⋆⊱ᬷلایت ناولهایی از انیمهها⊰⋆
﷽ مطالب مهم انیمه و ژاپن: @Important_anime_information ⛩ کانال محافظ: @EditAnime_LightNovel نویسنده: @Saya_Senpai برای دانلود انیمه میتونید به کانال زیر مراجعه کنید. @downdoad_animes
نمایش بیشتر983
مشترکین
-624 ساعت
-247 روز
-5730 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
پسر عموی لاتی که تازه از زندان ازاد شده کسی که تمام فامیل از او متنفر بودن حالا من رو میخواست و به هر طریقی منو بدست می اورد حتی.....🔞💦
https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0
- ت...تکین!
بعد از مکثی پوزخند میزند:
- بعد از این همه سال اولین باره اسممو از دهنت میشنوم!
سرم را بیشتر به تشک فشار میدهم، دستش روی هوا میایستد. همراه نفس عمیقش دستش را پس میکشد:
- کی میخوای آدم بشی؟
او بود که یک حیوان به تمام معنا بود، خندهام میگیرد از حرفش! صدایش عصبیست و کمی بلند شده:
- باتوام!
دلم پیچ میخورد، این حرفا آخرت خوبی نداشتند. می.ترسیدم در این نصف شب آبرو ریزی کند، میترسیدم شروع به داد و هوار کند یا... سعی میکنم صدای لرزانم را صاف کنم:
- بقیه خوابن!
- قرار بود یه فرصت بدم آدم بشی ولی انگاری یه غلط اضافه کردم!
صدایش چشمهایش و اخمهای درهم رفتهاش و بدتر از آن گردن کلفت و بازوهایی که پنج برابر بازوی من بود باعث شده بود از ترس به نفس نفس بیوفتم!
دستانش را کنار سرم میگذارد و من از ترس فلج شده ام وقتی باز هم لب های کلفتش من را میبوسد و.....
❌تمام بچگیم با ترس از اون گذشت تا وقتی که از زندان ازاد شدوبه هرطریقی منو میخواست...
https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0
• صبح پاک کن 🩵
1800
Repost from N/a
#پارت_۶۰
پارت چنلش نبود لفت بده❌
با پیچیدن صدای آه آروم فرگل داخل گوشم انگار دیوونه شدم و با یه حرکت خیمه زدم روی تن خوشتراشش:
-چرا انقدر خواستنی هستی؟! چرا انقدر جذابی که نمیتونم خودمو کنترل کنم؟
ناله وار جوری اسمم رو صدا زد که دیگه نتونستم در برابر میل درونیم برای کبود نکردن تن و بدنش مقاوت کنم و به سمت گردنش حمله ور شدم.
- اح... احسان، آه...!
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
1شب پاک
1500
Repost from N/a
-گمشید از خونه من بیرون!
عماد پا تند کرد و رو به روی خواهرش ایستاد:
_تمومش کن خواهر من، تو که میدونی من چقد سلین رو میخوام... بذار ازدواج کنیم نوه توهم از تنهایی در بیاد، پدر بالای سرش باشه!
-پدر؟ پدر این بچه زیر خاکه، خواهرزاده توعه نامرد آقا عماد که حالا به زنش چشم داری.😱😱😱
سلین قدم تند کرده و روبه روی مادرشوهرش لب میزنه:
_این چه حرفیه میزنی مادرجون؟ ما قبلاً بهم علاقهمند بودیم و نشد که این عشق سرانجام بگیره ولی الان...
سیلی محکمی به صورت سلین زد و با بغضی که داشت خفش میکرد داد زد:
_دهنتو ببند زنیکه احمق!
شوهرت یه سال نشده مرده و حالا تو با داییش ریختی روهم؟ من به جهنم...
از روحش، بچش خجالت نکشیدی؟🔞🔞
-آبجی!
_اگر زنش بشی دیگه رنگ بچتو نمیبینی!
https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk
https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk
https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk
سلین و عماد از چند سال قبل عاشق هم بودن ولی طی اتفاقات گذشته سلین با خواهرزاده اون ازدواج میکنه، بعد فوتش میخواد که به خواستگاری عماد جواب مثبت بده که...❌
1شب پاک
1600
Repost from N/a
از همون بچگی ازش میترسیدم ، یعنی همه ازش ترس داشتند و متنفر بودند کسی به رذلی او تو فامیل نبود ولی دقیقا دست گذاشت روی من.....
https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0
رها از کودکی که یتیم میشود،پیش پدربزرگش توی عمارت خاندان فرامرزها زندگی میکند،همه چی خوب بود تااینکه ،سرو کله پسر عمومی کله خر لاتش که تازه از زندان ازاد شده پیدا میشه و
زندگیش دست خوش اتفاقات میکنه!
هرجایی میتونست من رو گیر مینداخت و بهم بی احترامی میکرد تا اینکه گفت میخواد عقدم کنه ولی من فرار کردم و اون وحشی تر از همیشه شد....
https://t.me/+MOSIuxFbnws5N2M0
• ساعت ۱۹:۳۰ پاک کن 🩵
1200
Repost from N/a
-گمشید از خونه من بیرون!
عماد پا تند کرد و رو به روی خواهرش ایستاد:
_تمومش کن خواهر من، تو که میدونی من چقد سلین رو میخوام... بذار ازدواج کنیم نوه توهم از تنهایی در بیاد، پدر بالای سرش باشه!
-پدر؟ پدر این بچه زیر خاکه، خواهرزاده توعه نامرد آقا عماد که حالا به زنش چشم داری.😱😱😱
سلین قدم تند کرده و روبه روی مادرشوهرش لب میزنه:
_این چه حرفیه میزنی مادرجون؟ ما قبلاً بهم علاقهمند بودیم و نشد که این عشق سرانجام بگیره ولی الان...
سیلی محکمی به صورت سلین زد و با بغضی که داشت خفش میکرد داد زد:
_دهنتو ببند زنیکه احمق!
شوهرت یه سال نشده مرده و حالا تو با داییش ریختی روهم؟ من به جهنم...
از روحش، بچش خجالت نکشیدی؟🔞🔞
-آبجی!
_اگر زنش بشی دیگه رنگ بچتو نمیبینی
https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk
https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk
https://t.me/+dZ7oV6B3Kc5jNThk
سلین و عماد از چند سال قبل عاشق هم بودن ولی طی اتفاقات گذشته سلین با خواهرزاده اون ازدواج میکنه، بعد فوتش میخواد که به خواستگاری عماد جواب مثبت بده که...❌
19پاک
1400
Repost from N/a
زیر 18 سال جوین نشه حوصله داد و قال مامانا رو ندارم❌
🔞با گاز گرفتن ترقوهام صدای نالهام از درد بلند شد:
- مگه نمیگم ناله کن برام؟
و بعد حرفش لالهی گوشم رو به دندون کشید که صدای آه پر از لذتم رو در پی داشت:
- آه احسان!
- جانم؟ جان احسان ناله کن خوشگلم با صدات دیوونه میشم!
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
برای خوندن ادامه فقط کافیه لینک رو لمس کنی💦
19پاک
1200
Repost from N/a
-گمشید از خونه من بیرون!
عماد پا تند کرد و رو به روی خواهرش ایستاد:
_تمومش کن خواهر من، تو که میدونی من چقد سلین رو میخوام... بذار ازدواج کنیم نوه توهم از تنهایی در بیاد، پدر بالای سرش باشه!
-پدر؟ پدر این بچه زیر خاکه، خواهرزاده توعه نامرد آقا عماد که حالا به زنش چشم داری.😱😱😱
سلین قدم تند کرده و روبه روی مادرشوهرش لب میزنه:
_این چه حرفیه میزنی مادرجون؟ ما قبلاً بهم علاقهمند بودیم و نشد که این عشق سرانجام بگیره ولی الان...
سیلی محکمی به صورت سلین زد و با بغضی که داشت خفش میکرد داد زد:
_دهنتو ببند زنیکه احمق!
شوهرت یه سال نشده مرده و حالا تو با داییش ریختی روهم؟ من به جهنم...
از روحش، بچش خجالت نکشیدی؟🔞🔞
-آبجی!
_اگر زنش بشی دیگه رنگ بچتو نمیبینی
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
https://t.me/+YakebvWeg_dkNjNk
سلین و عماد از چند سال قبل عاشق هم بودن ولی طی اتفاقات گذشته سلین با خواهرزاده اون ازدواج میکنه، بعد فوتش میخواد که به خواستگاری عماد جواب مثبت بده که...❌
19پاک
100
Photo unavailable
بیشتر شبیه دخترا شده ولی بازم خیلی هاته 🤩
1500
Photo unavailable
کلاه خیلیییییی به تودو میاد 🤩
لعنتی جذاب 🤩
1800
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.