیر وابن اسفندیار در این مورد چنین نوشته اند . اسپهبد شروین در برابر (فراشه) سردار عرب از اسپهبد ونداد حمایت کرد او چهارصد بوق و طبل به جنگجویان بداد در دوسوی میدان جنگ ونیز چهار هزار زن ومرد را تبر و دهره (نوعی تبر) داد ، آنگاه خود هم با صد نفر سوار قرار گرفت وحیله نمود و عقب نشست تا سپاه عرب به دنبال آن ها بیامدند ، اما در کمین گاه دفعتاً بوق ها و طبل هارا به صدا در آوردند و نیز چند هزار درخت بریده را انداختند طوری که وحشت عظیمی در جنگل بر دل (فراشه) و مردانش نشست و تصور کردند صاعقه قیامت است آنگاه رزمندگان طبرستان با سلاح هایشان ۲۰۰۰کس از آنان را کشته و سردارشان فراشه را دستگیر نزد ونداد هرمز برده و او نیز او را گردن زد تاریخ طبرستان ص۱۸۶ والکامل ج ۱۰ ص۲۲ . درسال ۱۷۰ هجری پنجمین و مشهور ترین خلیفه عباسی هارون الرشید به خلافت رسید وی شش سال بعد فضل بن برمکی را بر چند ولایت از جمله خراسان ، گرگان و طبرستان حاکم نمود تا شاید این مرد بزرگ ایرانی بتواند از حجم اعتراضات بکاهد ولی اوهم در اینکار زیاد موفق نبود. کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود ماخذ مروج الذهب مسعودی ج۲ صص۳۸۲و۳۴۵ تاریخ طبری ج۱۲ صص۵۱۳۷تا۵۱۳۹ الکامل ج۱۰صص۲۰تا۲۵ کتاب زیدیان علوی در طبرستان، دیلمستان ، استرآباد آباد و گرگان : معطوفی @goshetarikh
نمایش همه...
صبحی دیگر وسرودی دیگر از گات ها @goshetarikh
نمایش همه...
2.18 MB
شبی یک سرگذشت:امشب طبرستان وگرگان در عهد عباسی مقاومت مردم خطه زر خیز وسر سبز شمال ایران در برابر اعراب مهاجم همچنان ادامه داشت ، تا اینکه نهضت خراسانیان بر علیه حکومت اموی شروع گردید ، در سال ۱۳۰هجری بود که اهالی گرگان به ندای ابومسلم پاسخ گفته پرچمی را توسط (قحطبة بن شیب )همراه جمعی به یاری ابومسلم فرستادند ابومسلم همین قحطبة را همراه سپاه خراسانیان به فتح طوس ونیشابور فرستاد( نصربن سیار) حاکم خراسان در حال عقب نشینی به نباته بن حنظله حاکم گرگان پناه بود واز انجا درحالی که مریض شده بود به ساوه رفت ودر آن شهر از دنیا رفت اواخر سال ۱۳۰بود که قحطبة ویارانش به گرکان آمده در جنگی سخت حنظله کشته و سی هزار مروانی را قتل عام کردند. باتشکیل دولت عباسی از طرف سفاح خلیفه شخصی بنام( طیفوربن عبدالله) راحاکم گرگان قرارداد ، اما در طبرستان به گفته ابن اسفندیار صاحب تاریخ طبرستان دو تن از اسپهبدان بنامهای (شروین و وندادهرمز) حکومت می کردند انان به اعرابی که در آن مناطق آمده بودند اجازه دفن اموات را نمی دادند. با مرگ سفاح و به قدرت رسیدن(منصور دوانیقی) وکشته شدن ابومسلم وشروع نهضت های سنباد، المقنع ، استاذسیس و اسحاق ترک در طبرستان هم تغیراتی رخ داد اسپهبدخورشید قدرت را بدست گرفت ولی ابو الخضیب که توانسته بود اسپهبد خورشید را پس زده ساری را مرکز حکومت قرار داد مسجد و بازار ساخت پس از آن به حکم منصور خزیمه به جرجان تاخت و بسیاری از مردم وبزرگان را کشت که این وضع دوسال ادامه داشت با فوت خزیمه خالد بن بر مک به طبرستان آمده وچهار سال با ساختن قصری در آنجا حکومت کرد اما باز منصور عمربن علاء را بر طبرستان گماشت او توانست دژ معروف طاق را تصرف کند به گفته ابن اثیر کشتار ها بسیار کرد ، همچنین بگفته یعقوبی وی از طبرستان به جرجان رفت تمام مخالفان که خوارج بودند متفرق و عبدالقادر رهبر شان و جمعی از آنان را بکشت ، او در ناحیه آمل قریه عمرو کلاته وبازار ساخت آنگاه رویان و چالوس را متصرف گردید وآن دو ناحیه را مرز دیلم و مسلمانان قرار داد ، بلاذری عمروبن علاء را قصاب مردم ری معرفی کرده است . ادامه دارد کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود ماخذ زین الاخبار ص۱۱۹ تاریخ طبری ج۱۰صص۴۵۶۲تا۴۵۶۷ حبیب السیر ج۲ص۴۰۶ کامل ابن اثیر ج۸صص۳۳۷۸تا۸۴ ک زیدیان علوی در طبرستان و دیلمستان استرآباد وگرگان : اسدالله معطوفی ص۱۸ @goshetarikh
نمایش همه...
01:02
Video unavailableShow in Telegram
بزرگ زاده ساسانی ، یافت شده در معدن نمک چهره آباد زنجان شما فقط ب پوتین پای این بزرگ زاده ساسانی توجه کنید که چقدر هنرمندانه ساخته شده ، هنوز در گوش چپ این جسد میتوان گوشواره او را دید مردان نمکی نامی است که به شش مومیایی کشف‌شده در زمستان سال ۱۳۷۲ ه‍. ش (۱۹۹۳ میلادی) در معدن نمک چهرآباد استان زنجان داده شده‌است. در میان آن‌ها جسد یک زن و یک پسر نوجوان نیز وجود دارد. معادن نمک چهرآباد در شهر زنجان شش مومیایی را در دل خود جا داده بود که در حین حفاری و استخراج نمک از این معادن پیدا شدند. نخستین مومیایی کشف شده، جسد نیم‌تنه‌ای با ریش، موی بلند و حلقه‌ی گوشواره‌ی طلا در گوش بود و در اطراف آن مومیایی اشیایی چون تکه‌ی سبد، میخ‌های چوبی و طناب‌های گیاهی هم وجود داشت که در حین خاکبرداری در زمستان 1372 از معادن نمک پیدا شد این بقایا متعلق به مردی میانسال با میانگین قد حدود 180 سانتی‌متر بوده که در جریان ریزش دیواره‌­ها و سقف تونل کشته شده بوده است. که سنی ۱۶ تا ۱۸ سال داشته ، موی سر این بزرگ زاده ساسانی خرمایی است
نمایش همه...
GICWmAA-F375VlIEAGK4kwtQ3GsqbpR1AAAF.mp419.05 MB
هرصبح با سرودی از گات‌ها @goshetarikh
نمایش همه...
2.47 MB
شبی یک سرگذشت : امشب فتح طبرستان وگرگان ق۲ درشب قبل گفتیم شمال ایران شامل طبرستان وگرگان توانستند استقلال خوشانرا را تا حدودی حفظ نمایند این وضع تا سال ۹۸هجری ادامه داشت تا اینکه سپاهیانی از ناحیه کوفه ، شام ، ری و خراسان به فرماندهی ( یزید بن مهلب) بسوی طبرستان حرکت نمودند ( ابن اثیر ) در این باب نوشته است (یزید پس از کشتن ۱۴۰۰۰تن از ترکان ناحیه دهستان به سوی جرجان آمد )بلازری هم در ادامه این وقایع آورده است ( اهل گرگان در حصار و باروی دور شهر پناه گرفتند آنگاه تقاضای صلح کردند و چیزی بر خراج کوفیان که قبلاً معین کرده بودند افزودند ، یزید بن مهلب پذیرفت و یکی از قبیله اّزد به نام اسد را بر آنان گماشت ، آنگاه بسمت طبرستان وسرکوبی اسپهبد حرکت کرد . اما یزید وسپاهیانش در اینجا دچار مشکل شدند طبری در این باب نوشته ( طبریان مسلمانان را با سنگ وتیر زده فراری دادند وانانرا به دره ها سقوط دادند در این زمان اسپهبد فرخان برای مرزبان حاکم گرگان فیروزنامه نوشت که ما یاران مهلب را کشتیم شما هم ، همه عرب های شهرتان را بکشید ، گرگانی ها(عبدالله بن معمریشکر) و ۴۰۰تن از همراهانش را به قتل آوردند . آنان خراج ندادند و کافر شدند سرانجام یزید با اسپهبد صلح کرد و هفتصد هزار درهم که چهارصدهزار نقدو دویست هزار وچهارصد خربار زعفران (؟) و۴۰۰ مرد که بر سر هر کدام کلاهی و عبایی و جامی از نقره ویک قواره حریر هم از اسپهبد بگرفت ، در زمان صلح با اسپهبد یزید خبر دار شد که مردم گرگان بر علیه کار گزار او شوریده اند به گفته طبری یزید چون آگاه گردید سوگند یادکرد اگر بر مردم جرجان ظفر یابد بر آنها شمشیر نهاده وبا خونشان گندم ارد نموده نان کرده بخورند. یزید دوازده هزار از مردم جرجان اسیر گرفت به دره ای بردند به یک از لشگریانش ۴یا۵ تن بکشت چون خون دلمه میشد آب بر آن بستند تا سنگ آسیاب به حرکت درآمد واز ارد نان کرده بخوردند. ادامه دارد ماخذ تاریخ طبری ج۹صص۳۹۲۷ و۹ فتوح البلدان صص۱۸۳و۱۹۰ روضة الصفا ج۳صص۳۰۸تا۳۱۷ کتاب گیلان ج۲ص۴۲ العبر ابن خلدون ج۲صص۱۴۱تا۱۴۴ کامل ج س وحبیب السیر ج۱ کتاب : زیدیان علوی در استر آباد وگرگان ، اسدالله معطوفی ص۱۸ تا۲۰ @goshetarikh
نمایش همه...