شبیخون نیرنگ
رمان شبیخون نیرنگ نویسنده: حدیثه ببرزاده چاپ شده: یک حال عاشقی رمان به ثبت رسیده است به شماره 77996 کپی از رمان پیگرد قانونی دارد🚫 عضو انجمن اختصاصی نویسندگان ایران اینستاگرام: http://instagram.com/hdis_ll
نمایش بیشتر1 174
مشترکین
-424 ساعت
-57 روز
-8930 روز
- مشترکین
- پوشش پست
- ER - نسبت تعامل
در حال بارگیری داده...
معدل نمو المشتركين
در حال بارگیری داده...
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
400
Repost from N/a
با عشق سابقش روبهرو میشه👇😭
نگاه لرزونم روی در ورودی چرخید و دست کیان رو فشردم.
_ آروم باش نفس!
نمیتونستم...!
اومده بودم بسوزونمش تا سوختن خودم رو مخفی کنم.. ولی از همین لحظه اول جا زده بودم.. و همه چیز وقتی بدتر شد که اون پاش رو توی مهمونی بزرگ امشب گذاشت!
تنها نبود... دختری که کنارش محکم و باوقار حرکت میکرد، خیلی از من سرتر بود یا من اینطور فکر میکردم؟!
کیان نگران نگاهم کرد:
_ اگه میخوای میتونیم برگردیم... لازم نیست اینقدر زود باهاش روبهرو شی!
لبم رو محکم روی هم فشردم:
_ نه... بریم جلو!
باید تمومش میکردم. اگر امشب باهاش روبهرو نمیشدم، دیگر جرعتش رو پیدا نمیکردم.
نزدیکتر که شدن، نگاهش بلاخره روی ما نشست.. روی من و کیان..! جلو رفتیم و روبهروشون ایستادیم.
_ سلام!
صدای کیان بود. نگاهش بیتفاوت روی اون و بعد دست من که بازوش رو در بر گرفته بود، نشست و در آخر روی من قفل شد.. مثل همیشه خونسرد و پرنفوذ!
تمام سعیم رو کردم که توی لبخند کجی که تحویلش میدم، ذرهای حسرت و حسادت نباشه.. تماما نفرت! دستم رو به سمت اون دختر دراز میکنم و توی چشمای هیراد خیره میشم و میگم:
_ بابت نامزدیتون تبریک میگم.. خوشبخت بشید!
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
با خستگی وارد اتاق سوت و کور و تاریکم میشم. اینجا دیگه نقابی نداشتم. میتونستم تا هرچقدر که بخوام زار بزنم و بابت قلبی که هنوز عاشقانه میتپید تمام عالم رو نفرین کنم!
کیفم رو روی میز میندازم و از جلوی آینه رد میشم و...
یه لحظه مکث میکنم.. نگاه دوبارم توی آینه نفسم رو توی سینه حبس میکنه!
خودش بود.. اینجا توی اتاق من.. پشت سرم ایستاده بود.. درست چند دقیقه بعد از تموم شدن اون مهمونی!
با ترس برمیگردم سمتش که با دستای فرو برده تو جیبش ترسناک نگاهم میکنه!
_ تو...
خونسرد به حرف میاد:
_ لباس شبت خیلی بهت میومد.. ولی پوشیدنش جرمه وقتی دست یه بیشرف دیگه دور کمرت قفل میشه.. خودت چارهای برام نذاشتی جز پاره کردنش!
_ چی؟!
نیشخندی میزنه:
_ پاره کردن شاهرگ اونی که امشب کنارت جولون میداد!
وحشت زده خیرش میشم که آروم بهم نزدیک میشه و...❌❌🔥
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
1000
Repost from N/a
با عشق سابقش روبهرو میشه👇😭
نگاه لرزونم روی در ورودی چرخید و دست کیان رو فشردم.
_ آروم باش نفس!
نمیتونستم...!
اومده بودم بسوزونمش تا سوختن خودم رو مخفی کنم.. ولی از همین لحظه اول جا زده بودم.. و همه چیز وقتی بدتر شد که اون پاش رو توی مهمونی بزرگ امشب گذاشت!
تنها نبود... دختری که کنارش محکم و باوقار حرکت میکرد، خیلی از من سرتر بود یا من اینطور فکر میکردم؟!
کیان نگران نگاهم کرد:
_ اگه میخوای میتونیم برگردیم... لازم نیست اینقدر زود باهاش روبهرو شی!
لبم رو محکم روی هم فشردم:
_ نه... بریم جلو!
باید تمومش میکردم. اگر امشب باهاش روبهرو نمیشدم، دیگر جرعتش رو پیدا نمیکردم.
نزدیکتر که شدن، نگاهش بلاخره روی ما نشست.. روی من و کیان..! جلو رفتیم و روبهروشون ایستادیم.
_ سلام!
صدای کیان بود. نگاهش بیتفاوت روی اون و بعد دست من که بازوش رو در بر گرفته بود، نشست و در آخر روی من قفل شد.. مثل همیشه خونسرد و پرنفوذ!
تمام سعیم رو کردم که توی لبخند کجی که تحویلش میدم، ذرهای حسرت و حسادت نباشه.. تماما نفرت! دستم رو به سمت اون دختر دراز میکنم و توی چشمای هیراد خیره میشم و میگم:
_ بابت نامزدیتون تبریک میگم.. خوشبخت بشید!
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
با خستگی وارد اتاق سوت و کور و تاریکم میشم. اینجا دیگه نقابی نداشتم. میتونستم تا هرچقدر که بخوام زار بزنم و بابت قلبی که هنوز عاشقانه میتپید تمام عالم رو نفرین کنم!
کیفم رو روی میز میندازم و از جلوی آینه رد میشم و...
یه لحظه مکث میکنم.. نگاه دوبارم توی آینه نفسم رو توی سینه حبس میکنه!
خودش بود.. اینجا توی اتاق من.. پشت سرم ایستاده بود.. درست چند دقیقه بعد از تموم شدن اون مهمونی!
با ترس برمیگردم سمتش که با دستای فرو برده تو جیبش ترسناک نگاهم میکنه!
_ تو...
خونسرد به حرف میاد:
_ لباس شبت خیلی بهت میومد.. ولی پوشیدنش جرمه وقتی دست یه بیشرف دیگه دور کمرت قفل میشه.. خودت چارهای برام نذاشتی جز پاره کردنش!
_ چی؟!
نیشخندی میزنه:
_ پاره کردن شاهرگ اونی که امشب کنارت جولون میداد!
وحشت زده خیرش میشم که آروم بهم نزدیک میشه و...❌❌🔥
https://t.me/+aciopQmVMnQ2YWY0
1300
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
500
Repost from N/a
بهترین رمان های عاشقانه اینجاست❤️🔥
🍎تو یه خانواده متعصب جرم دختری که به حکم عشق زن شده چیه؟
🫐عاشق برادرشوهرم شدم، فکر میکردم خائن منم؛ اما همش بازی بود...
🍑برام پاپوش دوختن و من افتادم تو زندان! تو زندان زنان اتفاقی برام افتاد که..و
🍍شوهرداشتم اما دلم برای معلم موسیقیم رفت
🥭 شوهرم به خاطر یه زن دیگه منو طلاق می ده اما...
🍉لینک رمان های آنلاین اینجاست
🍋ازدواج دو سلبریتی معروف و پرحاشیه
🥑گنده لات محل عاشق دکتر تازه کار میشه
🍓مردی که پنج سال به ناحق زندان بوده و بعد روبرومیشه با برادرزاده مذهبی دوستش که...
🍐شوهرم با توطئه مادرش بخاطردختر زا بودنم زن دوم گرفت
🍒عاشقانهای پرتلاطم بین زنی تن فروش و مرد مذهبی
🍈شب عروسیم منو به جرم موادمخدر دستیگر کردن درحالیکه
🥕برادرم و دزدیده بودن! و در ازای آزادیش من باید ...
🥥دوست داشتنش ساده نیست
🥝دختری که بعد از قتل دونفر در یک مهمانی سکوت کرده با وکیلی که بخاطر این پرونده عجیب...
🍉دختری ساده که بعد از مرگ پدرمادرش آبروش هدف قرار میگیرد...
🍏دختر روان پزشکی که عاشق یه پسر روانی میشه
🍊لیدا قاتل شوهرشه اما کسی از این راز خبر نداره جز فولاد دوست شوهرش!
🥑صدف زنی بیمار با فهیمدن اینکه شوهرش بقیه بامعشوقهاش در ترکیه زندگی میکند...
🍇دختر شیطونی که وارد دنیای مافیای بیرحم میشود
🍋دختری که باید برای نجات قبلیهاش یاد بگیره بجنگه
🥭دختری که سه ازدواج ناموفق داره
🍑برگشتن نیل بعد از شیش سال با دختربچه ای از خون او...
🍏اعدام شدنم به جرم قتل متجاوزم
🫐صیغه دوست برادرم شدم چون او غربت جایی رو نداشتم
🥝پسر خلافکار دختره رو مجبور میکنه باهاش بره دزدی
🍉عشق تا بینهایت
🍌پسره خواننده اس و الکی بهش تهمت میزنن که خانه فساد داره و...
🍊تجاوز به معشوقه سابق درست شب عروسیش
🍎عاشقانه پر تلاطم دختر عمو پسر عمو و سوختن در یک عشق پنهانی
🍍عروس خونآشامها توسط گرگینه ها دزدیده میشه
🥥عشق یه پسرمسلمون و آقازاده به دختری ارمنی و مسیحی
🍋اون مرد دیوانهوار عاشق یه دختر شده ولی نمیدونه اون دختر نزدیکش شده که....
🍋🟩تجاوز بازیگر مشهور کشور به دختر بچه ای که آرزوی بازیگر شدن داشت
🍒مثلث عشقی،دختر مهربون و مذهبی،پسر بامرام و دوست داشتنی..
🥭ازدواج اجباری با قاتل زنم.
🍇آفاق دختر هفده ساله ای از ایل قشقایی که عروس خون بس می شود.
🍑شش عاشقانه در یک اکیپ دوازده نفره
🍉مجبور شدم معشوقه اون قاچاقچی باشم
🍈عشق دختر مسلمان به پسر ارمنی
🍇عشق بین دو دشمن به خاطر یک نفرین قدرتمند...
🍐وقتی که یک دختر عاشق میشود
🫐من واقعیتم که دردهای بیاغراق زندگی، روی دوشم سوارند!
🍌مادرم عروس خونبس بود! ومن دختری بودم که برادرِ هووی مادرم عاشقم شد
🥑برام تله گذاشتن محمد... منو تو دام انداختن... فقط میخوان رسوام کنن محمد....
🍎ازدواج اجباری دختری روستایی باپسر فرنگ رفته
🍑بزرگترین و فعالترین رمانسرای تلگرام
🥭دختری فراری از رابطه که بخاطر چک و سفته مجبور میشه...
🍓انتقام ناخواسته مهندسِ خشن از همسر رفیق فابریک
🥒پسرخاله ام بهم تجاوز کرد
🍎عشقم بهم خیانت کرد
🥕هر رمانی میخوای با چهار فرمت رایگان دانلود کن و بخون
🍒رابطهای خشن و اجباری مرد مغرور با دختر قربانی تجاوز
🥑بهم دست درازی میکرد و به اجبار و تهدید ازم میخواست که...
🍋دختری مذهبی اسیر دست مردی دنیا دیده که دایی کسیه که قراره...
🍊مجبورشدم پرستار مردی بشم که بی رحم بود
🍋🟩 دوستش داشتم اما اون بوی عطر زنونه ای رو میداد که من نبودم!
🥝عاشق پسر خونده ی پدر گمشدم شدم که با نقشه اومده بود تو زندگیم
🍇وقتی شوهرم مرد رنگ زندگیم سیاه شد واونجا بود که فهمیدم
500
Repost from N/a
دختره نامزد عشق سابقش رو میدزده😭💔
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
نگاهم به چهره اشکی اون دختر افتاد. معصوم بود.. خیلی پاک! پوزخندی زدم. منم یه روزی مثل خودش بودم.. ولی نذاشتن......
هیراد با نگاهی که ازش خون میبارید خیره منو کیان بود. حقم داشت... عشقشو دزدیده بودیم!
مردی که یه روز فکر میکردم من تنها معشوقه زندگیشم... تا ابد!
_ بذار مریم بره نفس.. هرچی میخوای بهت میدم.. مشکل تو با منه.. به اون کار نداشته باش!
با حسادت به سمت اون دختر ظریف رفتم و از موهاش کشیدم. از درد جیغ کشید!
_ چیه... برای این داری یقه جر میدی؟ اون موقع که با من بازی میکردی یادت نبود عزیزانت قراره کارما پس بدن؟!
سرم داد کشید: دستتو بکش!
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
با فریادش به خودم لرزیدم و ولش کردم. با دستای بسته آروم خودش رو روی زمین کشید و به هیراد چسبید. اونم دستاش بسته بود!
صدای درماندش بلند شد:
_ باشه... میدم.. هرچی پول میخوای میدم.. فقط بذار این بره!
کیان: حرفشو گوش نکن نفس... یادت نره چطور گولت زد.. اون خوب بلده دروغ بگه و نقش بازی کنه.. تا پولو نگرفتیم، ولش نمیکنیم!
نگاهم توی نگاه گیرای پر احساسش گیر افتاده بود. یه نگاه عاشق قدیمی که باهاش خاطرهها داشتم!
ولی.....
کیان راست میگفت. خوب بلد بود بازی کنه.. اینو وقتی متوجه شدم که تو یه لحظه از غفلتم استفاده کرد و دستاشو باز کرد. اسلحش رو به سمتم گرفت و با دست دیگش اون دختر رو توی آغوشش حبس کرد.
نمیدونم چرا... ولی جسورانه به سمتش دویدم و اونم ماشه رو کشید. درست جلوی پاشون افتادم.. با خونی که با شدت از قلبم بیرون ریخت.. قلبی که عاشق بود!
نگاه بهتزدش دردی دوا نمیکرد.. اون خیلی وقت بود که منو کشته بود و نمیدونست!
کنارم زانو زد.. صداش رو نمیشنیدم ولی لب خونیم عالی بود:
_ من چیکار کردم!
چشام داشت بسته میشد که به سمتم هجوم آورد و توی آغوش محکمش به سیاهی مطلق سلام گفتم!
https://t.me/+uygwDOZlMsQwMmE0
بیاین ببینید سر پسره چه بلایی میاد😭💔💔
1500
بریم یکم از پارتهای آینده بخونیم راستی از شنبه چنل افتتاح میشه و یه چنل مخصوص رمان جدید میزنم
👍 2
5000
Repost from N/a
وقتی فهمیدم محمد را جایی زندانی کرده تا به خاطر او مرا تحت فشار قرار دهد حس کردم قلبم درون سینه ام فشرده شد.
حتی تصور این که به اجبار با او ازدواج کنم و محمد را به دست فراموشی بسپارم حالم را بد می کرد.
_خدایا باید یه راه حلی باشه!
_مگه می شه تو کمکم نکنی!
به من نزدیک شد،چشم های شرر ریزش را سمتم کشاند و نیشش تا بناگوش کش آمد.
هر قدمی که سمتم بر می داشت، حس می کردم، مرگ هم به من نزدیک تر می شود.
عقب کشیدم،عاصیانه و با نفرت نگاهش کردم و بزاق جمع شده در دهانم را به زحمت قورت دادم.
_از کجا بفهمم آزادش می کنی؟؟ یا تا حالا بهش آسیب نرسوندی!؟
_حالم از این طرفداریات بهم می خوره، حیف که
بهت قول دادم زنده بزارمش وگرنه....
نگاهش پر از نفرت و حس انتقام جویی بود.
مگر چاره ای داشتم جز مماشات، جز تظاهر و خرد شدن روحم!
_باشه قبول، باهات ازدوج می کنم، اما باید قبلش محمد ازاد بشه و صداش رو بشنوم.
_قبول گلناز خانم، می ریم محضر بعد عقد ازادش می کنم، قول مردونه دادم.
نفسم بالا نمی آمد و چهار ستون بدنم می لرزید،
افکارم را متمرکز کردم، دنبال راه نجاتی بودم، اما او کارش را خوب بلد بود و بی گدار به آب نمی زد.
حلقه ای دستم انداخت، او منتظر بود عاقد خطبه ی عقد بخواند و من انتظار منجی ام را می کشیدم تا از دست دیو بد سرشت نجات یابم.
صدای زنگ محضر و به دنبالش صدا های آشنا تنم را لرزاند ......
https://t.me/+j9xyfhAHWMQxMGJk
https://t.me/+j9xyfhAHWMQxMGJk
3200
Repost from N/a
یه لیست جذاب برای همه مخاطبان عزیز کانال😍
نگار فرزین
سحر💕بهزاد
https://t.me/+N9BFdebpB5w0N2U8
میم راهپیما
مونس 💕 کیان
https://t.me/+RyG2Wpv98Ks0YjM0
مریم بوذری
بردیا 💕 افرا
https://t.me/+EetWHACuYEA0YzA0
سارا انضباطی
الیاس 💕حنا
https://t.me/+ae03USXeFIo3M2Zk
پروانه قدیمی
ارس 💕 جانان
https://t.me/+WCvtEOhqLIYZPqoi
شبنم
گلاویژ 💕عماد
https://t.me/joinchat/AAAAAFi1bW3U-7ofzA0FbQ
ماریا
رستا 💕 فرشاد
https://t.me/joinchat/5lHZcPHRA3wxODg0
شینزود
فهام 💕 سامیا
https://t.me/+nrpuydJ_Z3xkNTlk
منیر قاسمی
رهی 💕 نورا
https://t.me/joinchat/WjuxpULPKVZhODQ0
میم.راهپیما
آفاق💕الچین
https://t.me/+cGaEWW24wYQ2NmI8
نسترن ملایی
هانا💕واران
https://t.me/+cby5BpsV_2dkZDc0
سیما
جانان 💕 ظهیر
https://t.me/+YYRpeXha_xw0ZDM0
نگار فرزین
عماد 💕سارا
https://t.me/+6mLM_NORp1Q0ZmU8
حدیثه ببرزاده
الهه 💕 علی
https://t.me/+zON_gzksXTRhNDY8
یگانه راد
سبحان، ارمیا💕محنا
https://t.me/joinchat/UxeH-D3sAnJO3mDX
مرضیه
سما 💕 امید
https://t.me/joinchat/Vp4khXQ1LcEhqe8f
فاطمه جعفری
حامد 💕عاطفه
https://t.me/+hyLm_LlT8dVhM2Vk
نسترن
ودا 💕دانیار
https://t.me/joinchat/PA6bpIR_NkQ1MjI0
یغما شفیع پور
تیارا 💕 آویر
https://t.me/joinchat/RaaqCdplvPFp_Ipz
گیلسو
طنین 💕شهریار
https://t.me/+EPy1Pj6lEPUyNmQ0
شیوا بادی
ایران 💕وارطان
https://t.me/+-ddAMSs9929iOGQ0
نسیم
پناه💕کاوه
https://t.me/+fQzEb67n3hY1NjA0
پرنیان هفت رنگ
خزان💕هیروان ، پریشان
https://t.me/+i-AULEBzIu9jMjNk
اعظم داشبلاغی
ماهرو💕رحمان
https://t.me/+8spJjlnwbk9lZjA0
ر.بیات
حسام💕ریحانه
https://t.me/+Oe0BXmaR0L83NGU0
مهلا.خ
شهریار💕آسو
https://t.me/+iltXh72SRbs4NDI8
حانیه شامل
پناه💕 آرسین
https://t.me/+7c77UZ1Xr5k3OTA8
اعظم داشبلاغی
حسن، نوید💕 رها
https://t.me/+8spJjlnwbk9lZjA0
مینا
دلیار 💕 نیک
https://t.me/+FYXL5jrHy-hmZjE0
مارال
امیرحافظ 💕 آناشه
https://t.me/+FttMneQYDEU0MmNk
بهناز صفری
ماه چهره💕مهدیار_آدریان
https://t.me/+W-87i6q5g08wMDI0
فریبا زلالی
صدف 💕 علی
https://t.me/+nFRZT8EaFUgzMGZk
راز
لیدا 💕 فولاد
https://t.me/+NQ_gl30fwgBkOTRk
مهدیه سیفالهی
آریانا💕 کوروش
https://t.me/+Ijr5wTMZt0AzMDFk
لیلا غلطانی
فرشید💕سونا
https://t.me/joinchat/AAAAAFbz0FL1DIxPtEdKxQ
گیسو رحیمی
دلوین💕حامین
https://t.me/+RLIrvzZYN6FlMTA0
محدثه رمضانی
پناه 💕یاشار، امیرعلی
https://t.me/+g0SD3Ehg6eE0ZDVh
صدای بی صدا
دیاکو 💕راحیل
https://t.me/+R11OsZffKMoo-Uk4
سارا رایگان
آرامش 💕طوفان
https://t.me/+HVwbM-IoSWI2MTU0
شبنم
آرش 💕سارا
https://t.me/+UC3MwVS_fsCnKscw
مبینا
بنیامین💕 جیران
https://t.me/+2yp68a4xG0xlOTc0
راز.س
شاداب💕سبحان، محمد
https://t.me/joinchat/rlqEz_ydcDJhNzlk
خاطره
همایون💕نوا
https://t.me/+R-d0sNQmYH5mYTc0
شادی جمالیان
نهال 💕کیهان
https://t.me/+m6zOAXiTnhY3ZGI0
آزاده ندایی
ریرا 💕 رستان
https://t.me/+sYAizZnehZE2YzUy
رقیه جوانی
سرمه💕 رهام
https://t.me/+v7ssTInLxvw3OTA0
شبنم خلیلی
شبنم💕سهراب
https://t.me/+e39A8sPw6EVkODM0
2100
یک طرح متفاوت انتخاب کنید
طرح فعلی شما تنها برای 5 کانال تجزیه و تحلیل را مجاز می کند. برای بیشتر، لطفا یک طرح دیگر انتخاب کنید.