cookie

ما از کوکی‌ها برای بهبود تجربه مرور شما استفاده می‌کنیم. با کلیک کردن بر روی «پذیرش همه»، شما با استفاده از کوکی‌ها موافقت می‌کنید.

avatar

꧁༒☬نامقدس/پیوند☬༒꧂

🖤رمان در بند تاریکی(کامل شده 🤍رمان نامقدس(کامل شده) به قلم Lord https://telegram.me/BChatBot?start=sc-736489-uaZ6URg ❤️رمان عشق دیرین( لینک چنل ناشناس) 🧡پیوند(۱۰/۳۰شب) به قلم Rose https://t.me/harfmanrobot?start=1722347799

نمایش بیشتر
پست‌های تبلیغاتی
4 601
مشترکین
-7824 ساعت
+2347 روز
-11630 روز

در حال بارگیری داده...

معدل نمو المشتركين

در حال بارگیری داده...

Repost from N/a
#ارباب ، من رو با زنجیر به #صلیب بسته بود و #شمع ها رو طوری روی #زنجیر چیده بود که #پارافین شمع ها رو #تنِ لختم می ریخت و درد بدی تو #تنم ایجاد میکرد. با درد صداش زدم: #سرورم پوزخندی زد و از روی #صندلی بلند شدم سمتم اومد دستشو روی رد #شلاقی که روی #تنم به جا گذاشته بود کشید آهی کشیدم و #ک.ص.م خیس تر شد ، دستش پایین تر رفت و روی #ک.ص.م نشست ناله ی بلند تری کردم : +آه #سرورم التماستون میکنم با لذت نگاهم کرد : #التماس میکنی که چی؟! آهی کشیدم : خواهش میکنم #اجـ...ـازه بدین #ارضـ*ـاشم ابرویی بالا انداخت و به سمت #سطلی که گوشه اتاق بود رفت و برداشتش که با دیدن #سطل تو دستش چشمام رنگ #ترس گرفت خواستم چیزی بگم که به سرعت #سطل پر از #قالبهای بزرگ یخ و آب و روی #تنم ریخت و باعث شد #فریاد پر از #دردم تو فضای اتاق پیچه https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx داستان دختری که برده جنسی ارباب عبد خشن میشه🤤🔞🔥💦 تنبیه های خشن و سکسی♨️ 9پاک✅
نمایش همه...
Photo unavailable
❌🆘چنل آوردم صکصی🆘❌ نمیــدونی برا #مستـرت چی فـوروارد کنی😂❌ ⚡️#عکس mistress و slave 😈🔥 💦کلیپ و #چالش های tiktok😍✔️ https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx گیف #نـود برا آب کردن دل ددی‍ــت😼😍 بدو بیا ددیـتو #خیــس کن💦👅 ❌فیلمهای #ممنوعه bdsm🔞🏳‍🌈💋🍆 https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx https://t.me/+lbwWUvlGj8Q1YjMx 😈🔥#بپاچ توووووو فقط🔥😈
نمایش همه...
00:03
Video unavailable
هم‌خونه گی لاو انتقامی بیناجنس 👅🫃 پسر رو شبیه خودش تو خونه پدریش می بینه و میفهمه پسرعموش ازش بچه داره🎀🧸🫦 کرم رو بیشتر روی تنم ریخت و حس لزج شدن بین پاهام حالم رو بد کرد - دردش یه لحظه‌است لیتل خیانتکارم! میبینی به فکرتم کرم رون کننده استفاده کردم... حتی لحن حرف زدنش هم چیزی از خماری و نئشگی تنم کم نکرد - بدنم درد می کنه... انتقام چیو میگیری پسرعمو؟ برخورد دیک گنده و سی* خش به باسنم دهنم رو بست - انتقام مخفی شدنت و توله پس انداختن! من پسر میخوام... دستش رو روی سینه‌ام کشید که واضح تونستم رگ های برآمده رو ببینم - لیتل فراری من وارثِ باران رو میزایی! کلاه دیکش به بدنم‌برخورد کرد و گرمای بدنم بالا رفت - روی تخت انقدر روی تنت می کوبم و اسپرم هام رو خالی می کنم که نطفه پسرم شکل بگیره! وارثِ بهای باران... https://t.me/+DjOY9MkORdVlNjU0 https://t.me/+DjOY9MkORdVlNjU0
نمایش همه...
animation.gif.mp40.70 KB
Repost from N/a
Photo unavailable
اگه شبا دنبال فیلم های پورن💦🍑 مانند هستید فیلم و سریال کاملا بدون سانسور 🍌🍒🫧و حشری💧 اینجا حتما جوین بدید 🔞Film HOT🤤💦 🔞🚫ممنوعه‌ترین و نایاب‌ترین فیلمهای بدون سانسور و حذفیات +25🌈💦 🔥دانلود فیلم 🔥دانلود فیلم 🚫🔞فیلم ممنوعه موج گرما پر از صحنه‌های متعدد جنسی https://t.me/+ijQREL3fdcMzZjM0 ۸ صبح پاک شه 🌞
نمایش همه...
Repost from N/a
00:09
Video unavailable
💦👅پرستار هر..زه🩸 از روی شورت بهشت خیسمو بهش مالیدم که ناله کرد. آب لزجم از روی شورت خیسش کرده بود. - خانوم پرستار داری چیکار میکنی؟ با عشوه روی کیرش تابی خوردم. - می خوام امپولتو فرو کنم توی خودم رئیس. با دیوونگی منو خوابوند زیرش و شورتمو کشید پایین. - پس دوتا امپول بخور. کیرشو کامل فرو کرد توی باسنم که... https://t.me/+3xV2yma0pS42Njc0 https://t.me/+3xV2yma0pS42Njc0 #سک_س_رئیس_پرستار💦 ۸ صبح پاک شه 🌞
نمایش همه...
8.53 KB
Repost from N/a
🏳‍🌈⃟•بــردهٔ شیطان• #part_200 از میله بارفیکس توی چهارچوب در آویزون بودم دوتا دیلد.وی کلفت دستش بودوحشت زده نگاهش کردم نیشخند وحشتناکی زد روی یکی از دیلد.وها پودر فلفل ریخت و یک ضرب وارد باسـ*نم کرد و دومی رو خشک وارد بهشـ*ـتم فریاد بلندی زدم ، دو تا کش اسکناس آورد سینه هام رو با کش بست ناله هام خونه رو پر کرده بود... نیشخندی زد و گفت : _ اسپنک و سک‌س رو همزمان دوست داری نه!؟ حالا که سوراخات در حال جر خوردنه موقعه‌ی خوبی برای اسپنک زدنه! نای حرف زدن نداشتم دلم ار.ضا شدن میخواست در عین حال له له میزدم برای اسپنک زدناش با چشمهای خمار از شهو.ت ناله ای کردم که دستشو بالا برد و ...🔞💦 https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx https://t.me/+gLXt5ttuXNs4MGIx ⚠️تـــــوجـــــه تـــــوجـــــه ⚠️ ‼️تمامی رمانهای این کانال دارای صحنه های باز و شکنجه تنبیه است ‼️ 3 پاک✅
نمایش همه...
#اپراتور_سک.س🔞 - تا دستگاه داغ میشه خم شو بهشتشو  انقدر بلیس که سر بشه آرش👅💦 - جوووونم ای به چشم عشقم آرش لیس عمیقی از پایین تا بالای تپل مشتری زد که سریع از جاش پرید - هییین چیکار میکنی آقا معلوم هست اینجا چخبره؟ - هیشش، آروم باش خانم اینجا برای لیزر بیکینی به جای ژل سر کننده از زبون داغ دوست پسرم برای ناز مشتری هام استفاده میکنم...... https://t.me/+uLvnfK_8BJQ4MDZh https://t.me/+uLvnfK_8BJQ4MDZh اپراتور لیزر با زبون دوست پسرش ناز مشتری هارو بی حس میکنه.....😱❌
نمایش همه...
Repost from N/a
#چوب تنیس رو برداشتم و جلوی چشم‌ های آرتین کمی خم شدم و باسنـم رو #قمبل کردم و تکون ریزی خوردم که #پلا‌گ‌دمی شروع کرد به تکون‌ خوردن🙊🫦 با چوب تنیس اسپنکی به یکی از کپلای باسنـم زدم و بعد با دو دستم کپلای باسنـم و از هم جدا کردم🔥 سرم رو سمت ددی چرخوندم که دیدم آرتین داره لباس‌ هاش رو درمیاره🤤 روی تخت منو پرت کرد و پاهام رو باز کرد و #چـو_چـولـم رو مالید. انگشت فـاکـشو وارد ک*صـم کرد🍑 آندره همون‌طوری تند تند با انگشتش توی #ک_صـم تلمبه میزد یهو گفت... https://t.me/+_ft2pzPfUTkxNTc8 https://t.me/+_ft2pzPfUTkxNTc8
نمایش همه...
#پیوند #پارت_۴۹۲ _چندتا چرت و پرت از اون دهنت بیرون دادی و بدون مهلتی برای جواب گرفتن به داخل جنگل دویدی خشمگین و بدون اینکه از اون حالتی که تموم سنگینیش روی بدن سابین بود بیرون بیاد این رو گفت.تو دستش رو روی سینه ی اردلان گذاشت و همزمان با زور زدن برای جدا کردن اون از خودش گفت: _چرت و پرت نبود و عین حقیقته.وگرنه دلیلی نداره اینقدر بهش اصرار کنی اردلان بابت حرفی که با لحنی پررو در جوابش به زبون اورد خشمگینتر مشتی رو به بالا اورد و با شتاب به سمت صورت اون حواله داد،ترسیده از فرود اومدن مشت توی صورتش چشمهاش رو روی هم فشرد اما هرچقدر صبرکرد چیزی توی صورتش فرود نیومد اروم چشمهاش رو از هم باز کرد و نگاهش رو بین مشتی که یه میل صورتش نگه داشته بود و اردالن خشمگین خیره شد _اول این فکر احمقانه که من میخوام از دستت خلاص بشم رو توی ذهنت میچرخونی و دوم با فکر اینکه من میخوام بزنمت اینجور ازم میترسی بعد از جمله ای که با ناامیدی به زبون اورد،با بیرون دادن نفسی خسته از روی اون بلند شد و کنارش روی زمین نشست.اروم و با احتیاط دستش رو ستون بدنش کرد و با بلند شدن از روی زمین که اردلان نیم نگاهی بهش انداخت و ادامه داد: _قبول دارم نمیخوای برگردی و گله ات رو رهبری کنی،چون دلم نمیخواد از من و بچههامون دور بشی اما دونستن این قضیه که میخوای برای مطمئن کردن پسرعموت عهدخونی رو اجرا کنی باعث میشه تنم به لرزه دربیاد _من حاضر برای بودن با تو وـــــــــــــــــــــــ........ مظلومانه با زیرانداختن سرش و به بازی گرفتن چمنهای سبز مظلومانه شروع کرد به حرف زدن اما قبل اینکه بتونه جمله اش رو تموم کنه اردلان دوباره با حرکتی ناگهانی روش خیمه زد و با صدایی دورگه گفت: _تو با من هستی تا اخر عمرت و برای ادامه رابطه ای که هنوز باورت نشده توی قلب و روح و برگه ثبت هاش کردیم لازم نیست که خودت رو به اب اتیش بزنی لحن عصبی اردلان برای اولین بار باعث شد گرگ الفاش که با وجود حبس اجباری بودنش هنوز هم قدرتمند بود و هیچوقت جلوی کسی سر خم نمیکرد ،شرمنده و متاسف به خاطر تک تک افکاری که از نادرست بودنشون مطمئن بود ولیکن نمیتونست ازشون دست بردار کز کرده و معذب گوشه ای از ذهنش بشینه. اون دقیقا الفایی بود که خیلی از والدین ارزوی داشتنش رو داشتن اما پدرش چیزی بیشتر ازش میخواست و به خاطر نرسیدن بهشون اعتماد به نفس سابین و گرگش تا حد ممکن ضعیف کرده و باعث شده بود تموم مدت ترس اشتباه کردن نزاره اون کارهایی رو که دوست داشت انجام بده حسی که با اومدن اردلان توی زندگیش و دیدن رفتاری خلاف تموم رفتارهایی که از پدر و دور و اطرافیانش باعث شده بود اون رو مثل برده ای پایبند اون و با هر حرف اردلان درمورد کانادا و گله این فکر رو که اون میخواد سابین ازش دور بشه توی مغزش به وجود میاورد _من عاشقتم سابین و به خاطر همین عشق هم نمیزارم اون عهد مزخرف که تورو بنده ی خودش کنه و با قراردادن لبهاش روی لبهای سابینی که شاکی از حرفهاش اخمهاش رو توی هم کشید و دهن باز کرد تا حرفی بزنه اون رو مجبور به سکوت و بوسه ای شروع کرد.همزمان که حریصانه لبهاش رو به کام میکشید دستش رو زیرپیراهنش فرو برد و با حرکت دادنش روی پوست داغش حالش در دگرگون تر کرد.
نمایش همه...
❤‍🔥 5 2
Repost from N/a
#ناشناس 👤 185826 بلاخرههه یه تبلیغ درست حسابی گذاشتی نویسنده🥺🍷 لطفا لینک رمان پرنسس خونیو بده همون که دختره یه پرنسس نامزد داره باید خون یه خوناشامو می خورد تا زنده بمونه هربار که خون شو می خورد #تحریک می شد 🔞 خوناشامه شبا میومد سراغ شو حسابی #ار..ضاش می کرد🧊🥃 جون من زودتر بزارش دارم پرپر می شم واسش رمانش نرسیده چه صدایی کرده🙂🔞 البته حقم داره با این صحنه های سکسی و موضوعی که داره منم دیوونش شدم چه برسه به شما😭😍 https://t.me/+7whdu_5qwPNjNTNk ۱۲ شب پاک شه 🌞
نمایش همه...