گوزنِ ساحر
there's a cup of coffee waiting on every corner, someday we're gonna wake up and find the corner's gone! http://t.me/HidenChat_Bot?start=822214149 دستتون رو با یه وقارِ لوسی میفشارم اگه با امضای "آیدین سحابی" یا "گوزن ساحر" کپی میکنید.
نمایش بیشتر339
مشترکین
اطلاعاتی وجود ندارد24 ساعت
اطلاعاتی وجود ندارد7 روز
-1130 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
The old me hides
While the new me fights
Look in my eyes
He's still in there, right?
Did the kitchen change?
What about your name?
You used to be my heart
And now you're just a face...
23513664_23513443.mp37.18 MB
"- تو نگران چی هستی؟
+ هنوز نمیدانم، ولی احساس میکنم که اگر نگران نباشم سرم کلاه رفته!"
آواز کشتگان- رضا براهنی
عزیزم! تنها اگر تکهی تیغِ تو باشم، اِروس مرا تکه تکه نمیکند!
قدرِ معترضی که بهاو بهکرات تلفنِ سکوت شده میترسم؛ار صدات توی سرم فتنه نمیکند!
برخی ترا در یک آبِ خوردن میبینند، این چطور آنها را تشنه نمیکند!
با تو آش آتش میخورم دهنم نمیسوزد، اما بی سکونی هم ما را بی سکه نمیکند!
<آیدین سحابی>
01:00
Video unavailableShow in Telegram
- پس چرا باز تکرار میکنی؟
+ چون میدونم درسته!
6.34 MB
شاید شبی چشم بگشایی و فرشتههای نشسته بر دوشت یادت بیندازند من٬ جایی٬ به نشانهی اعتراض به انتظار، نفس میکشم.
جانفرانکو زولا
But I wanna feel all that love and emotion
Be that attached to the person I'm holding
Someday, I'll be falling without caution
But for now, I'm only people watching...
Conan Gray - People Watching.mp36.10 MB
تنها از طریقِ خوابِ هزار ساله، برای نو، ممکن، این کهنه را، هشتن، میشود!
من ار نمیکنم از اپرای پاریس زیباتر و ار میکنم از اُپِرونهای پالیس زشتتر میشوم!
نشدن از پاروی عمرم بالا میرود و باز برای ابتیاعِ چند پارو بهم نشتر میزند!
بیطرف میکربست، خورت و خرتست.اما طرفها را میبینم، خورت و خرتتر میشوم!
ما را نه از ساعتها گریزی است و نه از روزها. و از فردا نه بیشتر از دیروز. ما را از دیروز گریزی نیست، چراکه دیروز تغییر شکلمان داده مگر اینکه ما تغییر شکلش داده باشیم. آنگاه که این دگرگونی رخ داده باشد، جلوهی لحظهی دگرگونی چندان اهمیتی ندارد. دیروز مرزی نیست که از آن گذشته باشیم، سنگپارهای است در راهکورههای قدیمی و فرسودهی سالیان که بهگونهای چارهناپذیر جزئی از ما میشود و آن را، سنگین و آزارنده، در خویش میبریم. تنها این نیست که دیروز اندکی بیشتر فرسودهمان کرده باشد؛ ما چیز دیگری میشویم، دیگر همان نیستیم که پیش از مصیبت دیروز بودیم. دیروز روز مصیبتبار است، هرچند که رویدادش چنین نبوده باشد. اینکه امور بر وفق مراد بوده یا نبوده باشد، هیچ واقعیت و معنایی ندارد. شادیها و دردهای بیواسطهی جسم و روح زایدند. دیروز هرچه بوده از همهی لحاظ با تنها جهان دارای واقعیت و معنا درآمیخته است، با جهان شخصی ناخودآگاهمان که درک آن از جهان از دیروز به اینسو تعادل خود را از دست داده است. بدینسان ما خود را در همان وضعیت تانتال مییابیم، با این تفاوت ناچیز که ما اسیر وسوسههای خود هستیم و انگیزهی همیشگیمان برای وقوف به واقعیت شاید اشکال متنوع بیشتری را عرضه میکند. خواستهای دیروزمان، که برای من دیروزمان ارزش داشت، دیگر برای من امروزمان ارزشی ندارد. آنچه مایهی یأس است، عدم چیزی است که آن را ارضاشدگی مینامیم. ارضاشدگی چیست؟ ارضاشدگیْ همسانی فرد و موضوع خواست است. اما فرد در راه مرده است ـــــو بیشک بارها. اینکه فرد «ب» بر اثر ابتذال موضوع مورد علاقهی فرد «الف» سرخورده باشد، به همان اندازه خردناپذیر است که امید سیر شدن با تماشای غذا خوردن همسایه. حتا در موردی که بر اثر یکی از آن معجزههای نادر همزمانی که در پی آن تقویم امور به موازات تقویم احساسات ورق میخورد خواست ارضا شود و فرد به آرزوی خود (به معنی دقیق بیمارگونهی آن) دست یابد، آنگاه که تطابق این دو بسیار کامل است، لحظهی ارضاشدگی چنان لحظهی خواست را فسخ میکند و جای آن را میگیرد که گویی رویدادی اجتنابناپذیر بوده است و از آنجا که هر تلاش فکری آگاهانه برای ساختن واقعیت از آنچه نامرئی و تصورناپذیر است بیهوده از آب درمیآید نمیتوانیم از شادی خود لذت ببریم، چراکه با اندوهمان سنجشپذیر نیست. پروست این نکته را تا حد تهوع تکرار میکند که حافظهی ارادی بهعنوان ابزار یادآوری هیچ ارزشی ندارد. تصویری که این حافظه ارائه میدهد همانقدر با واقعیت بیگانه است که افسانهی آفریدهی خیال یا کاریکاتور پرداختهی دریافت مستقیم. تنها یک درتاب واقعی و یک شیوهی یادآوری بینقص وجود دارد و ما از اعمال کمترین دخالتی در این یا آن دیگری عاجزیم.
پروست- ساموئل بکت
And I'm so tired that I might
Quit my job, start a new life
And they'd all be so disappointed
'Cause who am I, if not exploited?
Olivia Rodrigo - brutal.mp35.59 MB