نیلوفرانه | نیلوفر دادور
اگر نخلها گلِ نیلوفر باشند و زمین، برکهای قیرفام، چه؟! اگر سخنی دارید: http://t.me/Niloofardadvarbot
نمایش بیشتر1 135
مشترکین
+624 ساعت
+317 روز
+9930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
هر بار که محبت آدمها را نسبت به خودم میبینم مطمئنتر میشوم که تو دوستم داری🤍.
{وألقيت عليك محبة مني}|طور|
Photo unavailableShow in Telegram
این روزها خیلی به این موضوع فکر میکنم. به این که "آیا واقعا آنطور که خودم خواستهام زندگی کردهام؟".
میدانم که اینطور نبودهام. خیلی وقتها حتی در سادهترین چیزها و تصمیمات هم خودم نبودهام. و میدانید چه چیزی بدتر است؟
این که همیشه فکر میکردی آنچه برای تو خواستهاند "درست و خوب" بوده است. اما حقیقت چیز دیگری است.
بیا به خواستههای دیگران برای ما مشکوک باشیم. بیا شهامت خودمان بودن را در خود پرورش دهیم.
بیا برای دلِ خودمان، برای خوشحالی خودمان زندگی کنیم.
من نمیگویم؛ هر چه دیگران میخواهند و میگویند اشتباه است. ابدا!
اما بگذار گاهی عقل و دل تو تصمیم بگیرد. بگذار در این جسم روح و احساس خودت زندگی کند نه دیگران.
میشود خودت باشی و سالم و زیبا زندگی کنی.
نترس از اینکه خیلیها به تو انگهای مختلف بزنند.
عقل، وجدان، قلب و البته مهمتر از همه کلامِ پروردگارت را اولویت قرار بده و خوب زندگی کن!
خوبِ خودت نه خوب دیگران!
نیلوفر دادور
@Niloofardadvar
گمان میکردی دلِ او از سنگ است آن که حتی تابِ یک دم بی تو بودن را نداشت.
نیلوفر دادور
@Niloofardadvar
سوار تاکسی که بودیم راننده تاکسی با حسرتی عجیب گفت؛ دختر من هم دوازده سال پیش همین دانشگاه پرستاری میخواند.
راننده با آه و مکث گفت؛ هیچوقت خودم را نمیبخشم دخترم آن سالها دندان پزشکی آمل قبول شده بود اما من بخاطر تعصبات اشتباهی که داشتم اجازه ندادم دنبال علاقه و هدفش برود. مرد میانسال سرش را به آرامی تکان داد و طولانی سکوت کرد. بعد از انگار هزار سال سکوتش را شکست و گفت: شماها اما، از زندگی لذت ببرید، درس بخوانید، خوشحال و شاد باشید و خوش بگذرانید...
نمیدانم الان دخترش چگونه زندگی میکند و یا چه باعث شده پدر اینطور پشیمان و حسرتزده شود اما خیلی وقتها یک تصمیم اشتباه، یک خودخواهی یا حتی یک حرف حسرتی بهجا میگذارد که هرگز قابل جبران نیست.
نیلوفر دادور
@Niloofardadvar
رویای من اینه؛ هر روز صبح مثل پرندهها این آسمون قشنگ رو ببینیم.
Repost from نیلوفرانه | نیلوفر دادور
سلام!
امروز دوست دوری برایم نوشته بود: خواب دیدم مثل یک پرنده از دنیا رفتی!
تمام امروز به این جمله فکر کردم. "مثل یک پرنده از دنیا رفتی".
دوست خوبم!
خودت نمیدانی اما خوابت چقدر خوب است. چقدر برای بوران دل من این خواب امید بهاران است.
خودت نمیدانی اما من چقدر دوست دارم مثل یک پرنده از اینجا بروم. انگار که هرگز روی درخت این دنیا لانه نداشتهام و انگار که هرگز زندگی و طوفانهایش لانهی مرا ویران نکرده و بچه گنجشکهای کوچک آرزوهایم را از من نگرفته است.
بهنظرت پرنده خواهم شد؟ کی؟
نیلوفر.
@Niloofardadvar
دوست من!
•محبت الله را سرمشق زندگیات قرار بده؛ محبت خدایی که تکتک جزئیات زندگیات را روبهراه میکند.
#نماز_از_دسترفته (۳۵)
•تا که دوستش بدارم
خداوند در حدیث قدسی میفرماید:« محبوبترین چیزی که بندهام با آن به من نزدیک میشود فرایض است. او(بنده) همچنان با انجام نوافل آنقدر به من نزدیک میشود تا اينکه محبوب من میگردد. و چون مورد محبت من قرار گرفت، من گوش او میشوم که با آن میشنود، چشم او میشوم که با آن میبیند، دست او میشوم که با آن میگیرد و پای او میشوم که با آن راه میرود؛ و اگر از من طلب کند حتما به او عطا میکنم و اگر پناه بخواهد حتما او را پناه میدهم».
دوست من! تا زمانی که نماز را دوست نداشته باشی نمیتوانی بر نوافل که سنتهای راتبه هم جزو آنها است پایبند باشی. تو باید از مرتبه صرفا ادای فرایض به مرتبه دوستداشتن عبادت ارتقا پیدا کنی.
یاد مداوم الله، شناخت درست او و کاربست اسبابِ خشوع، تو را به مقام حب عبادت میرساند.
همچنین نگاه تو به نماز به عنوان گرهگشای مشکلات دنیوی، ارزش نماز را در قلبت بالا میبرد و به تو در خواندن نمازهای نافله انگیزه میدهد.
پایبندی بر نمازهای نفلی باعث محافظت از نمازهای فرض میشود؛ تو با خواندن نمازهای نفل کار را بر نفس خود و شیطان سخت میکنی. شیطان و نفس دیگر نمیتوانند علیه تو بایستند و تو را از نماز باز دارند. حالا دیگر اولویت آنها این است که تو را به نخواندن نمازهای نفلی متقاعد کنند.
به هر میزان که نمازهای نفل بیشتری بخوانی، به همان میزان شیطان و نفس این دو دشمن تو ضعیف میشوند و هر اندازه که امپراتوری نمازت را گسترش دهی، دو دشمنت از تو میترسند و چون از تو بترسند، دست از سرت بر میدارند و دیگر حتی صدایشان را هم نمیشنوی.
سپاس خدایی را سزد که راه محبتش را برای کسی که در پی آن است واضح و آسان قرار داده.
از تو میخواهم ذهنت را از همه چیز خالی کنی و با آرامش از خودت بپرسی؛ آیا تا به حال به این معنا دقت کردهای که الله دوستت دارد؟
لطفا از کنار این کلمات به راحتی نگذر؛ اینها کلمات معمولی نیستند.
تصور کن الله با آن همه عظمت دوستت دارد.
از زمان آغاز پیدایش جهان تاکنون پادشاهان بیشماری آمدند و رفتند؛ انسانهایی فقیر و انسانهایی هم ثروتمند شدند، حالات برخی مردم دگرگون شد، گروهی سربلند و شماری ذلیل شدند. اما پادشاه واقعی "الله" بود و هست و خواهد بود.
او بینیاز، غنی است. اوست که مردمان را عزت و ذلت میدهد.
تصور کن تو با ذاتی که گرد تغییر به آن راه ندارد در ارتباط هستی؛ او الله است. حالا تصور کن چنین پادشاه قدرتمند و بزرگی دوستت دارد.
وقتی که الله دوستت بدارد؛ آسمانیان و زمینیان نیز دوستت خواهند داشت؛ رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند:« زمانی که الله بندهای را دوست بدارد، به جبریل میگوید که فلانی رادوست میدارم پس تو هم او را دوست بدار. و جبریل در میان آسمانیان ندا میدهد؛ الله فلان انسان را دوست دارد پس شما هم دوستش بدارید و آن فردی از مقبولیت ویژهای در میان زمینیان برخوردار میشود».
وقتی که الله دوستت بدارد؛ به تو آرامش میبخشد. آرامش در واقع نوعی رضایت، خوشبختی، خوشبینی، انرژی، اعتماد به نفس و بینش درست است. اگر آرامش داشته باشی همه چیز خواهی داشت حتی اگر برخی چیزها را نداشته باشی و اگر آرامش نداشتی حتی اگر همه چیز را هم داشته باشی احساس بدبختی خواهی کرد.
وقتی الله دوستت بدارد؛ تو را خوشنود میگرداند و خوشنودی و رضایت، بهشت دنیا است. اگر این نعمت نصیبت شود، همه چیز را زیبا میبینی و اگر احساس رضایت از تو گرفته شود، روی خوشبختی و آرامش را نمیبینی حتی اگر کل دنیا برای تو باشد.
در تاریخ افراد زیادی بودند که از تمام امکانات مادی دنیوی برخوردار بودند اما پیوسته زندگی را به غم و ناراحتی میگذراندند.
من با افراد زیادی روبرو شدهام که فقط غذای همان روزشان را داشتند اما دورنشان خوشبخت بود که اگر این احساس خوشبختی را میان مردم شهرشان پخش میکردند برای همه کافی بود.
همچنان افرادی را دیدهام که از امکانات دنیوی برخوردارد بودند و در عین حال از زندگیشان هم راضی بودند. هم خودشان خوشبخت بودند و هم باعث خوشبختی اطرافیانشان شده بودند. پس احساس رضایت عامل اساسی خوشبختی است.
•وقتی الله دوستت بدارد؛ به تو حکمت میدهد؛ پس هنگام مصیبتها داد و فریاد نمیکنی و با نعمتها مغرور نمیشوی.
الله به آن پیرزن حکمت داد؛ پیرزنی که محصولاتش آتش گرفت و تمام داروندارش را از دست داد اما با این وجود باز هم لبخندزنان به آسمان نگاه کرد و گفت: هر کاری میخواهی بکن که روزی من در دست توست.
و حکمت از صاحب باغ گرفته شد. به دوستش گفت: «داراییهای من از تو بیشتری است» که ناگهان آتش تمام میوههایش را در بر گرفت و نابود کرد. مرد با حسرت دستهایش را به سرش میزد و با چشمهای گریان به داربستهای فروریختهی باغ نگاه میکرد.