Imaginative wizard☕️
یه بنده خدا با تمام بدبختی هاش، توهم ها و تخیلاتی که داره و الهاماتی که ازشون میگیره :) دوستان لطفا متنی رو کپی نکنید! همه این متن ها مطلق به من هستن -Keristin @Talk_to_kristin_bot برای تبادل به این آیدی پیام بدین: @Ethan_wtn
نمایش بیشتر817
مشترکین
+324 ساعت
+427 روز
+22030 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
*ادامه مصاحبه، صحنه سازی*
مدل خونسردی ساختگی، خودش رو حفظ میکنه. مجرم با دستبند اجازه صحنه سازی داشت.
+گردنشون رو معمولا نمیشکستم چون زشت میشدن. اینطوری! دقیقا اینطوری! سینشون رو میگرفتم و فشار میدادم دوتا مشت محکم این استخوون دنده میشکست.
مامور (مصاحبه گر) چیزی توی کاغذ گزارشش یادداشت میکنه.
- فقط این نبود درسته؟ چون گفته بودی اون ها رو یه ضرب میکشتی اما توی این حالت فقط ممکنه خون ریزی کنه نه درجا بمیره
مجرم میخنده. با دیوونگی هوش مامور رو تحسین میکنه.
+خب خوب نگاه کن میخوام نشونت بدم
در عرض چند لحظه چنگ هاش رو طوری به بدن مدل کوبید که صدای شکستن استخوون هاش و فریاد مدل بلند شد.
+دقیقا اینجوری
مامور شوکر مجرم رو فعال کرد تا از مدل فاصله بگیره. مدل کشته شده بود
- فقط یه قدم تکون بخور تا همینجا بکشمت... نیروی کمکی سریع
مجرم با لبخند به مامور زل زد
+ همینجا منو میکشی؟ پس اینجوری شریک میشیم؛ خوشت میاد؟
@Imaginativewizard
" میخوام برات یه نفرین آرزو میکنم که به التماس مرگ بری
میخوام همیشه بیدار و هوشیار بمونی
تو رو از دنیای خواب و رویا ها محروم میکنم
تا روحت هیچوقت رها و آزاد نباشه
روحت محکومه لحظهای این دنیا رو ترک نکنه
حتی وقتی صاحبش نیاز به خلق کردن داره اون هیچ کمکی نمیتونه بهش کنه
هربار ضعیف و محو میشه تا وقتی که تو تبدیل به کالبد خالی از روح بشی که سالهاست رویا ندیده "
🌚 6🍓 4
اینجا آنلاین شاپِ آلوراست که قراره پر بشه از اکسسوری های جاذاب🫧
برای شروع کار نیاز به حمایت شما داره
معتبره میتونید به راحتی ازش خرید کنید:›🤎☕️
@malorashop
🍓 1
«ما همه میگیم که عاقلیم
تا وقتی که فرصتی برای دیوونگی پیش میاد!»
🌚 5🍓 2
تو به اندازه تمام کلمات زیبا بودی. بیش از هر چه بر زبان میتوانست بیاید بودی تو آرامش این وجود ها بودی. ✨
🍓 8🌚 2
#سناریوییهویی
هیاهو آنقدر بالا گرفته بود که حتی شنیدن صدا های ذهنم برایم دشوار بود. پس به نوشیدن پناه بردم تا مستی گوش هایم را کر کند و سرم را از بیداد نجات دهد.
نمیدانم از مستی بود یا معجزهای رخ داد، صدا ها یکباره آرام گرفتند. هنوز هم هیاهو بود اما بیشتر شبیه زمزمه به گوشم میرسید دیگر آزاردهنده نبود.
فکر میکردم این آرامش جواب دعاهای عاجزانه من است تا اینکه تو را دیدم فهمیدم تو همه دیدگان را به قدری مجذوب کردی که دهانشان خاموش شد.
چون تو به اندازه تمام کلمات زیبا بودی. بیش از هر چه بر زبان میتوانست بیاید بودی تو آرامش این وجود ها بودی.
اما با این حال لرزشی در وجود من افتاد. گویی که تو آنهمه هیاهو را بر دلم افکندی تا نفس را حرامم کنی. برای آرامیدن دنبالت کشیده شوم و هر راهی را میروی بیایم.
اجازه ندادم دستم از درمان کوتاه شود. دستت را گرفتم، نگاهت را خریدم تا درمان را بر من ببخشی و تو بسیار بخشنده بودی!
اما این من بودم که حریص تر میشدم دیگر تماشا کافی نبود. من بدون هیچ فکری بوسیدمت میان تمام زمزمه ها، من هیاهو را برگزیدم و شیفتهاش شدم.
@Imaginativewizard
❤ 8🍓 3🌚 1
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.