cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

آراج

از پشت بغلش کنی به خودت فشارش بدی هی پوست گردنشو میک بزنی🔥 شروع رمان بزرگسال #آراج https://t.me/c/1579569132/4869 به قلم راحلهdm کپی ممنوع❌

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
23 239
مشترکین
-23124 ساعت
-4187 روز
-45430 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Photo unavailable
🔞 #فیلم_ممنوعه " 3 نفره " 2009 #تر‌یسام‼️ یه فیلم بک.ن بک.ن که دوتا دوست و دوس دخترش باهم تریسام میزنن مشاهده فیلم مشاهده فیلم
نمایش همه...
#خدمات_+18_کلینیک_لیزر🔞 -نازشو بمال برام فیلم‌ بفرست ساناز شق کردم با خوندن پیام آرش بین پاهام نبض زد و ناخودآگاه به*شت خیس مشتری رو مالیدم که پاهاشو جمع کرد و گفت: -داری چیکار میکنی خانم؟ - عزیزم چند بار بگم کف پاتو بچسبون به هم!! میخوام بی حسی بزنم. اخمی کرد و دوباره پاهاشو باز کرد که با دیدن دوباره به*شت صورتیش آب دهنمو قورت دادم یکم ژل کف دستم ریختم و از کناره هاش شروع کردم و کم کم انگشتامو لایه به*شت داغش گذاشتم مالیدم که خیس شد و آب از سوراخش زد بیرون -آههه....آخخ.....چرا شما... - وا بده دختر تا جوری به*شتتو لیس بزنم که آبت مثل فواره بزنه بیرون.... خمار نگاهم کرد که بی معطلی زبونمو در آوردم و روی کلیتوریسش چرخوندم که...... https://t.me/+rZys_mohcDZiZmQx اپراتور لیزر هورنی که بیکینی همه ی مشتری هاشو میماله و......❌⛔️
نمایش همه...
- بابات میدونه واسه طلبکاراش لنگت بازه توله؟! تخماشو مالیدم و نالیدم - اوووووم محکم تر تلمبه بزن، جرم بده... دارم ار.ضا میشم... خودشو یه ضرب از داخلم بیرون کشید و بدجنس گفت: - اول تو باید منو ار.ضا کنی... موهامو چنگ زد و کل آ.لتشو یه ضرب به ته حلقم کوبید.... https://t.me/+J575hw9olBRjMDdk واسه طلبکار جذاب پدرش که ۲۰ سال ازش بزرگتره سا.ک میزنه🔞❌
نمایش همه...
- بابات میدونه واسه طلبکاراش لنگت بازه توله؟! تخماشو مالیدم و نالیدم - اوووووم محکم تر تلمبه بزن، جرم بده... دارم ار.ضا میشم... خودشو یه ضرب از داخلم بیرون کشید و بدجنس گفت: - اول تو باید منو ار.ضا کنی... موهامو چنگ زد و کل آ.لتشو یه ضرب به ته حلقم کوبید.... https://t.me/+J575hw9olBRjMDdk واسه طلبکار جذاب پدرش که ۲۰ سال ازش بزرگتره سا.ک میزنه🔞❌
نمایش همه...
#خدمات_+18_کلینیک_لیزر🔞 -نازشو بمال برام فیلم‌ بفرست ساناز شق کردم با خوندن پیام آرش بین پاهام نبض زد و ناخودآگاه به*شت خیس مشتری رو مالیدم که پاهاشو جمع کرد و گفت: -داری چیکار میکنی خانم؟ - عزیزم چند بار بگم کف پاتو بچسبون به هم!! میخوام بی حسی بزنم. اخمی کرد و دوباره پاهاشو باز کرد که با دیدن دوباره به*شت صورتیش آب دهنمو قورت دادم یکم ژل کف دستم ریختم و از کناره هاش شروع کردم و کم کم انگشتامو لایه به*شت داغش گذاشتم مالیدم که خیس شد و آب از سوراخش زد بیرون -آههه....آخخ.....چرا شما... - وا بده دختر تا جوری به*شتتو لیس بزنم که آبت مثل فواره بزنه بیرون.... خمار نگاهم کرد که بی معطلی زبونمو در آوردم و روی کلیتوریسش چرخوندم که...... https://t.me/+rZys_mohcDZiZmQx اپراتور لیزر هورنی که بیکینی همه ی مشتری هاشو میماله و......❌⛔️
نمایش همه...
👍 1
#خدمات_+18_کلینیک_لیزر🔞 -نازشو بمال برام فیلم‌ بفرست ساناز شق کردم با خوندن پیام آرش بین پاهام نبض زد و ناخودآگاه به*شت خیس مشتری رو مالیدم که پاهاشو جمع کرد و گفت: -داری چیکار میکنی خانم؟ - عزیزم چند بار بگم کف پاتو بچسبون به هم!! میخوام بی حسی بزنم. اخمی کرد و دوباره پاهاشو باز کرد که با دیدن دوباره به*شت صورتیش آب دهنمو قورت دادم یکم ژل کف دستم ریختم و از کناره هاش شروع کردم و کم کم انگشتامو لایه به*شت داغش گذاشتم مالیدم که خیس شد و آب از سوراخش زد بیرون -آههه....آخخ.....چرا شما... - وا بده دختر تا جوری به*شتتو لیس بزنم که آبت مثل فواره بزنه بیرون.... خمار نگاهم کرد که بی معطلی زبونمو در آوردم و روی کلیتوریسش چرخوندم که...... https://t.me/+rZys_mohcDZiZmQx اپراتور لیزر هورنی که بیکینی همه ی مشتری هاشو میماله و......❌⛔️
نمایش همه...
Haamim Yekio Daram.mp38.17 MB
- شورتتو بنداز پایین محیا. متعجب چند بار از روی پیامش خوندم و نوشتم: - چی میگی عمو؟ زنگ زد. از ترس اینکه کسی بیدار بشه سریع جواب دادم و لب زدم: - الو؟ کلافه از پشت خط جواب داد: - من زیر پنجره اتاقتم. همین الان شورت پاتو برام پرت کن که دارم میترکم دختر. گیج پرسیدم: - یعنی چی؟ شورت منو میخوای چی کار؟ کلافه عصبی غرید: - میخوام جق بزنم! از اینهمه رک گوییش آب دهنم رو قورت دادم و زمزمه کردم: - حالت خوبه؟ نصفه شبی دوست بابام اومده بود زیر پنجره ی اتاقم و لباس زیرم رو میخواست. - نه خوب نیستم، راست کردم دختر! هین بلندی کشیدم و تشر زدم: - خجالت بکش عمو، این حرفا چیه میزنی؟ مشخص بود حال طبیعی نداره وگرنه چرا بخواد با شورت من خودارضایی کنه؟! - انقدر عمو عمو نبند به ناف من دختر. یا شورتتو میندازی پایین، یا در رو باز می کنی میام بالا وگرنه به بابات میگم دختر سر به زیرش یواشکی برای همسن باباش نود میفرسته! چند ثانیه سکوت کرد و ادامه داد: - میدونم توام منو میخوای‌. بنداز پایین اون یه تیکه پارچه رو تا عقیم نشدم. لبم رو به دندون گرفتم، دستم رفت زیر دامن تنم و آروم شورتم رو درآوردم. آروم رفتم سمت پنجره و شورتم رو پرت کردم سمتش‌. - بگیرش... سریع از پنجره دور شدم، ضربان قلبم حسابی رفته بود بالا که صداش رو شنیدم. - شورتت فایده نداره، در رو باز کن بیام بالا خودتو یکم بمالم! توجه داشته باشید این رمان اروتیک و پر از صحنه های +18 سال هست🔞👇 https://t.me/+wNojhSl2Ut42MjM8 https://t.me/+wNojhSl2Ut42MjM8 محیا دختری که با دوست جذاب و مرموز پدرش وارد رابطه میشه. مردی هات در آستانه ی چهل سالگی با گذشته ای تاریک و پر از معما🔞❌
نمایش همه...
دلـبر قـرتــی

لطفا یجوری منو ببوس که طعم لبات همیشه رو لبام بمونه.🥂💋 #بنرها_پارت_واقعی_رمان🔞 به قلم: #لواشک #رهوار ( آنلاین ) #قرتی ( آنلاین ) #ژیوار ( حق عضویتی / آنلاین ) #افیون ( حق عضویتی / آنلاین )

👍 1
🍑💦🍑💦 💦🍑 🍑 #طمع_شهرت🔞 #پارت_1 _فکر نمیکردم اون دختری که اجازه نمیداد هیچکس حتی بهش نگاه کنه الان له له میزنه تا حتی شده یک ساعت زیر پسرِ رئیس جمهور از لذت ناله کنه. لبمو گاز گرفتم تا صدای ناله ام شنیده نشه گاز محکمی از گردنم گرفت و همینجور که موهام رو دور مچش می پیچوند، غرید: _اگه میدونستم انقدر دافی زودتر میکردمت. به نفس نفس افتاده بودم. با غرشی خودشو ازم بیرون کشید و آثارش رو روی شکمم ریخت. ابروهای خوش حالتش با دیدن خون بکارتم بهم گره خورد. اصلا ناراضی نبودم... خودم پیش قدم شده بودم تا با پسر رئیس جمهور و بزرگترین رئیس شرکت مدلینگ سکس داشته باشم تا من به هدف هام برسم. روی تخت نشستم که از درد زیر دلم لبمو گاز گرفتم. چندتا تراول از روی میز برداشت و روی سینه های لختم پرت کرد و با تمسخر گفت: _پول بکارتت رو بیشتر دادم تا خودتو به من نندازی ولی ناموسا از حق نگذریم از تمام مدلام ممه های جیگر و خوش فرم تری داری. تروال رو چنگ زدم و با لحن آرومی گفتم: _ولی برخلاف ممه های خوش فرم من پسر رئیس جمهور چیز دهن پر کنی نداره. صورتش یه لحظه رنگش عوض شد و به سمتم خیز برداشت و خواست با اون صورت پر از جذابیتش چیزی بگه که تقه ای به در خورد و با شنیدن صدای پدرش، رئیس جمهور کشور تنم یخ زد. https://t.me/+ZOAQPaOZ7Y02ODI0 https://t.me/+ZOAQPaOZ7Y02ODI0 https://t.me/+ZOAQPaOZ7Y02ODI0 کمند دختر هات و خوش هیکلی با پسرِ رئیس جمهور که دخترباز ماهر و جذابه عصبیِ سکس یه شبه میکنه و بکارتش رو میده تا به هدف هاش برسه و تو شرکت مدلینگ پسره کار کنه اما مزه تن دختره به دهن پسره شیرین میاد و با رسوایی که پیش میاد...🙈🍓💦
نمایش همه...
𝙁𝙪𝙘𝙠𝙚𝙧 𝙃𝙤𝙩🔞

وقتی داری تلمبه میزنی دستشو بذاره زیر جفت تخمات تا ته فشار بده تو کلوچه اش🔞🔥💦

-شرط من تریسامه! باید من و خدمتکارتو باهم بکنی! با تعجب به سپیده زل زدم -حالت خوبه سپیده؟ میخوای دوتا زن داشته باشم و هردوشونو باهم...؟ با لحنی پر از شهوت گفت: -آره من شرطم همینه ، حالا که فکرشو میکنم بدم نمیاد اون موجود دو پا که انقدر سنگشو به سینه میزنی برام بخوره! تو بهت بودم که سپیده با صدای بلندی گفت: -بیاریدش! بعد از چند دقیقه نیلا رو کت و بال بسته وارد اتاق کردن و روی تخت خوابوندنش دست و پا میزد که خودشو آزاد کنه اما سپیده با لبخندی شهوت انگیز طرفش رفت. سینه هاشو بهش مالید و با شهوت زیاد گفت: -اوممم ، اگه بدونی این کوچولو چقدر داغه احسان! نمیخوای بیای امتحانش کنی؟! با زانو پایین تنه‌ی نیلا رو میمالید و این صحنه ها باعث میشد اختیار خودمو از دست بدم دوتا از سکسی ترین زنایی که تو عمرم دیدم یک جا روی یه تخت بودن و منتظر بودن که من بکنمشون! بی طاقت سمتشون رفتم و لباسامو از تنم خارج کردم سپیده هم دستای نیلا رو باز کرد و شروع به لب گرفتن کردن با دیدن این صحنه دیگه نتونستم طاقب بیارم و باسن سپیده رو... https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 https://t.me/+JbdzueRP7Z44YzQ8 احسان بهرامی #کارگردان معروفی که به #اجبار با دختر همکار پدرش ازدواج میکنه اما حسی به اون نداره بعد از مدتی زندگی با سپیده دلش رو به نیلا دختر کوچولوی #خدمتکار خونش میبازه اما سپیده برای این که قبول کنه نیلا رو به عنوان همسر دوم احسان بپذیره شرط عجیبی میذاره.. 🔞
نمایش همه...