Novel._sogand
نویسندهی زندگی خودم و شما عزیزان🌱 با رمانِ عاشقانه حسین کنارتون هستم🙂 نحوه پارتگذاری : روزانه یک پارت❤
نمایش بیشتر1 770
مشترکین
-624 ساعت
-227 روز
-12030 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
طنین دختر شیطون و بامزهای که تو یک روستای مخوف گم میشه و کسی در خونشو برای طنین باز نمیکنه‼️
بجز یک مرد!
مردی جذاب با چشمای ترسناک
چشمایی که ازش انتقام چکه میکرد😨
اما طنین خبر نداشت این مردی که داره عاشقش میشه
قراره از طنین انتقام بگیره و ولش کنه😔💔
انتقام کشته شدن زن و بچش توسط شوهر سابق طنین😨❌
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
۱۳
900
Repost from N/a
یه دختر زبل داریم و یه آقای عصبی، نمیدونید چه آتیشی میسوزونه این دخترمون که مامور اطلاعات هست و تو ماموریت پدر پسر رو میاره جلو چشماش با لَوندیهاش و تُخس بازیهاش...
با ما همراه باشید...
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
۱۴
800
Repost from N/a
«ملکه کیه نامدار؟؟»
«ملکه یک زن زیبا و اصیل و قدرتمنده ، تنها زنیه که تونسته بین این آدما برش داشته باشه ، تنها زنیه که پوسته گرگ کشیده تنش و بین این جماعت گرگ ، خوش رقصی میکنه، ملکه پاشنه آشیل بزرگمهره ، نمیترسه ، کله شقه، افعیه ؛ ملکه ۴ ساله داره پلن میچینه ، میخواد خیلیا رو بسوزونه ، ملکه طماعه ، حریصه ، ملکه آدما رو دوست نداره ، ملکه آتیش بازی دوست داره ، دغله ، رندِ ، ملکه یک پایان غیر منتظره برای سریالیه که همه ی این آدما بازی میکنن ؛ ملکه نمیترسه اما محتاطه ... ملکه عزادار مرگ دختر چهار سالشه ؛ ملکه تویی آذی فرهان ، ملکه بودن برازنده ی توعه . کینه برازنده ی نگاهته ، انتقام حقته ملکه . »
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
۱۰ صبح
👍 1
7300
Repost from N/a
شهریار ، یه پسر غیرتی و جذاب تو دل برو …
اما اون فقط دلش برای زن و بچش رفته بود.
زن و بچهای که تو یک روز بهشون تجاوز شد و به قتل رسیدن...💔
حالا شهریار موند و یه زخم انتقام❌
اما مشکل اینجا بود که قاتل زنش فرار کرده بود و تنها زنِ اون قاتل تو دستش بود😨
زنی که قراره هم تقاص شوهرشو بده
هم دلشو به شکنجهگرش ببازه
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
۹صبح
👍 1
7200
Repost from N/a
در ازای طلبی که از پدرش داشته دختره رو صیغه کرده و ازش رابطه میخواد‼️🚫
- قشنگ با کارات بهم نشون میدی حسابی دوسداری تحریکم کنی !
سرش داد زدم
- من همچین کاری نکردم ولم کن، حالم داره از بوی الکل دهنت بهم میخوره
با مشت کوبیدم به سینش و زار زدم
- تو مرد نیستی!
اگه مرد بودی جای طلبت یه دختر برنمیداشتی بیاری اینجا دستمالیش کنی!
عصبی تر شد که بلندم کرد و کوبیدم روی تخت دوباره جیغ زدم بلند شدم فرار کنم اما از بازوم گرفت و دوباره پرتم کرد روی تخت،
زانو هاشو گذاشت دو طرف پام جوری نتونم تکون بخورم
- ولم کن...
- ولت کنم؟ مگه نمیگی مرد نیستم میخوام مردونگیمو نشونت بدم یه مرد با زنش چکار میکنه؟
جیغ زدم
- من زن تو نیستم!
- هستی لعنتی، هستی! زن صیغهایمی و من امشب تا صبح میخوام مرد بودن و نشونت بدم؟
https://t.me/+xBlT9mc13UwxZmNk
۲۲
👍 1
4100
Repost from N/a
من حامیم، حامی مجد!
مرد خشن و مغروری که صدای قدمهام ترس به دل همه مییاندازه، مردی که اختیار جون زیر دستام توی مشتمه!
که کسی جرئت مستقیم نگاه کردن به چشمهاش رو نداره، ولی اون دختر...
امان از اون دختر گستاخی که اومد و شد بلای زندگیم!
به خودم قول دادم اون رو به هر روشی مال خودم کنم، حتی اگه اون روش این باشه که توی شرکت بهش تجاوز کنم...❌🔥
https://t.me/+m2jlmwdgRBo1ZDM0
۲۱
👍 1
6000
Repost from N/a
بعد ده سال طرد شدن از طرف عشقش و دوری برگشته به ایران و شده بهترین جراح تهران، اما هنوز جرات نکرده بره با خانوادهاش روبهرو بشه؛
چون فکر میکرد عشقش ازدواج کرده بود و با همسرش خوشه! اما وقتی برای مسافرتی کاری و سمینارِ پزشکی به دبی میره، طی درخواست دوستش اُمران میرن به کلابی که اونجا توجهش به فروش دخترها برای برد*ه جن*سی میشه و بین همهی اونها با دیدن اندام و چهرهی پشت نقاب به شدت آشنا، قلبش روی هزار میره!
اما پشت این ماجرا فقط یه چیز هست و اون هم مطمئن شدن از وجود اینکه واقعا این دختر دلارام و عشق خودشه یا شخص دیگه... 🔥♨️🔞
https://t.me/+G_0ujYXl6Ew2ZTY0
۱۸
4200
Repost from N/a
من آرمینام
دختری که سراز دنیای ماورا به طور اتفاقی درآورد.
مادرمودریک غار نموروکثیف درحالیکه به زنجیر کشیده شده بود پیدا کردم.
وپدرم درگیرداریک جنگ افسانهای راهی اروپا شد ومن عاشق یک دورگه ای هات وسکسی شدم. ولی اون به من خیانت کرد. ومنو درازای درمان مردمش فروخت .درحالیکه من برای اون ومردمش از جون خودم وبچه هام مایه گذاشتهام..
وقتی قل وزنجیرارو به دست وپاهایم زدن
قسم خوردم. بشم ملکه ای عذاب وهمه ی اونارو عذاب کنم . چون من برای داشته هام
آدم می کشم ورحم نمی کنم...
https://t.me/+po3-Sia_VBIzZTRk
۱۶
👍 1
3000
Repost from N/a
من نامدارم ، رئیس یک باند مافیا ، مردی که همه از شنیدن اسمش وحشت دارن ... همه جا چشم و گوش دارم ، وفادارترین آدما برام کار میکنن...
بعد از چند سال در خفا زندگی کردن ، دوباره برگشتم تو بازی ، اینبار قوی تر و زخمی تر از قبل ...
اولین طعمه هم ملکه بود ...
همون آذی فرهانی که همه ملکهی افعی صداش میزنن ، چرا که اون تنها زنیه که تونسته بین این جماعت گرگ قد بکشه ، تنها زنیه که بی رحمیش زبون زد این آدم هاست ...
دست تقدیر و حرص و کینه مارو سر راه هم قرار میده ، دو تا آدم قدرتمند و سلطنت طلب ...
اون دنبال انتقام مرگ دخترش و من دنبالِ ...
https://t.me/+tfR-_gU_8UpmNGE0
#عاشقانه_درام_معمایی
#بزرگسال
۱۴
👍 1
3900
Repost from N/a
- شنیدم نمیدونی بابای بچهت کیه!
دود سیگارش را توی صورتم فوت کرد و پوزخند زد:
- یعنی هیچی از اون #شب رویایی که با هم گذروندیم یادت نمیآد؟ اونموقع که خیلی از کارم راضی بودی. اونوقت الآن میگی یادت نیست؟ اشکال نداره، گفتی انقدر داره بهت خوش میگذره که میخوای #فیلم اون لحظه رو ثبت کنی.
با چشمانی گرد شده به فیلمی که از من و خودش توی اتاق خوابش گرفته بود، نگاه کردم.
- #شوهر آشغالت همین بلا رو سر زنم آورد. التماسهاشو نادیده گرفت و بعد از اینکه بهش تج'اوز کرد، #جنازهشو تحویلم داد. حالا نوبت توئه که #تقاص پس بدی.
به قصد انتقام به دختره نزدیک میشه و... 🔥
https://t.me/+YohgMVB8HWwyZmI0
عضویت محدود
۱۳
👍 1
2100