«گزارش یک گفتگو» 2 از 2
...ضمن همدلی و همراهی با این میهمان فرهیخته و
همکار دلسوزِ قدیمی ام در کردستان گفتم
متأسفانه انحصار طلبی و تمامیت خواهی طبقه حاکم خیلی عمیق تر از این حرفهاست که فقط کُردها یا بلوچ ها و اهل تسنن را شامل شود و در تمام این سالها شاهد بوده اید که خودی و غیرخودی کردن، چه دایره تنگی پیدا کرده
و به غیر از ذوب در ولایتی هایی که زبانی جز تملق و تمجید دروغ ندارند همه را به بیرون ریخته و بتدریج کار بجایی رسیده که تیغ حذفشان نزدیکترین اصحاب شیعی انقلاب را نیز به مسلخ فرستاده!
ایشان گفت من هم نظر شما را در رابطه با تنگتر و تنگتر شدن دایره خودیهای نالایق و بی کفایتِ حاکم قبول دارم
ولی شما ببینید چرا علیرغم این همه شهید و حمایتی که از سوی کردها نثار ج ا شده حتی یک استاندار از اهل تسنن نبوده و اگر قرار بر انتخاب از درون کردستان نیز بوده،
خط کش مذهبی آنان را به دو شهر قروه و بیجار کشانده تا از بین شیعیان انتخاب کنند؟!
آیا ما اهل تسنن، مسلمان، ایرانی، دلسوز، شهید داده و رنج کشیدهٔ این نظام نبوده ایم
که باید اینگونه مورد بی مهری و تبعیض قرار گیریم؟
مگر «
مسجد» چیزی جز سجدهگاه و معبدی برای عبادت خداست که علیرغم شعارهای دروغینی که در باب وحدت و همدلی داده میشود!
ما اهل تسنن را حتی از داشتن مسجدی در شهرهایی که جمعیتی داریم منع کرده اند؟ و حتماً شنیده اید که حتی اخیراً تنها نمازخانه اهل سنت بم را مثل بسیاری از بناهای مشابه تخریب کردند!!
پس
تجزیه طلب واقعی حاکمیت نادانِ تمامیت خواه و ظالم ایران است که
بخش زیادی از جمعیت کشور را نادیده گرفته و تعمداً به سمت جدایی و خروج از ایرانِ عزیزمان هُل میدهد همان کاری که با
نخبگان کرده و علیرغم مشکلات جدیِ نرخ موالید، جمعیت قابل توجهی از
بهترینهای ایران عزیزمان را تقدیم کشورهایی میکند که قدر توانمندی و استعداد این سرمایه های گرانسنگ انسانی را میدانند
در پاسخ به بحث مساجد، ضمن اظهار شرمندگی از سیاست غلط ج ا در نادیده گرفتن
سایر مذاهب و اندیشه های متفاوت، به برخورد زشت حاکمیت به
نحله های دیگر شیعی مانند دراویش گنابادی اشاره کردم و فاجعه بارتر از آنرا در
مثال مسجد حجت اصفهان و سایر مساجدی زدم که
به صِرف مجیزگوی حاکمیت نبودن مورد تعرض عوامل سرکوبگر نظام قرار گرفته و بعنوان غنیمتی از این فتح الفتوح در اختیار متملقان قدرت قرار میدهند...
ایشان در ادامه به یک گله بزرگ و تاثیرگذار
در تغییر نگرش اقوام مرزنشین هم پرداخت و گفت وقتی سخن از
تجزیه میشود نمیتوان این تجزیه را در نگاه بسیاری از
مردم حوزه مرکزی نادیده گرفت و توضیح داد
اگر قبول کنیم که
بی کفایتی حاکمیت و عملکرد فاجعهبار نظام و خودی و غیرخودی کردنهای آن، ایران را بشدت زخمی کرده و بسیاری از مردم کشورمان را عصبانی نموده و قبول کنیم که
«این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمیشود» نمیدانم چرا در موقعیت هایی که پیش آمد تا به سمت تغییر این وضعیت اسفبار برویم،
مردم حوزه مرکزی از اعتراضات گسترده مردم بلوچستان یا کردستانی که همهٔ شعارهایشان به «جانم فدای ایران» ختم میشد حمایت لازم را بعمل نیاوردند؟
قبول داریم که در یک مقطعی، بخش قابل توجهی از ایران به خونخواهی مهسای مظلومی برخاست که هم کُرد بود و هم اهل تسنن، ولی آیا جز این بود که اعتصابات و اعتراضات گسترده کردستان یا بلوچستان در اعتراض به جنایت جمعه سیاه زاهدان و...
محملی برای دادخواهی و اعتراض به این همه ظلمی بود که در گستره ایران جولان میدهد؟
پس باید گفت
عدم حمایت و همراهی های همدلانهٔ سایر ایرانیان نیز مانعی برای فکرِ با هم بودن و یک ملت قلمداد شدن است! و تا دست در دست هم نگذاریم هیچکدام روز خوش نخواهیم دید و حاکمیت نیز مشعوف از این تفرّق غیرهمدلانه ای است که ثمری جز تنها ماندن خانواده شهداء و آسیب دیدگان اینگونه اعتراضات بحق در سراسر کشور ندارد
بله در این دیدار خیلی حرفها زده شد، ولی تلخترین شان،
تبعیض و نادیده گرفتن اقوام غیرشیعه ای بود که تعمداً سعی در اخراج شان از شمولیت وطنِ عزیزی دارند که با گوشت و پوست و همه وجودِ اقوام مختلف ایران عزیزمان گره خورده و
اگر ذره ای عِرق ایرانی و اسلامی داشته باشیم راهی جز اصلاح نگاه و رفع موانع قانونی نداریم.
مؤکداً میگویم
اگر دست به اصلاح اشکالات متعدد و متنوع مان نزنیم و از تمام ظرفیت های ایران عزیز بویژه نیروی انسانی مستعد موجود در اقوام و مذاهب و ادیان مختلف ایرانی استفاده نکنیم باید منتظر مصائب بدتری باشیم که بذرش را در تمام این سالها پاشیده و آبیاری کرده ایم.
اصفهان اکبر دانش سرارودی ۱۹ خرداد۱۴۰۳
https://t.me/NegahyDigarNew