cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

❈Sons of persia❈

ایرانشهر جاوید卐 در این کانال هرچی مربوط به تاریخ ایران و جهان باشه آپلود میشه🤍 https://t.me/irranshahrr : gap Owner: @Mahdiarmz 𖢖Iranshahrϟϟ

نمایش بیشتر
إيران220 471فارسی211 309دسته بندی مشخص نشده است
پست‌های تبلیغاتی
198
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
اطلاعاتی وجود ندارد30 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

میگن زندان اوین کتابخانه ای داره وقتی به کتابدارش میگی: فلان کتاب را داری ؟ کتابدار میگه: کتاب را نه ، ولی نویسنده اش را داریم! شب به ایران خوش به امید فردای روشن @iranshahrbarayehamishe
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
😂😂😂😂😂😂
نمایش همه...
آخرین تلاش من برای کتاب خواندن یه آدم بی سواد
نمایش همه...
Photo unavailableShow in Telegram
#فکت در نبرد چالدران که بین عثمانیها و صفویان در گرفت… به دلیل کمی نفرات و نداشتن سلاح گرم ارتش صفوی شکست خورد و سلطان عثمانی تبریز را گرفت. او که آوازه رشادتهای ایرانیان در چالدران را دیده بود و همچنین به وی خبر رسیده بود که شاه اسماعیل با شمشیرش یک لوله توپ عثمانی را به دو نیم کرده است!! پس از نبرد ، سلطان عثمانی از شاه اسماعیل درخواست کرد که شمشیری را که با آن لوله توپ را به دو نیم کرده بود برای وی بفرستد. شاه اسماعیل دعوت سلطان را اجابت نمود . وقتی که شمشیر به دارالخلاقه رسید ، سلطان عثمانی در حضور اعیان و اشراف آن را بر روی لوله توپی آزمود ، ولی اثر مطلوب را به دست نیاورد و بنابر این نامه‌ای به شهریار صفوی نوشت و گله کرد که معلوم می‌شود شاه قزلباش یک شمشیر را از برادرش مضایقه کرده‌است. شاه اسماعیل در پاسخ نوشت : “شمشیر همان شمشیر است اما بازو همان بازو نیست
نمایش همه...
بسیار گفت چون این حرف ها تاثیر گذار بود خسرو زید را به گرفتن دختران نعمان فرستاد نعمان در جواب این دستور گفت هرچه امر پادشاه درست است و اگر اسرار دارند اجرا می‌شود اما دختران عرب را در حد خسرو پارس نیست زید که به ایران رسید داستان را تغییر داد گفت زید فرمود که مگه دختران ارمنستان ایران سوادان ( عراق) وی را بس نیست که به زنان ما چشم دوخته چو خسرو این را شنید بسیار خشمگین شد و فرمان اسارت نعمان را داد و سپس وی را به زیر پای فیل انداخته و کشتند اشتباه خسرو اما این بود که حاکم لخمی عرب دیگری مشخص نکرده و لخمیان را از بین برد چون این کار را کرد باعث شد اعراب وحشی با ایرانیان هم مرز شوند اولین موضوعی که این فرمان را بسیار اشتباه نشان میدهد این بود که نعمان که قبل از مرگ تمام اموال و زنان و فرزندان خود را به هانی مسعود ریس طایفه بکر بن واعل در مناطق عربستان داد خسرو که چنین شنید اموال نعمان را خواست چون قبلیه سرباز فرمان داد یا مال می دهید یا از اینجا میروید جز این جنگ میشود اعراب که ترس و لرز اسم پادشاهی ساسانی آنان را بسیار نا امید کرده بود جلسه ای بر گذار کردند و هانی در این جلسه گفت « اگر اموال را بدهیم زیر قول خود زدیم و اگر برویم از تشنگی می میریم پس بجنگیم که احتمال پیروزی باشد چون نبرد شروع شد در منطقه ذوقار پارسیان شکست سختی خوردند دلیل این یکی سنگینی ساسانی ها در آن هوای گرم بود و دیگری بودن قبایل وفادار به لخمی در ارتش ساسانی که تازه لخمیان را نابود کرده بودند بود در جنگ قبایل عرب خیانت کرده و ایرانیان شکست خوردند این جنگ باعث اعتماد به نفس اعراب شد پس از آن نیز خسرو با روم وارد جنگ شد چون به تازگی ارتش روم موریکیوس امپراتور بیزانس را کشته بود خسرو به بهانه خون خواهی جنگ را شروع کرد این جنگ داری پیروزی های اولیه زیادی برای ایران بود شاهین و شهر رواز به پیروزی های زیادی رسیدن که بسیار عجیب بود در سرعت کمی ایرانیان وسعت قلمرو خود را به دوران هخامنشیان رساندن شاهین کن خاور میانه تا دریا مدیترانه گرفت و وارد مصر لیبی شد انور شهر رواز نیز ارمنستان روم و حکومت دست نشانده دریا سیاه را سرکوب کرد سپس نیز کاپادوکیه و مناطق آناتولی گرفت شهررواز حتی به پایتخت روم قسطنیخ رسید اتفاقی که اینجا افتاد هرقول امپراتور که موریکیوس را کشت را برکنار و اعدام کرد و خود شاه شد این حرکت دلیل و مشروعیت حمله خسرو زیر سوال برد با این حال پیروزی ها همه به نفع ایران بودند تا اینکه شهررواز به قسطنطنیه رسید و در آنجا هرقول خواست که پایتخت را عوض کنید که کلیسا از این امر جلو گیری کرد جای این اسقف روم و پاپ تمام لوازم مهم کلیسا و حتی برخی از کلیسا ها را فروخته و سنگ های آنان را نیز به پول تبدیل کرده و سپس هرقول با این پول به ارتش قوی و قدرتمند ساخت و شهرواز در قسطنیطه شکست داد و در عرض مدت کمی تمام فتوحات ایرانیا را گرفت و به آب مرز تیسفون رسید که البته در آنجا شکست خورد و سپس ارمنستان را از دست داد عملا تمام فتوحات خسرو نابود و مرز به دوران هرمزد رسید پس از آن خسرو پرویز تمام اشتباه های خود را گردن اشراف و بزرگان انداخت و به اشتباه شیرویه یا قباد را از ولیعهدی عزل و پسر شیرین را ولیعهد کرد که با این حرکات اشراف و شیرویه متحد شدند خسرو دوم را نابود کردند این چنین عصر زوال ساسانی شروع شد
نمایش همه...
سقوط ساسانی داستان به سالیان خسرو پرویز می رسد پس از مرگ سقوط ساسانی زوال ساسانی دقیقا بعد از حکومت خسرو پرویز شروع میشود با این حال برای این شرایط باید به حدود دوران خسرو انوشیروان برویم شاه بزرگ نزدیک چند دهه حکومت مقتدرانه و بزرگی کرد و وسعت حکومت وی از شرق به نواحی چین و قزاقستان می رفت از آن طرف مناطقی از هند پاکستان و افغانستان را در بر می گرفت از جنوب به سواحل غربی عربستان و عمان یمن محدود میشد و از غرب به مرز های ترکیه و سوریه امروزی می رسید و عراق ایران و لبنان و قفقاز در بر می گرفت حکومت طولانی مدت وی با سرکوب شورش مزدک شروع و با جنگ با بیزانس به اتمام رسید وقتی وی مرد مردم در اوج شکوفایی بودند دوران وی با دوران هخامنشی برابری می کرد و پس از داریوش کبیر هیچ ایرانی تا این حد زندگی عالی نداشت قصر های جدید آسمان را می تراشید و خداوند با دو چشم جهان را نگاه می کرد یکی چشم ساسانی و دگر چشم بیزانس بود با این حال روند رو به رشت ساسانی در عهد خسرو انوشیروان به اتمام نرسید پس از او پسر وی هرمزد به پادشاهی رسید که نیز شاهی لایق و باهوش بود وی بسیار به رعیت ها توجه می کرد و اقدام های بسیاری برای رفاه آنها انجام داد می گویند اکثر حکومت خود در حال سفر برای دیدن وضع زندگی مردم گذراند در دوران وی جنگ های با روم شد که نتیجه دقیقی نداشت هیچ کدام از کشور ها قدرت فتح هیچ کدام را نداشتند در زمانی که ساسانی توجه خود را به غرب نگه داشته بود خانات ترک به ایران هجوم آورده و حتی تا افغانستان پیش روی کردند با این حال ساسانی ها سرادری از خاندان مهران را برای مقابله برای خانات فرستادند گویند این سردار که بهرام نان داشت قدی بلند ولی بدنی کشیده و لاغر داشت برای همین به اون بهرام چوبین می گفتند وی با ۱۲ هزار سرباز سواره اما بسیار شجاع و دلاور که همه کمتر پنجاه و بالا تر چهل بودند ( دارای تجربه نظامی اما پیر نبودند) به جنگ لشکر جوان و بی نظم اما نیم ملیون خانات رفته بود با این حال کمانداران ساسانی با آتش باران نظم لشکر بی تجربه خانات را بدهم زدند سپس کاتفراکت ورزیده ساسانی با یک شارژ پولادین پنصد هزار نفر را در یک چشم بهم زدن پانصد هزار جسد کردند خانات در نبرد کشته و ولیعهد جانشین وی نیز اسیر شده و با غنایم بسیار خانات را در هم کوبیدند بهرام چوبین پس از بازگشت به ایرانشهر سریعا دستور سرکوب اقوام خزر را دریافت کرد وی نیز با لشکر دوازده هزار نفره خود به جنگ رفت و پیروز شد هرمزد که دید چطوری بهرام چوبین از هر کدوم از معموریت ها موفق بیرون میاد به بهرام چوبین شکاک شد و دستور داد به بیزانس هجوم ببرد لشکر بهرام که خسته بود توانست بیزانس را شکست دهد اما به دلیل خستگی زیاد در راه کمین خورده و شکست خورد هرمزد که چنین شنید بسیار خوشحال شد و لباسی زنانه برای بهرام فرستاد و دستور داد بهرام آنرا بپوشد بهرام که چنین دید شورش کرد و به تیفسون هجوم برد در این زمان اشراف که ترسیده بودند هرمزد را کور کرده و پسرش خسرو پرویز را به جای اون نشاندند وی اول به بهرام دست دوستی دراز کرد ولی بهرام نپذیرفت و قصد شاهی داشت خسرو که چنین دید فرار کرد و به بیزانس رفت وی از پادشاه بیزانس درخواست کمک کرد بیزانسی ها که کمک به خسرو را هم نفوذ در ساسانی هم اتمام جنگ های خود با ساسانی می دیدند پذیرفته و خسرو و دختر شاه بیزانس ازدواج کردند پس از اون خسرو با. ارتش بیزانس به جنگ بهرام آمد و اورا شکست داد خسرو پرویز چون به شاهی رسید توانست وضعیت کشور را از نا آرامی نجات داد و ثبات را برقرار سازد با این حال دشمنانی داشت که به بهرام کمک رسانده بودند بهرام پس از شکست به مرز های خاقان رفت که توست خاقان که سابقا از اون شکست فاجعه وار خورده بودند و بسیار خشمگین بودند اسیر و سپس کشته شد خسرو سالیان اولیه با آرامش به حکومت پرداخت و جنگ نکرد در این دوران با شیرن ازدواج کرد که از داستان های عاشقانه خسرو شیرین زیاد شنیده و گفتند با این حال اولین اتفاق مهم دوران خسرو پرویز که یکی از دلایل اصلی سقوط ساسانی نیز هست از اینجا شروع میشود پس از مرگ مندز بن مندز خسرو خواست شخصی را به پادشاهی آنجا برساند و چون تعداد پسران مندز زیاد بود انتخاب نیز سخت میشد مندز یازده پسر داشت که یکی از آنان نعمان بن مندز نام داشت به پیشنهاد عدی مترجم عربی دربار ساسانی نعمان شاه حیره شد با این حال بدگویان عدی که در دربار لخمی بودند با گفتن حرف های از جمله این موضوع که عدی به وی منت می گزارد که اورا شاه کرده رابطه نعمان و عدی را خراب کرده نعمان عدی را فراخواند و پس از کسب اجازه از خسرو عدی به دربار نعمان رفت اونجا نیز نعمان وی را کشت ولی بعداً پیشمون شد که چرا عدی را کشته پس پسر عدی یعنی زید بن عدی را به دربار ایرانشهر فرستاده با این حال زید هنوز کینه قتل پدر را داشت به خسرو راجب زیبایی های دختران نعمان
نمایش همه...
00:07
Video unavailableShow in Telegram
@iranshahrbarayehamishe رحبر مغطدر طرکیه
نمایش همه...
00:38
Video unavailableShow in Telegram
سقوط ساسانی زوال ساسانی دقیقا بعد از حکومت خسرو پرویز شروع میشود با این حال برای این شرایط باید به حدود دوران خسرو انوشیروان برویم شاه بزرگ نزدیک چند دهه حکومت مقتدرانه و بزرگی کرد و وسعت حکومت وی از شرق به نواحی چین و قزاقستان می رفت از آن طرف مناطقی از هند پاکستان و افغانستان را در بر می گرفت از جنوب به سواحل غربی عربستان و عمان یمن محدود میشد و از غرب به مرز های ترکیه و سوریه امروزی می رسید و عراق ایران و لبنان و قفقاز در بر می گرفت حکومت طولانی مدت وی با سرکوب شورش مزدک شروع و با جنگ با بیزانس به اتمام رسید وقتی وی مرد مردم در اوج شکوفایی بودند دوران وی با دوران هخامنشی برابری می کرد و پس از داریوش کبیر هیچ ایرانی تا این حد زندگی عالی نداشت قصر های جدید آسمان را می تراشید و خداوند با دو چشم جهان را نگاه می کرد یکی چشم ساسانی و دگر چشم بیزانس بود با این حال روند رو به رشت ساسانی در عهد خسرو انوشیروان به اتمام نرسید پس از او پسر وی هرمزد به پادشاهی رسید که نیز شاهی لایق و باهوش بود وی بسیار به رعیت ها توجه می کرد و اقدام های بسیاری برای رفاه آنها انجام داد می گویند اکثر حکومت خود در حال سفر برای دیدن وضع زندگی مردم گذراند در دوران وی جنگ های با روم شد که نتیجه دقیقی نداشت هیچ کدام از کشور ها قدرت فتح هیچ کدام را نداشتند در زمانی که ساسانی توجه خود را به غرب نگه داشته بود خانات ترک به ایران هجوم آورده و حتی تا افغانستان پیش روی کردند با این حال ساسانی ها سرادری از خاندان مهران را برای مقابله برای خانات فرستادند گویند این سردار که بهرام نان داشت قدی بلند ولی بدنی کشیده و لاغر داشت برای همین به اون بهرام چوبین می گفتند وی با ۱۲ هزار سرباز سواره اما بسیار شجاع و دلاور که همه کمتر پنجاه و بالا تر چهل بودند ( دارای تجربه نظامی اما پیر نبودند) به جنگ لشکر جوان و بی نظم اما نیم ملیون خانات رفته بود با این حال کمانداران ساسانی با آتش باران نظم لشکر بی تجربه خانات را بدهم زدند سپس کاتفراکت ورزیده ساسانی با یک شارژ پولادین پنصد هزار نفر را در یک چشم بهم زدن پانصد هزار جسد کردند خانات در نبرد کشته و ولیعهد جانشین وی نیز اسیر شده و با غنایم بسیار خانات را در هم کوبیدند بهرام چوبین پس از بازگشت به ایرانشهر سریعا دستور سرکوب اقوام خزر را دریافت کرد وی نیز با لشکر دوازده هزار نفره خود به جنگ رفت و پیروز شد هرمزد که دید چطوری بهرام چوبین از هر کدوم از معموریت ها موفق بیرون میاد به بهرام چوبین شکاک شد و دستور داد به بیزانس هجوم ببرد لشکر بهرام که خسته بود توانست بیزانس را شکست دهد اما به دلیل خستگی زیاد در راه کمین خورده و شکست خورد هرمزد که چنین شنید بسیار خوشحال شد و لباسی زنانه برای بهرام فرستاد و دستور داد بهرام آنرا بپوشد بهرام که چنین دید شورش کرد و به تیفسون هجوم برد در این زمان اشراف که ترسیده بودند هرمزد را کور کرده و پسرش خسرو پرویز را به جای اون نشاندند وی اول به بهرام دست دوستی دراز کرد ولی بهرام نپذیرفت و قصد شاهی داشت خسرو که چنین دید فرار کرد و به بیزانس رفت وی از پادشاه بیزانس درخواست کمک کرد بیزانسی ها که کمک به خسرو را هم نفوذ در ساسانی هم اتمام جنگ های خود با ساسانی می دیدند پذیرفته و خسرو و دختر شاه بیزانس ازدواج کردند پس از اون خسرو با. ارتش بیزانس به جنگ بهرام آمد و اورا شکست داد
نمایش همه...