cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

چه سرسبز بود درّه من

شکسپیر میگه زندگی قصه‌ایست سرشار از هیاهو که از زبان دیوانه‌ای نقل می‌شود و معنای آن هیچ است. کار خاصی نمی‌کنم؛ می‌نویسم. نریمان.

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
2 063
مشترکین
+724 ساعت
+317 روز
+7730 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

خوندن کتاب نامناسب مثل این می‌مونه که دفتر سفید رو برداری و داخلش رو خط خطی کنی.!
نمایش همه...
تو آدمِ خودتو پیدا می‌کنی بالاخره.
نمایش همه...
طرفت رو باید تو مواقعی بشناسی که غمگینی یا روز خوبی نداشتی. وقتی خوشحالی که معلومه همه هستن. البته از طرفی، اینجوری هم می‌تونی بشناسیش که در مورد حقت درباره غمگین بودن چه فکری می‌کنه‌.
نمایش همه...
نمایش همه...
برنامه ناشناس

بزرگترین ، قدیمی‌ترین و مطمئن‌ترین بات پیام ناشناس 📢 کانال رسمی و پشتیبانی 🥷 @ChatgramSupport

خبر خوبی که برای خودم دارم، اینه که بغل پادگان به فاصله تقریبن ۵۰ متری، یک باشگاه بیلیارد پیدا کردم. زیاد حرفه‌ای و مجهز نیست ولی برای سربازی که اعتیاد شدید داره، کاملن کار رو در می‌آره. ورودی کوچیکی داره که با هشت پله به سالن اصلی راه پیدا می‌کنه. سه تا میز اسنوکر داره و دو تا میز اِیت‌بال. داخل سالن هم یک کافه مانند کوچیکی هست که با اینکه چیز زیادی برای فروش نداره ولی کاملن آدم رو راضی می‌کنه چون وقتی هوس قهوه به سرت می‌زنه، می‌تونی از اسپرسو تلخ لذت ببری. صاحب باشگاه، از اون دسته از افرادیه که وقتی برای دفعه اول می‌بینیشون، حس چندان خوبی ازشون نمی‌گیری ولی وقتی باهاش گرم گرفتم، دیدم پسر خوبیه. باهاش رفیق شدم و بهم قول داده هروقت خواستم بازی کنم، بهش زنگ بزنم تا میز رو برام خالی کنه. خلاصه که از معجزات ماهوت سبزه که اجازه نمی‌ده عاشقانش، از دوری و جدایی رنج ببرن. میز سبز افسون داره. افسونی که با پیوستگی ناشی از موسیقی شارها، چشمان بازیکن و گچ روی چوب ناشی می‌شه.
نمایش همه...
چقدر خلوتی خوبه. روی تخت دراز کشیدم و دارم بخش‌هایی از ۱۹۸۴ و درود بر کاتالونیا رو می‌خونم. بغل دستم هم دمنوش نعنا درحال دم کشیدنه. تخت رو هم مرتب کردم و حسابی تمیز و شسته رو شده. ملحفه‌هایی که داشتم رو از خونه آوردم و روی تخت کشیدم که راحت و بدون دردسر روش دراز بکشم. اکثر بچه‌ها خوابیدن و سکوت مطلقی تو خوابگاه جریان داره. از پنجره اتاق، محیط تاریک و نسبتن سرد پادگان، فضای بی روحی رو ایجاد کرده که با کتاب و داستان بهش غلبه می‌کنم. سربازها رو می‌بینم که تفنگ به دوش در حال پاسداری هستند و چشم به ساعت دارند. دلم برای کوه و طبیعت خیلی تنگ شده و حسرت اون مواقعی رو می‌کشم که تو کوه و بیابون زندگی می‌کردم. کتاب روی صورتم قرار داره و تقریبن داره خوابم می‌بره.
نمایش همه...
اون لحظه‌ای که دستت رو می‌گیره و آروم آروم نوازش می‌کنه.
نمایش همه...
https://t.me/hamidsfg2/41868 پاره شدم از این.😂🤦‍♂
نمایش همه...
🚁 دو در یک 🚁

خار نکیر و منکر گاییده می‌شه تا بخوان با رییسی حرف بزنند. : زین‌الدین

فانوس باش؛ در شب تاریک وجودم. سرسبز باش؛ در جنگل تاریک وجودم. جاری باش؛ در رود راکد وجودم. آغوشم باش؛ در میان سیلاب اشک‌های وجودم. باش تا رنگین‌کمانی باشی، در آسمانِ وجودم.
نمایش همه...