حَیفا.

رفیق صمیمی اینطوریه که تو میشینی براش تعریف می‌کنی فلانی چطوری باهات حرف زده و ناراحتت کرده، بعد یهو به خودت میای می‌بینی اون از تو ناراحت‌تر شده و تو داری دلداریش میدی که حالا اون طرفِ بیشعور چیز خاصی نگفته حالا و حرفاش از رو جهالت بوده و اهمیتی نداره‌‌.

رفیق صمیمی اینطوریه که تو میشینی براش تعریف می‌کنی فلانی چطوری باهات حرف زده و ناراحتت کرده، بعد یهو به خودت میای می‌بینی اون از تو ناراحت‌تر شده و تو داری دلداریش میدی که حالا اون طرف بیشعور چیزی نگفته و حرفاش از رو جهالت بوده و اهمیتی نداره‌‌.

چطور توقع داری ببخشمت وقتی منو شرمنده کردی پیش همه اونایی که جلوشون تعریفت رو می‌کردم و اصرار داشتم راجع بهت اشتباه فکر می‌کنن؟

چطور توقع داری ببخشمت وقتی منو شرمنده کردی پیش همه اونایی که جلوشون تعریفت رو می‌کردم و اصرار داشتم راجبت اشتباه فکر می‌کنن؟

حالا این وسط با این استرسا، دل و کمرمم درد می‌کنه و سگ تو دختر بودن!

دو ساعته داره اصرار می‌کنه تو فلاسک چای هست بریز برا خودت بخور، میگم ممنون میل ندارم. الان دست کرد تو داشتبرد دو تا شکلات درآورد گذاشت کف دستم میگه بخور بخور هیچی نخوردی ازون موقع تو ماشین. :/

من ترسیده‌ام و مامانم را می‌خواهم.

دید ترسیدم با یه لبخندی برگشت گفت تا حالا ازین راه نرفته بودی مشهد نه؟ گفتم نه والا میگه اشکال نداره حالا امروز من می‌برم راه‌های جدیدو نشونت میدم که هیچکی نشونت نداده.

فک کنم جدی جدی انالله!