cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

نبات کوچولو ³/ پسری از جنس ماه/

شروع رمان :نبات کوچولو ³ 🍼ژانر ددی لیتل گرل BDSM🍼 رمان های تکمیل شده ماه من هر دوفصل فروشی نبات کوچولو دو فصل فروشی انتقام هر دو فصل «فصل دوم فروشی» جهت خرید vip فایل رمان ها به ایدی زیر مراجعه کنید @Simasht

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
4 026
مشترکین
-1824 ساعت
+1217 روز
+3830 روز
توزیع زمان ارسال

در حال بارگیری داده...

Find out who reads your channel

This graph will show you who besides your subscribers reads your channel and learn about other sources of traffic.
Views Sources
تجزیه و تحلیل انتشار
پست هابازدید ها
به اشتراک گذاشته شده
ديناميک بازديد ها
01
پسره قدرت‌های ماورایی‌داره ☠‼️ شبونه با یکی اشنا میشه و اونو به رئیسش میفروشه تا بشه موش آزمایش گاهیشون! 🔻داد میزنه.«ولم کنین برم! من بدردتون نمیخورم!» مرد می‌خنده.«اوه، واقعا مهم نیست! یا اثر میکنه و میشی یک مثل ما، یا میمیری اونم با #درد زیاد! » ‼️ 🔻 #گی #اکشن_تخیلی #داستانی یک رمان اکشن بی‌ال با سبکی متفاوت🩻 سرنگ رو تو بازوش کرد و مایع داخلش به سرعت وارد بدنش شد. اول فقط حس کرختی بود، ولی بعد؟ فقط #فریاد هاش بود که در فضا می‌پیچید...! یعنی زنده میمونه یا نه؟؟ 🥲💔 https://t.me/+SZq91am8aD0wNmM0 https://t.me/+SZq91am8aD0wNmM0
220Loading...
02
#دست‌میکنه‌تو‌شرتش💦😂 رابطه هارد و سکسی یه مدلینگ معروف و دوست پسر شیطونش...😈🔥 -بوی بدنت دیوونه‌م می‌کنه‌. دست روی دستش می‌گذارم و به سمت قسمت #مر‌کزی‌ام هدایتش می‌کنم اما مقاومت می‌کند. -دارم بهت ابراز علاقه می‌کنم، تو دستم رو می‌کنی تو #شرتت؟ با دهانی خشک شده، نیازمند می‌نالم: آخه من قلبم به توی #شرتم وصله. بی‌ال👨‍❤️‍💋‍👨درام💅مهیج🔞🔥 https://t.me/+olFUbD4oWnZjMDc0 https://t.me/+olFUbD4oWnZjMDc0
260Loading...
03
ارورا دختری که کارآموز عکاسیه و وقتی که وارد اتاق عکاسی یه شرکت معروف میشه... تا چشم باز می‌کنه نور فلشو رو تن لخت مدلای سک‌.سی میبینه♨️ ... تا وقتی که رئیسش وارد عمل میشه وبرای اینکه از شرکت رقیبش عقب نیفته،برای عکسای بهتر مدلاش از سالارش کار بکشه 🍆... ارورا کم کم به اتاق آرزو هاش راه پیدا می‌کنه 💦و میشه مدل اون مردی که یه عمر آرزوی زیرش بودن رو داشته ...😱🔞 https://t.me/+yCOIoaYGkQI2MmU8 https://t.me/+yCOIoaYGkQI2MmU8 #فول_هات
260Loading...
04
بابا لنگ دراز سک.سی🔞🫦 #Part67 -آخ بابایی تلمبه بزن آهههه نازم خیلی خیسم اومممم توی دفتر کارگاه با شوگر ددیم سک‌.س میکردیم و کلفتش رو قورت داده بود.. هرکی از کنار دفتر رد میشد از شیشه ها مارو تو اون وضعیت میدید و از ترس پا به فرار میذاشت. سینه هامو تو دستش گرفت و غرید: -هزار بار بکنمت باز تنگی ؛ جنده کوجولوی بابا . ناله کن . ناله کن تا پاره نکردم محکم خودش رو بهم کوبید که از درد جیغی زدم و....💦🔞 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0
250Loading...
05
آیه سعادتیان یه دختر ۱۷ ساله‌ی هورنیه که توی یه کارگاه خیاطی کار میکنه تا خرج خودش و پدر مریضشو بده. یه روز که توی کارگاه دوست و همکارش رو درحال سکس با دوست پسرش میبینه خیس میکنه که ناگهان مردی هیکلی با صورتی نقاب دار آیه رو توی کارگاه خفت میکنه و باهاش رابطه برقرار میکنه اما آیه نمیدونه که اون مرد مرموز و ناشناس کیه و قراره در آینده چی براش پیش بیاد!🔞 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0
660Loading...
06
عالی❤‍🔥
1130Loading...
07
❤‍🔥رمان:#در ❤‍🔥ژانر:عاشقانه ❤‍🔥نویسنده:مریم پیروند 🔮خلاصه: مامان با گریه به طرفم اومد و دستمال کاغذی رو زیر بینیش کشید و گفت: - مگه نگفته راضی شده یه روز در هفته پناه‌و بیاریم پیش خودمون؟ خب پس چرا بابات رفت بچه‌رو نداد بهش؟ گفت... گفت پشبمون شده زیرِ قول و قرارش زده. - بابا کجاست؟ مامان با بغض و گریه دستش رو تکون داد: - زنگ زد، تو خیابون علاف مونده، می‌گه حالم خوب نیست حتی بیاد خونه، ببین این پسره چه بدبختی واسمون درآورده... میگم دُرسا دوباره یه زنگ بزن بهش، باش حرف بزن، ببین حرفِ حسابش چیه، واسه چی داره هر روز یه جور دورمون می‌ده... بگو مگه خودت قول ندادی، مرد باش رو حرف بمون دیگه.
1090Loading...
08
#دوتاددی_که_دوتا_لیتل_دوقلو_میگیرن🍼👼😍 یهو #ددی گوشم رو گرفت و پیچوند _ آخ..آخ..ددییی...گوشم...آخ که ولش کرد ، گوشم رو ماساژ دادم و مظلوم به ددی اخمو نگاه کردم _ددی چرا گوشم رو میپیچونی ×چرا حواست نبود که میوه پرید تو گلوت _ ببشید خو حواسم نبود + حواست کجا بود هاان ؟! #ترسیده نگاهی انداختم بهش ، دنبال راه #فرار بودم _چیز..آها..#باب‌اسفنجی حواسم رو پرت کرد..باید اونو دعوا کنید..وگرنه من که کاری نکردم × عه چه جالب پس کار باب اسفنجی بوده _ آره آره کار اون بوده ، تازه همدستش هم آرام بوده + چرااا دروغ میگی من چکار تو داشتم _آخ..آخ...آرام...ولم..کن...#موهااااام....آخ.. منم موهای آرام رو گرفتم +#جیییغ ول کن موهااام روووو _اول تو ول کن تا ول کنم +نچ اول تو باید ول کنیییی یهو صدای داد #ددی آرکا بلند شد ×بسسسس کنیدددد #تولههه‌سگااااا #دوتاددی که #لیتل‌دوقلو میگیرن ولی از دست #شیطنتاشون نمیدونند چیکار کنند https://t.me/+tH48sNLAKZsxNjQ0 https://t.me/+tH48sNLAKZsxNjQ0 #پارت‌واقعی‌بنر 🔥❗️
10Loading...
09
⛔️ #تــوجـه ؛ جذاب‌تریـن و مستهجـن چنـل 𝗟𝗚𝗕𝗧 در تلگـرام🔞⚠️💦 🔔فیلم و سریال کره‌ای بی ال 🌈 🔔هات‌ترین ادیتای کاپلی💋 🔔ویدیو گی‌ پورن صصکی👬 🔔خیس ترین تکست های گِی جماعت 🔔 آپ سریال های ال جی بی تی 🏳‍🌈 🔔داستانک های سکسی فانتزی 💯 ➤🍑 https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk ➤💧 https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk ➤🍑 https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ ❌🏳‍🌈ایـن چنلو چک کـن و حتـماً تـو چنـل جویـن بـده صصـکی🏳‍🌈❌
60Loading...
10
دختر سک.سی ۱۷ ساله ای که به شوگر ددیش میده تا خرج عمل بابای واقعیش رو دربیاره😱🔞 -بشین رو زانوم آیه ؛ باسن تپلتو تکون بده ، یالا! با عشوه و شهوت جلو رفتم و باسنم گندمو سمت شوگر ددیم گرفتم چنگی به کپلای باسنم زد و یکباره دوتا از انگشتاشو توی سوراخم فرو کرد دم گوشم غرید: -داری بازی رو یاد میگیری دختر کوچولو! -اومم باباییی چقدر کلفته ابنباتت سر ک.یرمو توی دهنش فرو کرد و لبای کوچیکشو دورش حلقه کرد. -اههه تند تند بخور کوچولوی بابا ک.یر کلفتمو توی دهنش عقب جلو میکردم و ک.ص نرم و کلوچه‌ایش رو با دست میمالوندم که با ورود یکباره‌ی پدر آیه توی کارگاه...💦 تو کارگاه خیاطی برای شوگر ددیش س.اک میزنه💦🤤 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0
100Loading...
11
بشتابید بشتابید📣💦 یه عالمه رمان طنز و جالب📚😂 عاشقانه و رمانتیک🌈❤️ اکشن و خشن❌💦 🔴 با سبک های خیلی متفـاوت و #جالب براتـون آوردیم که هیـچ‌جا این #سبــک‌هارو پیدا نمیکنید.🐸 💦❌ رمان های ترسناک و صحنه دار🔞 💋🍓 ژانر درام و رمانتیک و فانتزی 🔥 👅⛓ رمان های بدون کلیشه فول صکصی🙊 https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0 https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0 https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0 ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ
110Loading...
12
عاشقانه‌ای‌جنایی‌از‌نویسنده‌ای‌تازه‌قلم🔥❤️‍🔥 #معروف‌ترین‌هکر‌کلاه‌سفید‌رو‌گروگان‌میگیرن‌تا‌ویدیوشو‌تو‌دارک‌وب‌بذارن‌که🚫🙈 #طناب رو دور #گردنم بست که با جیغ دستش رو #چنگ زدم. _ فقط دهنتو ببند سگ کثیف #گگ رو به دهنم چسبوند که موهام لای قفلش گیر کرد و از ته دل زار زدم. _ #دوربینو آماده کنی... در با صدای #وحشتناکی باز شد و با کسی که تو چارچوب دیدم... https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0
170Loading...
13
↜چنل فیلم شبانه برای جقی ها 🪄 🦋┊• فیلم زوفیلیلا 🩰┊• فیلم فوتجاب و هندجاب 🍓┊• فیلم گی و لزبین LGBT 🎢┊• فیلم رول‌پلی BDSM 🔥𝙃𝙊𝙏↯🔥𝙃𝙊𝙏↯🔥𝙃𝙊𝙏↯🔥 ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk هر شب ساعت ۲۲:۰۰ یک فیلم جدید میزارم همه ی فیلم ها با کیفیت بالا و حجم زیر ۵۰MB ❤️‍🔥
280Loading...
14
سایه شمس یه زن ۲۴ ساله‌ی هاته که به اجبار خانواده به عقد پولدار ترین مرد شهر میثم خدادادی در اومده. سایه با وجود جذابیت فراوون شوهرش هیچوقت بهش دل نداده و همیشه دنبال یه رابطه بوده که بتونه خوب توش حال کنه تا این که توی کلینیک پرسینگ با امیر علی پرسینگ کار قهار و البته دختر بازی رو به رو میشه و باهاش وارد رابطه میشه تا این که میثم...🔞 https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
120Loading...
15
منبع کلی رمان و داستانک دوست داشتنی و جذاب💦💋 👈از همه ژانر ها (یائویی🤡، یوری، هنتای🍒، رمنس، تاریخی، بی دی اس ام😾 و فوتاناری🤤 و صحنه دار 🔥...) 🔞 همه ی رمان های جدید و جذاب و خفن🫦 رو تنها با کیفیتو رایگان بخونید!🍀 https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0 https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0 https://t.me/+Dz_QhknZt-1mYzk0 ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ بمال رو لینکو حالشو ببر...🤙🎀سک.سی ترین کلاب برای بیبی های عاشق رمان 📚🍓
200Loading...
16
خشن💯 صحنه‌دار⚠️ #ویدیوهای_دوستشو_تو_دارک_وب_میبینه‌که🙈❤️‍🔥 #دخترک رو #بانداژ کرده بود طوری که به حالت خمیده روی زمین افتاده بود. از بالاترین نقطه‌ی #طناب گرفت و علارغم #ناله‌های از سر دردش، روبه #دوربین نگهش داشت. _ این سزای دختریه که از دستور اربابش سرپیچی میکنه و لگد محکمی به باسن دختر زد https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0 https://t.me/+mdx18jzWWHkxYmY0
110Loading...
17
👼#پسری_از_جنس_ماه🌙 #part225 🍷#Miss_Aylar🍷 ❄آریل❄ وقتی مسیر شهری رو رد کرد و مسیر جنگلی و میون کوه رو گذروند و به یه عمارت متروکه رسیدیم بی اختیار آب دهنم رو صدادار قورت دادم. انگار صداش رو شنید که تنها با پوزخندی ماشین رو جلوی پله های ورودی عمارت نگه داشت و از ماشین پیاده شد. ماشین رو دور زد و در سمتم رو باز کرد و بدون اینکه مهلت بده خودم پیاده بشم از بازوم گرفت و کشیدم سمت پله ها و گفت: حالا از خونه میزنی بیرون و فرار میکنی و مثلا خودت رو گمو گور میکنی که دستم بهت نرسه احمق...هان؟! پله ها رو با گام های بلندش دو تا دو تا بالا میرفت و من هم چند بار زانوهام به لبه ی تیز پله ها برخورد کرد و نالون و توسط بازوهاش قدرتمندش کشیده شدم! وقتی در ورودی عمارت توسط بادیگاردش باز شد پرتم کرد کف سالن و وقتی پخش زمین شدم صورتم از درد سرخ شد. وقتی اومد سمتم خواستم بلند بشم که با پاش کوبید تخت سینه ام که دوباره افتادم روی زمین و نالیدم. پای غول پیکرش رو روی جناق سینه ام گذاشت و عصبی لب زد: باید میدونستی که رحیل چقدر خودخواهه و وقتی بابت چیزی هزینه میکنه یعنی باس پیش خودش باشه تا ابد و حتی لحظه و صحنه ی مرگش رو هم خودش انتخاب میکنه...افتاد؟! با بغض و با دو تا دستم به پاش چنگ انداختم و حرصی گفتم: داری میکشیم...پات رو بردار...خیلی سنگینه...لعنتی...حرومی... وقتی پاش رو برداشت و خم شد و به موهام چنگ انداخت بی هوا مشتم رو رها کردم سمتش که توی صورتش کوبیده شد!
1790Loading...
18
لای بهشتشو باز کردم و چنگی به سینه های خوش فرمش زدم. -زیر اون بی شرف حال میکردی هان؟! +آخ سینم ، ولم کن میثم کندی سینموووو بی توجه به نالیدنش سیلی محکمی به سسنه های تازه پرسینگ شدش زدم و دوباره نوکشو لای انگشتام گرفتم. دوتا از انگشتامو تو سوراخ پر آبش فرو کردم که جیغی زد -آخخخخ درد داره میثممم  ک.صش هنوز ارضا نشده بود و معلوم بود بد موقع ای رسیدم. وقتی زیر یه مرد غریبه دیدمش... با پرسینگ کارش وارد رابطه میشه که شوهرش میفهمه و...🔞😱 https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx https://t.me/+FRYy4a-yx781NzUx
10Loading...
19
سه سال از رفتن دایان می گذره و سورنا تموم زندگیش رو وقف کارش کرده! بعد سه سال پسری داخل شرکتش مشغول به کار میشه و سورنا با دیدنش یاد گذشته‌اش میوفته و کارن رو اسیر خودش می کنه... کارن با فهمیدن گذشته سورنا سعی داره ازش فرار کنه ولی سورنا با زور و تجاوز نگه‌اش می داره... با برگشتن دایان عشق قدیمی سورنا همه چی بهم می ریزه و سورنا مجبوره انتخاب کنه یا کارن یا دایان....! https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk گی عاشقانه کل کلی رمانی پر صحنه های خنده و 🔞🏳‍🌈💦
150Loading...
20
🏳️‍🌈🏳️‍🌈🏳️‍🌈💦💧💦 بدنش حسابی شل شده بود و از لذت مدام آه و ناله میکرد. دستم رو به نیپلش رسوندم و بین انگشتهام فشارش دادم که دوباره ناله کرد.💦💦 . آه ... 👨‍❤️‍💋‍👨عقشم ... آه ... دیونه ام کردی.... دارم .... دارم ...👬 تا فهمیدم داره میاد دیکش🔞 رو از دهنم بیرون آوردم. حسش پریده بود اما 🏳️‍🌈دیکش🏳️‍🌈 داشت منفجر میشد. لبخند شیطانی رو لبم نشوندم و پشت بهش خم شدم. . کجاش رو دیدی؟💦🔞🏳️‍🌈 https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0 پارت واقعی💦🔥 #گی 🔞🔞
240Loading...
21
⚠️بیاید اینجا ببینید این‌بار براتون چی اوردم🔞 https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx 20 آموزش به دام ها برای بانداژ کردن سابهاشون👇🏻🪢 https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx همه اطلاعات اس امی و ایده تنبیه و افترکر و تکست های هات👇🏻📚 https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx پروف های کیوت و کلیپ های سکسی و گیف های ناب 👇🏻🔥 https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx ❌بزن روش تا پاک نشده❌
400Loading...
22
#پارت1 کارن - سوراخت دیگه ار*ضام نمی کنه بهتره فکر چاره باشی پسرجون! د*یک گنده‌اش رو توی باسنم چرخوند و چکی روی کمرم کوبید. عصبی دستی به صورت عرق کرده‌ام کشیدم. با پوزخند محکم کمرش رو بهم کوبید. - شل کن پسر کوچولوی بابا کو*نت باز خونی نشه! از درد نعره زدم و سورنا د*یک گنده و خونیش رو توی ک*ون جر خورده‌ام فرو کرد. - پاره شدم سورنا جرت میدم! انگشت فا*کش رو دم کو*ن برجسته‌ام چرخوند با تفش کمی وازلین رو به سوراخم زد. - جان بابایی؟ دلت دی*ک ددی رو میخواد؟ ای جانم پسر کوچولوی خجالتیم الان بهت آبنبات میدم! قبل اینکه چیزی بگم دیک*ش رو توی باسن چرب و لزجم فرو برد. - اخخخ خودم کون*ت میذارم! بی توجه ت*لمبه زد و یهو صدای کسی اومد. - سورنا داری با کی حرف می زنی! https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk https://t.me/+DydELKbuYVNlZDFk
400Loading...
23
شب زفافشون، پسره داره شوهرش رو اذیت میکنه👨‍❤️‍💋‍👨🔞🏳️‍🌈 . خیر سرمون امشب شب عروسیمون. دستش روی موهای صورتم حرکت کرد، احتمالا داشت کنارشون می زد. . آخه نامرد این طوری خودت رو پتو پیچ کردی که من حتی نمی تونم بغلت کنم، خدایی می کشتیم آسونتر بود که. 🥺😭🔞🏳️‍🌈 . نگاه تو رو خدا حتی نمی تونم یه بوسه ی ریز روی لبهاش بنشونم، یکم رحم می کردی به دلم.👬👨‍❤️‍💋‍👨 به زور لبم رو از داخل بین دندونهام کنترل کردم تا پقی نزنم زیر خنده، . خدایا کاش با یه چیز دیگه امتحانم می کردی، یعنی تو همه ی عروسی ها همین بساط؟ پس چی میگن شب زفاف کم از صبح پادشاهی نیست؟ این الان پادشاهی؟ 💦 خدا بگم چیکارت نکنه بشر که غر زدنتم مثل زنهای پونصد ساله اس. . خدای منم کریمه، امشب که تموم میشه برگردیم بریم ایران. پتو رو یکم بالا کشید، . غصه نخور پسرم، تلافی میکنیم.💦😂😂😂🫠😩🔞🔞🏳️‍🌈 https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0 https://t.me/+mgZSyZQkJsxmZWU0
10Loading...
24
ی ایس پلی امون نشه؟؟ کانال بی‌دی‌اس‌ام ♨️ تکست های خفن 🚧 𝐷𝑜𝑚𝑖𝑛𝑎𝑛𝑡🧊𝑆𝑢𝑏𝑚𝑖𝑠𝑠𝑖𝑣𝑒💦 اطلاعات های کامل و بروز ✅ پروف های جذاب لیتل ددی ها 💞 برای مامی و میسترس ها گیف دارن 💄 https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx nuntab
170Loading...
25
👼#پسری_از_جنس_ماه🌙 #part224 🍷#Miss_Aylar🍷 🌈راوی🌈 این آدم رو خوب میشناخت. خوب میدونست که تا چه اندازه میتونه کله خر باشه و اگه نره سمت ماشینش میتونست اینجا رو به رگبار ببنده و جون همه به خطر میوفتاد! حتما حال داداش کوچولوش هم اوایل همین بود! وقتی پدرشون فروختش به اون مرتیکه ی عوضی ارشد! اما خب مثه اینکه آدم خوبی از آب دراومده بود و یه خانواده تشکیل دادن و الآن حال داداش کوچولوش حتی از وقتی که پیش هم بودن هم بهتره! سرنوشت خودش خواهرشون هم مثه خودشون بود. پدرشون خواسته با ناخواسته بچه هاش رو میداد دست هر کسی که اراده میکرد و در ازای ازدواج یا بردگی بچه هاش پول با مقام میخرید از آدم های بزرگ دسته ی مافیاها! با بغض به جای خالی اون مرتیکه نگاه کرد. یعنی باید میرفت؟! یعنی باید تسلیم سرنوشت میشد؟! مثه اینکه فعلا چاره ای نداشت و باید برای بهم نخوردن این جشن و مهمونی هم که شده دست رد به خواسته ی اون مرتیکه ی حیوون صفت نمیزد! با سر و شونه های خمیده سمت حباط رفت و بوگاتی مشکی رنگی که انتهای حیاط پارک بود رو دید که شیشه ی سمت راننده اش پایین بود و میدونست هیکل همانند غول اون مردک رو ببینه! نفهمید کی به در سمت شاگرد ماشینش رسید. وقتی درش رو باز کرد و نشست نتونست خشم و غضبش رو کنترل کنه و در رو با صدای نسبتا بلندی بست. مرد تنها پوزخندی زد و دکمه ی استارت ماشین رو زد و ماشین رو راه انداخت و از اون عمارت دور و دورتر شدن!
2670Loading...
26
#قهر‌بامزه‌لیتل‌بوی‌با‌ددیش😍😂🔞 #Gay🔥💦 #ددی_لیتل‌بوی👨‍🍼 -نمیخوام اصلانشم #قهرم.💁‍♂ - برم #بابای یکی دیگه #بشم؟🤥♨️ #بیخیال شونه ای انداختم بالا گذشت زمانی که با اینا #حرص می‌خوردم . - برو منم میرم #پسر یکی دیگه #میشم😂🤦‍♂ - ببخشید چی #فرمودین جناب؟ پر رو جواب دادم: #عرض کردم شما تشریف ببرین #ددی یکی #دیگه بشین منم #پسر یکی...اااایییی گوووشممم!!! زیر گوشم لب زد: هوس #کتک کردی؟🔞⚠️ اره؟ #میخاری بگو خودم #میخاروندم چرا #زحمت میدی به خودت پسرم؟💢 💦 https://t.me/+qNWSEZ5Cu-VjMTk8 https://t.me/+qNWSEZ5Cu-VjMTk8
360Loading...
27
#گی🏳‍🌈 #امپرگ👨‍❤️‍👨 #شوگر‌ددی #پسره‌_حامله‌‌‌_زیر‌_شوگر‌ددیش_جر_می‌خوره🙈🙊 دراز کشید و پاهاش رو از هم باز کرد🔞❤️‍🔥 با ناله گفت: _بیا بکن توم♨️ اخمی کردم و گفتم: +بچه ضرر داره #داگی استایلش کرد و بعد از گذاشتن بالشت کوچیکی زیر سینه هاش رون هاش رو محکم بهم چسبوند و #آل*تم رو بین رون هاش گذاشتم و شروع به عقب جلو کردن خودم کردم💢🔴 همین طور که بین رون هاش ضربه میزدم #سوراخ نبض دارش رو انگشت میکردم و برایان با صدای بلند برام #ناله میکرد💦❌ پارت واقعیه چنل نبود لفت بده🔞 زود جوین شو تا لینکو باطل نکردم⭕️❌ https://t.me/+LGvF7Qm5UvtlNTI0 https://t.me/+LGvF7Qm5UvtlNTI0
350Loading...
28
_ آییی استاد وقتی ک🍓صمو میخوریش نمیتونم درست روی درسم تمرکز کنم. دور لبش رو شهو.انی لیسید و سرشو بالا اورد. _ چطوره تو واسه ددی بخوری من واست درس رو توضیح بدم؟ انگشت روی #بهشت خیسم کشیدم و لب گزیدم: _ آخه مال #ددی زیادی بزرگه ...دهنم پاره میشه ... کتاب رو جلوی صورتم گرفت. _ پس میکنم توش؛ معادله رو تا وقتی ار.ضا شدم حل کن! https://t.me/+mY0HMZT0GJIxMmVk https://t.me/+mY0HMZT0GJIxMmVk سر کللاس تپل دانشجو کوچولوشو میخوره و...💦🤤
600Loading...
29
پلاگ رو توی #دهن اریک میزارم و پستونکشو توی دهنش میزارم. _پستونکو میک بزنه. با میکی که به #پستونک میزنه پلاگ داخل سوراخش شروع میکنه به لرزیدن و صدای ناله های پر لذت و #دردش بلند میشه. کنار پاهای لرزونش میشینم و نوک سینه های نرم و صورتی حساسشو بین انگشتام میگیرم و میمالم و #نیشگون میگیرم. با شهوت صورتشو به کلفت سیخ کردم میماله و پستونکو بین دندوناش #محکم فشار میده که پلاگ با آخرین درجه داخل سوراخش میلرزه و صدای جیغش بلند میشه. پلاگچ از توی سوراخ تنگ و ملتهبش بیرون میارم و #انگشتامو جایگزین میکنم. انگشتمو روی دیواره های سوراخش میکشم که با برخورد دستم با #پروستاتش کل بدنش میلرزه و آبش با شدت...💦🔞 https://t.me/+jeyM2kukmh81ZGJk https://t.me/+jeyM2kukmh81ZGJk امین ددی که پسر #کیوت و لیتلی رو جلوی مغازه پستونک فروشی میبینه و...
630Loading...
30
👼#پسری_از_جنس_ماه🌙 #part223 🍷#Miss_Aylar🍷 ❄آریل❄ ترسیده به چشای درنده اش چشم دوختم. پوزخندی زد و دستش رو روی صورتم گذاشت و با انگشت شست با خشونتی که خاص خودش بود روی گونه ام رو نوازش کرد و خیره به لبام لب زد: هه...چیه انتظار نداشتی بیام سراغت شاه پسر...هوم؟! سعی کردم خودم رو گم نکنم و اخمی میون ابروهام نشست و از مچ دستش گرفتم و لب زدم: ببینم واقعا فکر کردی من بخاطر اون معامله ای که با پدرم داشتی میام پیشت و کنارت وایمیستم و کار میکنم؟! تکخنده ای کرد. زد روی دوشم و گفت: هه...گل پسر اون معامله ای که میگی از قضا برای این بوده که من خریدمت برای خودم و نه برای کار کردن! شوکه به چشای شیطانیش چشم دوختم. محال بود پدر با من چنین کاری کرده باشه! یعنی اون مردک بی صفت فقط بچه آورده بود تا با فروختنشون و با پولی که ازشون به دست میاورد به جایگاه بالاتری برسه؟! عصبی و محکم تخت سینه اش کوبیدم و به عقب هولش دادم و گفتم: خفه شووو...توی حروم لقمه حق نداری بهم بگی برای توام...من کونی نیستم...اشتباه گرفتی... در حالی که از خشم پره های بینی اش باز و بسته میشد از گردنم گرفت و کوبیدم به دیوار و از درد صورتم جمع شد. صورتش یه سانتی صورتم بود و در حالی که نفس نفس میزد روی لبام لب زد: جوری آدمت کنم که بی جا و اضافه چیزی توی اون مغزت و دهنت تفت ندی...حالا هم سرت رو میندازی پایین و میای دم ماشینم که انتهای حیاط پارک شده...آریل... با بغض بهش خیره بودم که انگشت اشاره اش رو جلوی چشام گرفت و ادامه داد: آریل...وای به حالت اگه تا دو سه دقیقه ی دیگه اون بیرون و کنار ماشینم نبینمت!
3000Loading...
31
شنیدم رمان جدید نداری بخونی😏‼️ با چه ژانــــــــــــــــــــری #رمان می خوای کیوتم🤤🔥 رمان گــــــــــــــــــــی #فورســـــــــــــــــــام می خونی توله؟🙌🏻 انواع ژانر های گـــــــــــــــــــی، لزبیــــــــــــــــــن، صحنـــــــــــــــه دار🔞 ددی لیتل بــــــــــــــــــوی👼🏻🍼 #ددی لیتل گــــــــــــــــــرل🍫 استریت #اجتماعی #چاپی #فروشی سریع جوین شو لینکش قراره باطلشهه♨️ https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk رمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــان📚 هر رمانی که بخوای بدون اد زدن میتونی درخواست بدی😍✨پر از رمان های چاپی و فروشی😍✨
50Loading...
32
رمان خون های عزیز🫠✨ یه چنل فایل معرفی می کنم تک تک رمان هایی که فایلشون رو پیدا نکردی اینجا پیدا می کنی❤️‍🔥🧸 رمان با هر ژانری و هر سلیقه‌ای که شما دارین🌚❤️‍🩹 ژانر های لزبین مامی لیتل گرل ددی لیتل بوی عاشقانه و گی لاو انتقامی جنایی پلیسی💦 ژانرهای ممنوعه✨ صکصی و خشن🔥 تجاوزی پر صحنه💧 فایل رمان چه نویسنده های قدیمی چه جدید اینجاست😍 تموم رمان هایی که چندین ماهه دنبال فایلشونم رو اینجا گیر آوردم هرچی ژانر لزبین و میستریس ددی لیتل گرل مامی لیتل بوی و عاشقانه بود رو فایلش رو گذاشتن🌈🍼 https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk https://t.me/+Jhb3AqVDHUZkZGJk
140Loading...
33
بعد مدت ها بهش اعتراف می‌کنه که گیه و شبو باهم #س‌ک‌س می‌کنن...💦 - عااااححححح اومممممم فکر نمی‌کردم اینقدر بزرگ باشه کارن...! چطوری اینو داخلم جا بدم؟ کارن دستی با لبخند روی موهام می‌کشه: - لوبریکانت استفاده می‌کنم پسرم نمیذارم درد بکشی...! تو فعلا #بستنی ددی رو بخور...🍦🍆👅 با لذت #دیک بزرگ کارن رو تو دستام می‌گیرم و مشغول خوردنش می‌شم... صدای ناله های پر از لذت کارن بلند میشه: - عوممممم همینههههه آباننننن... پسر قشنگم... ذوق زده از تعریفش تندتر و عمیق تر براش می‌خورم که یک‌دفعه با احساس مایعی داخل دهنم...💧 https://t.me/+tYTxy7dhP_wzOWM0 https://t.me/+tYTxy7dhP_wzOWM0 آبان پسری که بیماری پارانویا داره یه روز کارن رو می‌بینه... کارنی که فوبیای لمس شدن رو داره می‌بینه و زندگیش عوض میشه..💜🏳‍🌈
370Loading...
34
#Part1 -آههه اههییی تند تر توم تلمبه بزن هومانن اوووممم الت کلفتشو لای چ.وچ.ولم بالا پایین میکرد و داشتم زیر کلفتی صاحب خونمون جر میخورد و آب تپلم راه افتاده بود ناگهان در باز شد و مامانش وارد اتاق شد با دیدن ما لبشو گاز گرفت و لخت شد -پسرم بیا دوتایی ناز این دختر کوچولو رو پاره کنیم! با باسن گندش روی دهنم نشست و خودشو تکون میداد و الت پسرش... 💦🍌 با زن و پسر صاحب خونه سک..س میکنه😈💦 https://t.me/+Eit7edK3SKA2N2Y0 https://t.me/+Eit7edK3SKA2N2Y0
460Loading...
35
_چطور شده پسری که حالش از من بهم می‌خورد و فکر می‌کرد من قاتل خواهرشم الان عاشقم شده؟!⁉️😏 #آب دهنم رو قورت دادم و #نزدیکش شدم: _خودمم نمی‌دونم! تو #چیز خورم کردی که #عاشقت بشم‼️ قهقهه ای زد و  چنگی به کمرم زد: _عیبی نداره! #حالا که #خودت می‌خوای #منم با کمال #میل انقدر توت #می‌کوبم که دیگه #هوس عشقِ من به سرت نزنه پسر کوچولو!🔞 https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0 https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0 پسره عاشق مظنون پرونده قتل خواهر ۵ سالش شده😐❗️
630Loading...
36
تریسام💜 لزبین💜 BDSM⚡️ کنترل‌ارگاسم💦 #دختره_گیر_دوتا_میسترس_روانی_افتاده♨️❤️‍🔥 🍒🍒🍒🍒 #بوسه‌ی محکمی به لبهای #خونین مونیکا زد و ازش فاصله گرفت. با #غرور به صندلی تکیه زد و گفت: _ میشنوم مونیکا #ناله کرد: _ سرورم ازتون... خواهش میکنم. #التماس... لطفا بذارین #ارضا... دایان با پشت دست به دهن دخترک #کوبید و بیحوصله گفت: _ مثل آدم حرف بزن #توله https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8 https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8
170Loading...
37
پسرِ گیر یه روانی افتاده و می‌خواد بکشتش تا خودش رو نجات بده ولی...🤤🔞 _ #جنده ها خودشونم #لذت می‌برن می‌دونستی؟😏🍌 #تفی روی سوراخش انداخت که #چندشش شد و خودش رو #جمع کرد . سامین لباسای خودش رو داشت درمی‌آورد که نیشاد گلدون رو برداشت.محکم به سمت سامین پرتش کرد؛ ولی سامین سرش رو پایین برد تا کتش رو زمین بندازه. پس گلدون با صدای بدی به در خورد و شکست‼️ سامین سرش رو بالا اورد و #نیشخندی زد. _می‌بینم #وحشی شدی.قرار بود اون توی #سر من بخوره #نه⁉️ #انگشتش رو به سر #نیشاد کوبید _ #متاسفم که مغز #فندقیت نتوسته #نقشه بهتری بکشه... ولی #عیبی نداره.#تقاص مغز #فندقیت رو #کونت می‌تونه #پس بده.🍑 https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0 https://t.me/+igwzJqk_J0s4NjY0
10Loading...
38
کمرم و به دیوار کوبید.. با چشم‌های اشکی بهش خیره شدم و که غرید: _توکه قرار بود واسه پول لنگت و واسه همه باز کنی چرا از اول نیمدی پیش خودم؟ دکمه‌های یونیفرم مدرسشو و باز کرد و کرواتش و دور دستم بست.. خم شد و کنارم گوشم غرید: _چیزی که مال خودمه م•یگام..💦 پولشم میدم ولی حق نداری پاهات و واسه کسی غیر من بدی هوا فهمیدی؟🔞🔥 https://t.me/+CmepSAqNuLwyNGNh https://t.me/+CmepSAqNuLwyNGNh #گی #مدرسه‌ای #اجباری
240Loading...
39
وسط مهمونی مجبورش میکنن کفشاشونو برق بندازه و برای پاهاشون س_اک بزنه💦 #لزدام🖤⛓ #خون‌آشامی🩸🌡 #دومیسترس_اسلیو_گرل🩺💊 با #لوندی #لیس عمیقی به کف پای تانیا زد و با ناز #با_سنش رو برای دایان تکون داد. _ #توله رو ببینا، چه لوس میشه😏 تانیا درجه‌ی #ویب_راتورو زیادتر کرد و به #اسل_یو هایی که زیر دست #میسترس‌ها و #مستر‌های ماهر بودن، نگاه کرد. _عوم...سرورم...لطفا...😓 دایان خم شد و بوسه‌ای روی چونه‌ی مانیکا زد که چند ثانیه صدای مهمونی قطع شد.🤫 _جلوی همه‌ی این آدما قراره #ار_ضا بشی #بیب ؟🤤 بیشتر #باس_نشو تکون داد و تانیا با #لذت به #آبی که از #ک_ص مانیکا روی زمین میریخت نگاه کرد.😯💦 _چه دختر #ح_شری‌ای نصیبم شده دایان🤔 https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8 https://t.me/+ONVWhNjiyTcwNzI8
110Loading...
Repost from N/a
00:02
Video unavailable
پسره قدرت‌های ماورایی‌داره ☠‼️ شبونه با یکی اشنا میشه و اونو به رئیسش میفروشه تا بشه موش آزمایش گاهیشون! 🔻داد میزنه.«ولم کنین برم! من بدردتون نمیخورم!» مرد می‌خنده.«اوه، واقعا مهم نیست! یا اثر میکنه و میشی یک مثل ما، یا میمیری اونم با #درد زیاد! » ‼️ 🔻 #گی #اکشن_تخیلی #داستانی یک رمان اکشن بی‌ال با سبکی متفاوت🩻 سرنگ رو تو بازوش کرد و مایع داخلش به سرعت وارد بدنش شد. اول فقط حس کرختی بود، ولی بعد؟ فقط #فریاد هاش بود که در فضا می‌پیچید...! یعنی زنده میمونه یا نه؟؟ 🥲💔 https://t.me/+SZq91am8aD0wNmM0 https://t.me/+SZq91am8aD0wNmM0
نمایش همه...
video.mp42.83 KB
Repost from N/a
00:05
Video unavailable
#دست‌میکنه‌تو‌شرتش💦😂 رابطه هارد و سکسی یه مدلینگ معروف و دوست پسر شیطونش...😈🔥 -بوی بدنت دیوونه‌م می‌کنه‌. دست روی دستش می‌گذارم و به سمت قسمت #مر‌کزی‌ام هدایتش می‌کنم اما مقاومت می‌کند. -دارم بهت ابراز علاقه می‌کنم، تو دستم رو می‌کنی تو #شرتت؟ با دهانی خشک شده، نیازمند می‌نالم: آخه من قلبم به توی #شرتم وصله. بی‌ال👨‍❤️‍💋‍👨درام💅مهیج🔞🔥 https://t.me/+olFUbD4oWnZjMDc0 https://t.me/+olFUbD4oWnZjMDc0
نمایش همه...
68747470733a2f2f73332e616d617a6f6e6177732e636f6d2f77617474706164.mp41.23 KB
00:04
Video unavailable
ارورا دختری که کارآموز عکاسیه و وقتی که وارد اتاق عکاسی یه شرکت معروف میشه... تا چشم باز می‌کنه نور فلشو رو تن لخت مدلای سک‌.سی میبینه♨️ ... تا وقتی که رئیسش وارد عمل میشه وبرای اینکه از شرکت رقیبش عقب نیفته،برای عکسای بهتر مدلاش از سالارش کار بکشه 🍆... ارورا کم کم به اتاق آرزو هاش راه پیدا می‌کنه 💦و میشه مدل اون مردی که یه عمر آرزوی زیرش بودن رو داشته ...😱🔞 https://t.me/+yCOIoaYGkQI2MmU8 https://t.me/+yCOIoaYGkQI2MmU8 #فول_هات
نمایش همه...
0.97 KB
بابا لنگ دراز سک.سی🔞🫦 #Part67 -آخ بابایی تلمبه بزن آهههه نازم خیلی خیسم اومممم توی دفتر کارگاه با شوگر ددیم سک‌.س میکردیم و کلفتش رو قورت داده بود.. هرکی از کنار دفتر رد میشد از شیشه ها مارو تو اون وضعیت میدید و از ترس پا به فرار میذاشت. سینه هامو تو دستش گرفت و غرید: -هزار بار بکنمت باز تنگی ؛ جنده کوجولوی بابا . ناله کن . ناله کن تا پاره نکردم محکم خودش رو بهم کوبید که از درد جیغی زدم و....💦🔞 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0
نمایش همه...
آیه سعادتیان یه دختر ۱۷ ساله‌ی هورنیه که توی یه کارگاه خیاطی کار میکنه تا خرج خودش و پدر مریضشو بده. یه روز که توی کارگاه دوست و همکارش رو درحال سکس با دوست پسرش میبینه خیس میکنه که ناگهان مردی هیکلی با صورتی نقاب دار آیه رو توی کارگاه خفت میکنه و باهاش رابطه برقرار میکنه اما آیه نمیدونه که اون مرد مرموز و ناشناس کیه و قراره در آینده چی براش پیش بیاد!🔞 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0
نمایش همه...
عالی❤‍🔥
نمایش همه...
Repost from N/a
❤‍🔥رمان:#در ❤‍🔥ژانر:عاشقانه ❤‍🔥نویسنده:مریم پیروند 🔮خلاصه: مامان با گریه به طرفم اومد و دستمال کاغذی رو زیر بینیش کشید و گفت: - مگه نگفته راضی شده یه روز در هفته پناه‌و بیاریم پیش خودمون؟ خب پس چرا بابات رفت بچه‌رو نداد بهش؟ گفت... گفت پشبمون شده زیرِ قول و قرارش زده. - بابا کجاست؟ مامان با بغض و گریه دستش رو تکون داد: - زنگ زد، تو خیابون علاف مونده، می‌گه حالم خوب نیست حتی بیاد خونه، ببین این پسره چه بدبختی واسمون درآورده... میگم دُرسا دوباره یه زنگ بزن بهش، باش حرف بزن، ببین حرفِ حسابش چیه، واسه چی داره هر روز یه جور دورمون می‌ده... بگو مگه خودت قول ندادی، مرد باش رو حرف بمون دیگه.
نمایش همه...
دُر.pdf7.99 MB
00:07
Video unavailable
#دوتاددی_که_دوتا_لیتل_دوقلو_میگیرن🍼👼😍 یهو #ددی گوشم رو گرفت و پیچوند _ آخ..آخ..ددییی...گوشم...آخ که ولش کرد ، گوشم رو ماساژ دادم و مظلوم به ددی اخمو نگاه کردم _ددی چرا گوشم رو میپیچونی ×چرا حواست نبود که میوه پرید تو گلوت _ ببشید خو حواسم نبود + حواست کجا بود هاان ؟! #ترسیده نگاهی انداختم بهش ، دنبال راه #فرار بودم _چیز..آها..#باب‌اسفنجی حواسم رو پرت کرد..باید اونو دعوا کنید..وگرنه من که کاری نکردم × عه چه جالب پس کار باب اسفنجی بوده _ آره آره کار اون بوده ، تازه همدستش هم آرام بوده + چرااا دروغ میگی من چکار تو داشتم _آخ..آخ...آرام...ولم..کن...#موهااااام....آخ.. منم موهای آرام رو گرفتم +#جیییغ ول کن موهااام روووو _اول تو ول کن تا ول کنم +نچ اول تو باید ول کنیییی یهو صدای داد #ددی آرکا بلند شد ×بسسسس کنیدددد #تولههه‌سگااااا #دوتاددی که #لیتل‌دوقلو میگیرن ولی از دست #شیطنتاشون نمیدونند چیکار کنند https://t.me/+tH48sNLAKZsxNjQ0 https://t.me/+tH48sNLAKZsxNjQ0 #پارت‌واقعی‌بنر 🔥❗️
نمایش همه...
EuvkJryU4AQhCOw.mp49.83 KB
⛔️ #تــوجـه ؛ جذاب‌تریـن و مستهجـن چنـل 𝗟𝗚𝗕𝗧 در تلگـرام🔞⚠️💦 🔔فیلم و سریال کره‌ای بی ال 🌈 🔔هات‌ترین ادیتای کاپلی💋 🔔ویدیو گی‌ پورن صصکی👬 🔔خیس ترین تکست های گِی جماعت 🔔 آپ سریال های ال جی بی تی 🏳‍🌈 🔔داستانک های سکسی فانتزی 💯 ➤🍑 https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk ➤💧 https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk ➤🍑 https://t.me/+m5krzuuSDb9lNjVk ʰᵒˡʸ ˢᵉⁿˢᵉ ᵇᵃⁿᵉʳ ❌🏳‍🌈ایـن چنلو چک کـن و حتـماً تـو چنـل جویـن بـده صصـکی🏳‍🌈❌
نمایش همه...
00:06
Video unavailable
دختر سک.سی ۱۷ ساله ای که به شوگر ددیش میده تا خرج عمل بابای واقعیش رو دربیاره😱🔞 -بشین رو زانوم آیه ؛ باسن تپلتو تکون بده ، یالا! با عشوه و شهوت جلو رفتم و باسنم گندمو سمت شوگر ددیم گرفتم چنگی به کپلای باسنم زد و یکباره دوتا از انگشتاشو توی سوراخم فرو کرد دم گوشم غرید: -داری بازی رو یاد میگیری دختر کوچولو! -اومم باباییی چقدر کلفته ابنباتت سر ک.یرمو توی دهنش فرو کرد و لبای کوچیکشو دورش حلقه کرد. -اههه تند تند بخور کوچولوی بابا ک.یر کلفتمو توی دهنش عقب جلو میکردم و ک.ص نرم و کلوچه‌ایش رو با دست میمالوندم که با ورود یکباره‌ی پدر آیه توی کارگاه...💦 تو کارگاه خیاطی برای شوگر ددیش س.اک میزنه💦🤤 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0 https://t.me/+K77nz4D7iHFhZWE0
نمایش همه...
IMG_7300.MP46.66 KB