cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

Andrei Tarkovsky | آندری تارکوفسکی

نمایش بیشتر
إيران67 604زبان مشخص نشده استفیلم‌ها50 511
پست‌های تبلیغاتی
2 534
مشترکین
+424 ساعت
+287 روز
+2830 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

لینک عضویت در کانال اصلی: https://t.me/Ciinematheque لینک عضویت در کانال پشتیبان: https://t.me/+MwZBkkCKZbZkOTg8
نمایش همه...
Repost from Cinémathèque
وداع | مقدمه‌ای از تونینو گوئرا بر کتاب «یک‌دم نور» (آندری تارکوفسکی) ترجمۀ پریسا دمندان در روز عروسی‌ام، سال ۱۹۷۷ در مسکو، آندری تارکوفسکی هم حضور داشت و در حالی که دوربین پولارویدی در دست داشت، در بین مدعوین حرکت می‌کرد و کاملاً معلوم بود که از کشف این وسیلۀ تازه شادمان و خرسند است. تارکوفسکی و میکل‌آنجلو آنتونیونی شاهدان عروسی‌ام بودند و بنا بر رسم رایج، بایستی آن‌ها انتخاب می‌کردند که چه موسیقی‌ای در هنگام عقد ازدواج توسط گروه موسیقی اجرا شود. آن‌ها دانوب آبی را انتخاب کردند. آن‌وقت‌ها، آنتونیونی هم خیلی از دوربین پولاروید استفاده می‌کرد و به یاد می‌آورم که در سفری به منظور بازبینی صحنه‌های یک فیلم در ازبکستان، که هرگز ساخته نشد، او خواست عکسی که از سه پیرمرد مسلمان گرفته بود را به آن‌ها نشان بدهد. پیر‌ترین‌شان پس از آن‌که نگاه کوتاهی به عکس انداخت، آن‌ها را به آنتونیونی پس داد و گفت: «چرا زمان را متوقف کرده‌ای؟» و با گفتن این جمله، ما را در سکوت و حیرت باقی گذاشت. تارکوفسکی همواره نسبت به گذشت زمان واکنش نشان می‌داد و این دقیقاً همان چیزی بود که او می‌خواست: این‌که زمان را از حرکت باز ایستاند. توقف زمان حتی با این عکس‌های فوری پولاروید. می‌توان چون دیگر آثار او، از تماشای این عکس‌ها لذت برد. تارکوفسکی به کوتاهی زندگی پِی برده است و آگاهانه می‌داند که همه‌چیز، بارقه‌ای گذراست تا به آن درآویزی و در سفری که گاه صعب است و دشوار، راهنمایت گردد. تارکوفسکی در سی کیلومتری مسکو، در خانۀ روستایی خود در میاسنوی زندگی می‌کرد، شاد و رضایتمند از کار روزانه در باغ و تماشای برآمدن بخار گرم از تن خوی کردۀ اسب‌ها ‌که مهی نرم در اطرافشان ایجاد می‌کرد. من بارها شاهد صحنۀ رفتن او و خانواده‌اش از مسکو و نیز بازگشت دوبارۀ آن‌ها بوده‌ام. سوار بر ماشینی مملو از ساک و چمدان‌های کهنه و بسته‌های بزرگ کاغذ، در حالی که سگ‌‌شان دک، به هنگام عزیمت، آخر از همه سوار ماشین می‌شد و به هنگام مراجعت، پیش از دیگران از ماشین به بیرون می‌پرید. آخرین‌بار که آندری به مسکو آمد، پس از دیداری کوتاه با بازوهای حلقه‌ شده در هم، قدم‌زنان از محله‌مان خارج شدیم و تا حوالی استودیو موس پیاده‌روی کردیم. او با اشتیاق دربارۀ زندگی‌اش در روستا حرف می‌زد، آن‌قدر که می‌کردی، می‌خواهد سوار بر کلمات به سوی روستای محبوبش پر بکشد. آن‌روزها این عکس‌های پولاروید زیبا را گرفته بود که در آن‌ها همسرش، پسرش و جهانی مه‌آلود و رنگ‌باخته را به تصویر کشیده است. بعدها در ایتالیا، زمان بیشتری را در کنارش سپری کردم و بار دیگر به دید سر در صومعۀ ویران مارتیرانو رفتیم که آن‌وقت‌ها زیر چتر درختی کهنسال، پوشیده از برگ‌های پاییزی قرار گرفته بود. گاه برگی از درخت‌ می‌افتاد و آندری آرزو می‌گرد: «اگر همین حالا برگی از درخت بیفتد، نشانۀ آن است که به همسر و پسرم اجازۀ ورود به ایتالیا و پیوستن به من خواهند داد.» اما متأسفانه برگی از درخت نیفتاد. در سفری از ناپل به سمت جنوب، باز در کنارش بودم. آنجا بود که شگفتی حاصل از مشاهدۀ زیبایی معماری باروکِ لچه و چشم‌انداز کلیسای جامع‌‌ ترانی را در او دیدم. عاقبت وقتی به باگنو وگنونی رسیدیم، ایدۀ تازه‌ای برای ساخت یک فیلم به ذهنش خطور کرده بود. یادم هست وقتی به میدانگاهی با حوض و آب‌نما رسیدیم و وارد کلیسای کوچکی که آن‌جا بود، شدیم. رفتار او مرا به تعجب وا داشت. بر روی نیمکت کلیسا نشسته بود و انگار که من در مقابل شعاع نور فقط جسم مناسبی بودم، تا نقش تاریک سایه‌ای را بر دیوار رو‌به‌رو ایجاد کنم. نور صبحگاه از خلال پنجره‌های خاک‌آلود به درون می‌ریخت و بر تزئینات رنگ‌ و‌ رو رفتۀ دیوار آرام می‌گرفت. در میدانگاه کوچک، بخار برخاسته از آب، منظرۀ خانه‌های قدیمی را در حسی دور و مه‌آلود می‌پوشاند. این تصاویر پولاروید، حسی اسرارآمیز و شاعرانه را در ما بر‌می‌انگیزد، اندوهی که حاصل از دیدن چیزها برای آخرین‌بار است. انگار تارکوفسکی قصد داشته دیگران را به شیوه‌ای سریع و از کوتاه‌ترین راه به لذت خود راهنمایی کند. این عکس‌ها، آن‌‌طور که تارکوفسکی می‌خواست، زمان را متوقف کرده‌اند؛ اما بیش از همه، نشان دهندۀ میل قلبی تارکوفسکی به شریک کردن دیگران است؛ حسی چون وداعی شادمانه. Photo: Andrei Tarkovsky, Michelangelo Antonioni and Tonino Guerra, 1982. @Ciinematheque
نمایش همه...
attach 📎

Repost from Cinémathèque
Instant Light: Tarkovsky Polaroids - Andrei Tarkovsky @Ciinematheque
نمایش همه...
Instant_Light_Tarkovsky_Polaroids.pdf292.18 MB
Repost from Cinémathèque
2:21:01
Video unavailableShow in Telegram
Rerberg i Tarkovskiy. Obratnaya storona 'Stalkera' AKA Rerberg and Tarkovsky - Reverse Side of "Stalker" (2009) @Ciinematheque
نمایش همه...
Rerberg_and_Tarkovsky_The_Reverse_Side_of_Stalker_2009_720p_DVDrip.mkv663.83 MB
Repost from Cinémathèque
Photo unavailableShow in Telegram
Rerberg i Tarkovskiy. Obratnaya storona 'Stalkera' AKA Rerberg and Tarkovsky - Reverse Side of "Stalker" (2009) Director: Igor Maiboroda Country: Russia Runtime: 141 mins Quality: DVDRip Subtitle: English @Ciinematheque
نمایش همه...
Repost from Cinémathèque
2:21:01
Video unavailableShow in Telegram
Rerberg i Tarkovskiy - Obratnaya storona 'Stalkera' AKA Rerberg and Tarkovsky - Reverse Side of "Stalker" (2009) @Ciinematheque
نمایش همه...
Rerberg_and_Tarkovsky_The_Reverse_Side_of_Stalker_2009_720p_DVDrip.mkv663.83 MB
Repost from Cinémathèque
Photo unavailableShow in Telegram
Rerberg i Tarkovskiy. Obratnaya storona 'Stalkera' AKA Rerberg and Tarkovsky - Reverse Side of "Stalker" (2009) Director: Igor Maiboroda Country: Russia Runtime: 141 mins Quality: DVDRip Subtitle: English @Ciinematheque
نمایش همه...
Repost from Cinémathèque
سلام. از بابت شدت‌گرفتن فیلترینگ تلگرام در مورد قوانین کپی‌رایت، قاعدتاً اینجا هم از گزند مسدود شدن در امان نخواهد بود. اگر علاقمند هستید و مایل بودید، اینجا عضو باشید تا در صورت مسدود شدنِ کانال اصلی، روند فعالیت در کانال جدید سریع‌تر صورت بگیره: https://t.me/+MwZBkkCKZbZkOTg8
نمایش همه...
لینک عضویت در کانال اصلی: https://t.me/Ciinematheque
نمایش همه...
نمایش همه...
Cinémathèque

‌‌.

یک طرح متفاوت انتخاب کنید

طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.