روا

برای خرید vip رمانها به ایدی زیر پیام بدید: @atenaorrg لطفا فقط برای خرید پیام بدید🩷💫✅👑🌟✅

#part408 قبل از این که توی دهنم فرو ببرم، پرسیدم: - این چیه؟ وسیله رو توی دهنم چپوند که با دندونم برخورد کرد و سردی فلز تموم کام و زبونم رو فرا گرفت. - اسباب بازی جدیده! تمام اون اسباب بازی فلزی رو با بزاق دهانم آغشته کردم که بیرون کشید و روی قسمت معقدم نگه داشت. مکثش داشت طولانی می شد، فکر کردم شاید حواسش پرت شده برای همین پرسیدم: - اسم نداره؟

#part409 #پلاگ #اسباب_بازی از حالت سکوت خارج شده و زیر لب زمزمه کرد : - پلاگ! سرم رو تکون دادم و معطوف صورتش و اون ته ریش لعنتیش که زاویه فکش رو مردونه تر نشون می داد، شدم.

#part407 حرفم رو نذاشت کامل کنم و گاز محکمی از قسمت گردنم گرفت که شک نداشتم ردش کهکشانی میشه . - با اون قسمت کاری ندارم . انگشتش سمت سوراخ مقعدم پیشروی کرد و ادامه داد : - می خوام قسمت های جدید رو کشف کنم . از فشار انگشتش به خودم لرزیدم، درد و سوزش شدیدی رو توی اون قسمت حس کردم اما به روی خودم نیوردم چون دلم می خواست واقعا بعد از تحمل همچین دردی، سزاوار پاداشش باشم. یکم ازم فاصله گرفت، گمون کردم ازم ناراحت شده اما روی میز کنار تخت خم شد و جسم فلزی شبیه به تخم مرغی که انتهاش پایه داشت، بیرون اورد . دوباره روم خیمه زد و وسیله توی دستش رو به دهنم نزدیک کرد . - خیسش کن!

دوستان همستر رو جدی بگیرید اینجور که بوش میاد احتمالا ممکنه از نات کویین هم موفق تر باشه و خود تلگرام پشتشه ، تا اواسط تیر هم برای استخراجش وقت هست ضرر نمیکنید که؟! امتحان کنید شاید پول خوبی دستتون اومد تو این اوضاع تخمی ! آیدی باتش رو میزارم پایین حتما استفاده کنید 💸 ⚡ شروع بازی و جمع آوری سکه🏆

میدونستی همین الان پا گذاشتی به یه گروه خاطره ساز؟ خوش اومدی!🤌🥹 🗣️ ویس کال شبانه • بدون محدودیت 🗣️ 🔮 مخ زنی😈🍑👅 رل زنی💦 آزاد 🔥 https://t.me/+dHs54WdrppdiNTNk

نات کوین رو از دست دادی؟ حالا دیدی ارزش پیدا کرد اشکال نداره این ایردراپ جدید اومده و کاملا معتبره و ارزش لیست شده شروع کن تا دیر نشده.! مثل نات کوین کلیک میکنی و سکه جمع میکنی به همین سادگی . استارت کنید و سکه جم کنید اینم مثل نات کوین یه پول خوب میتونید باهاش جمع کنید. شروع بازی و جمع آوری سکه🏆

#part406 طی یک حرکت تیشرتمم بال زد و به انگشت دور نافم خط کشید . - با کلمات بازی نکن پرنسس، حرفتو واضح بگو. یکم خودمو بال دادم که تیشرتمم در اورد و حال فقط با لباس زیر زرشکی ستم زیرش دراز کشیده بودم. - می خوام ببوسمتون! رنگ نگاهش تغییر کرد و به آنی توری شورتمو با انگشت پاره کرد . - می دونی که حق این کارو نداری؟! با نا امیدی سرمو پایین انداختم و جواب دادم: - بله اقا، می دونم. نیشخندی گوشه لبش شکل گرفت و دستش رو آروم روی شکمم حرکت داد و کم کم سمت زنونگیم روونه کرد . - من هنوز ماهیانم تموم نشده، ممکنه

#part405 لبخندی روی صورتش نشست که چال گونه هاش رو به نمایش گذاشت. دلم می خواست همین حال سرم رو نزدیک ببرم اون چاله ای که من اسیر خودش کرده بود رو ببوسم. - چی تو سرت میگذره توله سگ؟ از گفتنش خجالت می کشیدم اما دوست نداشتم احساساتم رو در مقابلش سر کوب کنم هرچند که بی فایده بود . - می خوام یه کاری انجام بدم! دستش روی دکمه شلوار نشستم و آروم بازش کرد . - چیکار؟ خودم همراهی کردم تا شلوارم رو کامل در بیاره و دوباره روح جسسم تسخیر کنه . - گفتنش بی فایدس وقتی قرار نیست عملی بشه

#part404 سری تکون دادم که نزدیک شد و از لله گوشم گاز ریزی گرفت . - شامپو عسل به موهات نزن، مقاومتمو کاهش می ده. لبخندم رو صورتم کش اومد و نا خود آگاه دستی به عضالت لختش کشیدم. از لمس شدنش امتناع نکرد و همین امر باعث شد جسارت بیشتر به خرج بدم و تمام سینه و تکه های عضله شش قسمتی شکمش رو فتح کرد . - اما نیازی به مقاومت نیست! طی یک حرکت متکا رو از زیر کمرم برداشت که باعث شد بی تعادل دراز بکشم و جسمش روم خیمه بزنه. - وقتی اینجوری زیرم هیچ قدرتی برای اعتراض نداری، من احساس غرورم بیشتر می شه. چشم ها رو روی کبودی بازوش که رد گاز خودم از درد بود، میخ شد و همونطور مسخ لب زدم: - اعتراض چرا؟ من در اختیار شمام.