اﺭﺩﻳا ﻟاﻭﺭ

انگشت فاکم رو بهش گرفتم و گفتم که باید میک بزنه!.. دیانا با لذت انگشتمو میک میزد؛ پوزخندی زدم و انگشتمو از دهنش در اوردم و درازش کردم.. انگشتامو دونه دونه واردش کردم که ناله ای سر داد💦.. دیانا:ارس...ارسلاااننن -جانِ ارسلان دیانا:ب..بکن توش دیگه...لعنتی!!! سری تکون دادم و انگشتامو از کص×ش در اوردم و کی×رم رو واردش کردم..! جیغی کشید و ملحفه روی تخت رو چنگ زد...

نگاهمو به چشای خمار و قرمزش دوختم...! تا حالا ارسلانو تو این موقعیت ندیده بودم، راستش ازش ترسیدم.." هر لحظه بیشتر نزدیکم میشد و من ترسم بیشتر میشد.. چند قدم دیگه عقب رفتم تا اینک به دیوار چسبیده شدم! ارسلان:امشب دیگه وقتشه واسه خودم باشی بانو؛🚷💦 لباش روی لبام نشست و با دستش تنمو لمس کرد.. دگ نتونستم تحمل کنم تا اینک آهی از بین لبام خارج شد و....!🔞🩸 "ادامه‌رمان‌جنجالی‌وهات‌ِاردیایی‌درچنل‌زیر🦋!"

خودم پیش قدم شدم و لبامو گذاشتم روی لباش...! دستشو روی کص×م گذاشت و واسم اروم اروم مالید..🔞 آه بلندی کشیدم که خیمه زد روم و دستشو روی سی×نه هام قرار داد لب گزیدم که دامنم رو داد پایین و لبخند دندون نمایی زد" ارسلان:اماده ای کوچولو؟🤏🏻 -اوممم با دردی که زیر دلم پیچید جیغ بلندی کشیدم که اروم باشی گفت و سرشو اورد زیر گوشم.. ارسلان:خانوم شدنت مبارک!💦

چشامو بستم و سعی کردم بخوابم ولی نشد!... با بالا پایین شدن تخت تازه به خودم اومدم که گرمیِ نفسای ارسلان به گردنم خورد" تمام تنم مور مور شد، ولی به روی خودم نیاوردم تا اینک انگشتاشو روی بازوی لختم کشید💦!... لب گزیدم که منو به طرف خودش برگشدوند؛ ارسلان:خوشت اومد دیام؟ ناخودآگاه چشامو باز کردم و سرمو به نشونه مثبت تکون دادم که خیمه زد روم!...🔞💦

کدوم کاپل؟🦇🔥

می‌دونی این کیه؟🦦 عکسای سم و قدیمی مهشاد و دیدی ؟😁 می دونی پارسا رل جدید مهشاده؟🗿 سوتی های رگباری شون توی یوتویوب رو دیدی راجب رل زدن شون؟😳

توی ویدیو یوتویوب مهشاد پدرش گفت سیگار می کشی با رفیقات ماشین بوی سیگار میده😂🗿