cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

[برای من باش]

~ از پوست من صدای تو می تراود ~ شنبه تا چهارشنبه برای من باش #گی #بزرگسال #عاشقانه #اجتماعی الو الو ماه کوچولو^_^ https://telegram.me/BiChatBot?start=sc-726686-tqAqCPq

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
3 705
مشترکین
-1024 ساعت
-887 روز
+3730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

00:03
Video unavailable
🔞پسری که عاشق زن داداشش میشه و یه روز بیهوشش میکنه و اسپرمای خودشو وارد بدنش میکنه تا باردار بشه و وقتی کارش تموم میشه منتظر میمونه تا بیدار بشه و .....🔞🔥 با گریه گفتم _لعنتی چیکار کردی؟!من #زن‌داداشتم،من مثل خواهرت... عربده ای کشید. _بسهههه،تو دیگه زن داداشم نیستی زن منی هیچ وقت به چشم خواهر ندیدمت،توروهمیشه به عنوان زن ومادر بچه هام‌دیدم و حالا وظیفته که‌ #بچم رو به دنیا بیاری و بزرگ کنی و بشه #وارث‌سلطنتم. _نمیخوامممم نمیخوام من‌این بچه رو #سقط.... با سیلی که‌خوردم بینیم‌خون اومد که دانیار چونم‌رو گرفت و محکم توی صورتم‌فریاد زد. _بخوای بلایی سر بچم‌بیاری،تمام خانوات رو #میسوزونم جلوی خانوادت پس من رو با خودت یا بچموت‌تهدید نکن. از ترس نفسم بند اومد،ازاین مرد هیچ کاری #بعید نبود. _تو دیگه مال منی و از دستم نمیده نورا،تو #نورای منی. لبشو روی لبم #کوبید.💦😱 https://t.me/+Nos61l2FfGNlNTU8 https://t.me/+Nos61l2FfGNlNTU8
نمایش همه...
#برای_من_باش #قسمت‌دویست‌و‌پانزده خدارو شکر کلید در اتاق و با خودم آوردم به به بردیا چقدر شامپو داره برای اینکه تایید کنم شامپو ها خوبن و بردیا الکی پول خرج نکنه همشو امتحان کردم حیف که وقت تنگ بود مجبور نشدم تند تند بشورمشون مثل طوفان یه حوله دور پایین تنم پیچیدم و اومدم بیرون با همون سر و وضع رو مبل نشسته بود تلوزیون میدید رفتم کنارش حالا نوبت اون بود مسخ بشه _عافیت باشه لبخند نمکی زدم _سلامت باشی نگاهش اومد پایین تر رو سینه هام این بچه رو سینه های من کراش زده انگار آب دهنشو قورت داد و بهم نزدیک تر شد از جام جم نخوردم یواش یواش اومد نزدیک _اجازه دارم لمسش کنم با تته پته گفتم _خوووشت م میاد آب دهنش و قورت داد تند سرشو بالا پایین کرد _ااره لب پایینمو داخل دهنم بردم _میتونی آروم آروم دستشو نزدیکم کرد نفسای دوتامون کشدار شده بود و به دست طوفان نگاه می کردیم ماه کوچولو
نمایش همه...
#قسمت‌دویست‌و‌هفده #برای_من_باش منو با ملایمت روی تخت گذاشت با اینکه ازش قد بلند تر و هیکلی تر بودم اینکه مثل با ارزش ترین چیز توی دنیا با ظرافت تمام من و درآغوش گرفته بود باعث می‌شد قند تو دلم آب بشه نور ریسه ها و نور ماه که اتاق و روشن کرده بود باعث می‌شد چهره طوفان و متفاوت تر از هرزمان ببینم ترکیب بوی گلبرگ ها با بوی شامپوهای که به خودمون زده بودیم فضا رو معطر کرده بود حوله دور کمر طوفان و کشیدم و پرت کردم اونور حوله خودمم باز کردم طوفان گونه هاش رنگ گرفته بود با نیشخند دستامو رو پهلوش گذاشتم و جامون و عوض کردم حالا طوفان زیر من بود لبام و رو لباش گذاشتم با قدرت لبامو می بلعید و گردن و کمرمو لمس می کرد داشتم ضعف می رفتم امروز نمیتونم تاپ باشم احتیاج دارم فقط نوازش بشم از لبم دل کند رفت سراغ گردنم اول زبونش کشید کخ مور مورم شد گاز ریزی گرفت اهم و بلند کرد با دستم نور سینش ک فشار داد که سینه هامو تو دستش گرفت و مالید منو خوابوند رو تخت و نشست روم با چشمای فوق خمار به کار هاش نگاه می کردم کاندوم و برداشت لوبریکانت و ریخت رو انگشتاش ماه کوچولو
نمایش همه...
سه پارت دیگه مونده😌
نمایش همه...
#قسمت‌دویست‌و‌شانزده #برای_من_باش نوک نیپلمو که لمس کرد از شدت حساس بودنش چشام بسته شد آروم ماساژ میداد اون یکی دستشو هم گذاشت رو اون یکی ممه فشار و بیشتر کرد و با یه هل منو رو مبل خوابوند _ببوسمش؟ با سؤالش چشمامو باز کردم الانشم از لذت وا داده بودم نمیخوام اولین بارم رو مبل باشه به سختی با صدای که از شدت شهوت خشدار شده بود لب زدم _کلیو اتاق تو حمومه در اتاق و باز کن بریم اونجا با چشمای رویایی و خمارش نگاهم می کرد و من و عاشق تر از هر لحظه دیگه ای انقدر حالی به هولی بود نپرسید چرا کلید اتاق اونجاست بوسه ای روی لبای پف کردم نشوند و از روم بلند شد تلو تلو می‌خورد با دست جلوی دهنمو گرفتم که نخندم کلید و اورد رفت در اتاق و کانل باز کرد یک ثانیه محو اتاق شد اما سریع اومد سمت من منو بغل کرد دستامو دور گردنش حلقه کردم و خودمو بیشتر بهش فشردم وارد اتاق شدیم ماه کوچولو
نمایش همه...
واکنش یادتون نره
نمایش همه...
00:07
Video unavailable
دو طرف لباس زیر امگا رو گرفت و از وسط جر داد.. اونو روی پاش نشوند و در حالی که داشت انگشتای خیس شدشو به #سوراخ متورمش میرسوند زمزمه کرد + ورزش مورد علاقت اسب سواری بود درسته؟ - ب.. بله جناب ولیعهد +خوبه حالا باید هنرت نشون بدی...میتونی رو #دیک منم خوب سواری کنی؟🔥 با گفتن این حرف #ضربه های انگشتش شروع کرد و همزمان لب هاشو روی لب های لرزون پسرش قرار داد. کمی ازش فاصله گرفت و عضو سیخ شدش رو روی #حفره تنگ و خیـ💦ــسش تنظیم کرد +خوب ازش سواری بگیر... https://t.me/+4fumz2lJtKMyZDRk https://t.me/+4fumz2lJtKMyZDRk
نمایش همه...
00:03
Video unavailable
گی لاو بیناجنس انتقامی مافیایی🔥🏳‍🌈 بعد از پنج سال مریضش رو که حامله کرده می بینه و میفهمه یه دختر شیرین زبون داره😍🥹 بیشتر از مواد بهم تزریق کرد - مثل پنج سال پیش از کون بکنمت یا جلوتو صفا بدم؟💦 خمار بهش زل زوم که دستش رو روی شکمم گذاشت - تنت برای بودن زیر من و گا* ییدن توسط من به طور وی ای پی افریده شده لعبت! رگ های برامده دستش دلم رو به پیچ و تاب انداخت تحمل ک .. یر سی و پنج سانتیش رو نداشتم به زور پچ زدم - بهم... دست ... نزن ... عرشیا.. دخترم بیدار میشه... روی باسنم کوبید و هوار زد - انقدر باید کون بدی تا بدهی فرارت رو بهم بدی بچه مال کیه؟ توله حروم کیو بزرگ کردی خودم بهت بچه میدم... خواستم حقیقت رو بگم نیلوفر دخترته که عضوش رو کامل داخل بدنم جا کرد فریاد زد - اونقدری کلفتم توت میمونه که تا آخرین ذرات اسپرمم رو هم سمت خودت بکشی و بچم رو حمل کنی لیتل فراری! https://t.me/+5_Xy5ZIFSYBiN2Y0 https://t.me/+5_Xy5ZIFSYBiN2Y0
نمایش همه...
Repost from N/a
Photo unavailable
#ددی🍼🥹 #لیتلگرل🧑🏻‍🍼♥️ #عاشقانه صدرا پزشک مغرور و حاذقی که عاشق #دخترکوچولوی داستانمون میشه و برای بدست آوردنش بهش پیشنهاد کار تو خونش رو میده #پارت_آینده مثل یک دخترِ خوب بدون هیچ اجباری کامل #لباس هات رو درمیاری لیلی ، و روی تخت بدون اینکه صدات رو بشنوم #دراز میکشی... https://t.me/+9AXqQl0ziEgyYzZk https://t.me/+9AXqQl0ziEgyYzZk ۸ صبح پاک شه 🌞
نمایش همه...